1. خانه
  2. مطالب
  3. سبک زندگی
  4. دیدار و بعثِ معنا | معرفی کتاب «شرح دعای سحر»
دیدار و بعثِ معنا | معرفی کتاب «شرح دعای سحر»

دیدار و بعثِ معنا | معرفی کتاب «شرح دعای سحر»

ما فقرا از آن حیث که مائیم راهی به حقیقت نداریم؛«دست ما کوتاه و خرما بر نخیل»...
سبک زندگی 1401/1/28 7 دقیقه زمان مطالعه 0

حقیقت را نمی‌توان به سان شیئی در دست گرفت، حقیقت را نمی‌شود تحصیل کرد. نمی‌شود تمام آن را در بیانی خلاصه کرد و مدعی شد که یک‌بار حقیقت به زبان آمده است. ما با حقیقت چه مراوده‌ای توانیم داشت؟ ما تنها می‌توانیم حقیقت را دوست بداریم، می‌توانیم تنها به آن دعوتی داشته باشیم. شرط دعوت، اهلیت برای دعوت است. هرچه این اهلیت بیشتر بود، مودّای دعوت نیز بیشتر محقّق خواهد شد. حسب این قاعده به راستی راقم این سطور چه دعوتی نسبت به این اثر تواند داشت؟

بنده همان به که ز تقصیر خویش، عذر به درگاه خدای آورد

ور نه سزاوار خداوندی‌اش، کس نتواند که به جای آورد

ما فقیریم. ما فقرا از آن حیث که مائیم راهی به حقیقت نداریم؛«دست ما کوتاه و خرما بر نخیل». البته این فقر در هر وضعی مشهود آدمی نمی‌شود؛«ان الانسان لیطغی. ان رءآه استغنی». آنانی که ملاقاتی با بلندای حقّ ندارند، چه بسا خود را مستغنی بیابند. یافتن فقر خود فرع است بر دیدار غنا و بلندای حقّ؛ «عنقا شکار کس نشود، دام بازچین. کانجا همیشه باد بدست است دام را»[1]. این بصیرت که بیش از هر چیز مرهون افاضه پرودگار و نگریستن مدام خویش است، همان چیزی است که «اصل» دعا از آن ریشه می‌گیرد. دعا دعوت است و خواندن؛ خواندنِ آن حقیقتِ دور. دعا فرع است بر فاصله پرناشدنی حقّ و خلق. یعنی در این فاصله است که چیزی همچون «دعا» ممکن می‌شود. «ان الله خلو من خلقه و خلقه خلو منه»[2] خداوند از خلق خالی است و خلق از خداوند خالی. در عین این دوری است که او از خود ما به ما نزدیکتر است؛ «نحن اقرب الیه من حبل الورید». این نزدیکی به حدّی می‌رسد که دریافتن مرز حقّ و خلق برای سالک دشوار می‌شود و آنان که هنوز پای در عرصه کمّلین نگذاشته‌اند، ای بسا ندای «انا الحق» سردهند. نگهداشت این مرز و میانه تنها برای عارفان کامل میسّر است. چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «ان لنا مع الله حالات هو نحن و نحن هو و هو هو و نحن نحن»(شرح دعای سحر:103)[3] ما را در معیت الله حالاتی است که در آن او ماییم و ما او، در عین اینکه او اوست و ما ماییم. چنانکه اهل معرفت گفته‌اند این است مقام استقرار و تمکّن در توحید؛ مقامی که در آن یگانگی با حقّ است در عین بیگانگی(غیریت) با او، وحدت است در عین کثرت. مرحوم امام این حالِ میان دو حال و این بینونیت را همان حقیقت «امر بین الامرین» شمرده‌اند. این تناقض آشکار را چگونه میتوان تحمّل کرد؟ چگونه می‌توان در نقطه ای قرار گرفت که در عین حقّ بودن، حق نبود و در عین خلق بودن، هیچ بود؛

ظهور تو به من است و وجود من از تو

و لست تظهر لولای کم اکن لولاک(شرح دعای سحر:104)

مرحوم امام(ره) در کتاب شرح دعای سحر در تدارک توضیح چنین مقامی است. سیاق عبارات دعای سحر، سیاقی است که سراسر تکرار همین سیر است؛ شروع دعا چنین است: «اللهم انّی اسئلک من بهائک بابهاه، و کلّ بهائک بهی. اللهم انّی اسئلک ببهائک کلّه.» بنده حق را می‌خواهد و بلافاصله در صدد اثبات خویش که چیزی جز پروردگار است بر می ‌آید، گرچه این بنده چیزی جز فقر و سوال(اسئلک) نیست. وادی این فقر را باید وادیِ «هرچه از دوست رسد نیکوست» خواند؛ در نظر این سالکِ فقیرِ، هر چه از دوست می‌رسد «همگی از تجلیات محض ذات احدیت و انوار خالص جمال نور حقیقی‌اند. او در این مقام افضلیت و اشرفیتی برای هیچ یک از این صفات نمی‌یابد و جملگی را شرف و زیبایی و جمال و نور می‌بیند، لذا می‌گوید: کلّ بهائک بهی و کل شرفک شریف. زیرا در این مقام هیچ اشرفیتی در میان نیست و تمامی این صفات امواج دریای وجود پروردگار و انوار نور ذات او هستند و همه آن ها با کل و کل با ذات متحدند.»(شرح دعای سحر:15). سیاق دعا در تمامی فرازهایش همین سیر مدام را دارد؛ خواندن حق، اثبات خود و فقر و مسئلت خود، خواستن هر آنچه از حق می‌رسد که هرچه از او رسد با او متحد است و خواستنی(شرح دعای سحر: 45). این دیدار خواستنی دیداری عجیب است؛ دیدار با کثرت کثیر در عین دیدار با وحدت آن، دیدار با وحدتِ حق در عین دیدار با کثرتِ آن. این دیدار دیداری است که جز از سیر مدام این منازل بدست آمدنی نیست؛

«بدان! سالکی که با قدم معرفت به سوی خداوند می‌رود به غایت مقصود نمی‌رسد و در احدیت جمع مستهلک نمی‌شود و ربّ مطلق خود را مشاهده نمی‌کند، مگر آنکه گام به گام و به تدریج در منازل و مراحل و مدارج و معارج[گوناگون] از خلق به سوی حق مقید سیر کند و اندک اندک قیود را برطرف کرده و از عالمی به عالم دیگر و از منزلی به منزل بعد منتقل شود تا سرانجام به حقّ مطلق برسد.»(شرح دعای سحر:12) برای رسیدن به حقیقت باید با چشمی تیزبین، ذره ذره تعینات حقیقت را دنبال نمود و آن روح واحدی که در پسِ تعینات حق خوابیده را، پیجویی کرد:«پس شهود این مقام یا رسیدن به آن جز از راه پیمودن نردبان تعیّنات ممکن نیست.»(شرح دعای سحر:17) تا بهاء حق و بهاءهای حق به دید نیاید اقرار به «کل بهائک بهیء» هم ممکن نمی‌شود، و تا این اقرار میسر نشود، اقرار به اینکه «خداوند هویت مطلق و بهاء تامّ است»(شرح دعای سحر: 20) هم میسّر نتواند شد. این دعا به یک معنا اقرار و شهادت به همین معانی است؛ و شهادت بدون دیدار و دیدن شهادت دروغین است؛ و قال(ع): «لم اعبد رباً لم اره» پروردگار ندیده را عبادت نمی‌کنم.

 «دعا» در اصل قرارگرفتن در این نزدیکی و دوری حقّ است و قرارگرفتن در این میانه، در اصل نحوی «دیدن» است؛ چنانکه مرحوم امام نیز در نقلی که گذشت از تعبیر «شهود» استفاده فرموده بود و نیز خود واژه «تعیّن» را با «عین» به معنای چشم مناسبتی است؛ تعیّن چیزی است که دیدنی است. هرجا از تعین سخن است در واقع از دیدن و «دیدار» سخن است. روی همین مبنا شرح دعای سحر امام در کارِ تدارک همین دیدار با حقّ است. این مطلب با درک عرفی ما از «شرح» سازگار نیست. ما عرفاً شرح یک دعا را توضیح معانی واژگان آن دعا قلمداد میکنیم؛ حال آنکه امر دیدنی را با شرح الفاظ نمی‌توان معنا کرد. در همین شرح مرحوم امام لفظ را به «گور» تمثیل می‌کنند و کار شرح را «بعثِ» معنا از «قبرِ» لفظ می‌شمارند(شرح دعای سحر:51)! امام گرچه خواننده را به این بعث معنا دعوت کرده‌اند، اما با این تعبیر در اصل کار خود را در خواندن و شرح این دعا توضیح داده‌اند. این بدان معنا است که خواننده به هنگام خواندن شرح امام، می‌باید خود را در این سیر ببیند و معنای آنچه در شرح می‌خواند را در واقعیات پیرامونی و خصوصاً در خود دیدار کند. تا این دیدن میسّر نشود، مودّای شرح دعای سحر امام و اصل خواندن این اثر میسّر نشده است و نخواهد شد. چه خواندنی که حاصلش بعث معنا از گور الفاظ نباشد خواندن نیست، و معنایی که از پوسته لفظ فراتر نرود، معنا نباشد.


[1] . این بیت از ابیات پرتکرار در آثار مرحوم امام است. هم در شرح دعای سحر و هم در ابتدای کتاب مصباح الهدایه امام از این بیت استفاده های مهمی دارند.

[2] .کافی (ط. الاسلامیه) . ج1 :82

[3]. نسخه عربی شرح دعای سحر مدت ها است که دربازار موجود نیست. از این اثر دو ترجمه در دسترس است؛ یکی ترجمه ای که نشر عروج به چاپ رسانده است و دیگر ترجمه استاد احمد فهری. هر دو ترجمه ترجمه های مقبول و قابل استفاده ای هستند. اما از هر سه متن عربی و دو ترجمه فارسی بهره برده ایم، اما ارجاعات به نسخه چاپ انتشارات عروج است با مشخصات زیر:

شرح دعای سحر . امام خمینی . موسسه چاپ و نشر عروج . چاپ سوم . 1391

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved