معرفی کتاب
شهبازی در پیشگفتار کتاب آخرین پدرخوانده می نویسد: ماریو پوزو نویسنده آمریکایی سیسیلی الاصل و خالق پدرخوانده در این اثر نیز چون دیگر آثار ماندگار خود، جامعه آمریکا را به نقد می کشد. او از همه چیز می گوید؛ از عشق و سیاست و اقتصاد گرفته تا طنز و جنایت و روان شناسی و سینما. پدرخوانده روایت زندگی انسان های سنتی و عمیقا پرورش یافته در اخلاق و مناسبات عشیره ای است که می کوشند در جامعه مدرن آمریکایی نه تنها زنده بمانند بلکه رشد کنند و به ثروت های کلان دست یابند. نظام قبیله ای برای سیسیلی های مهاجر کلید جادویی پیروزی بر جامعه مدرن است. جامعه ای که بر فردگرایی مفرط استوار است و آنان را به قله های قدرت و ثروت در این جامعه رهنمون می کند.آخرین پدرخوانده، شلمل سرفصل های زیر است:
کتاب اول: هالیوود، لاس وگاس و 1990
کتاب دوم: کلریکوزیو و پیپی دلنا
کتاب سوم: کلادیا و آتنا آکیتین
کتاب چهارم: کراس دلنا و خاندان کلریکوزیو
کتاب پنجم: لاس وگاس، هالیوود و کواگ
کتاب ششم: مرگ در هالیوود
کتاب هفتم: سانتادیوها
کتاب هشتم: کامونیون
و فصل پایانی: نیس، فرانسه، کواگ حکایتی است عجیب از آمیزش سنت و مدرنیته.
پوزو در بخشی از کتاب آخرین پدرخوانده آورده است: تمام دنیا عاشقش بود. اما برایش کافی نبود. او زشتی نفسش را می شناخت، آنکه دوستش نداشت و آزارش می داد. این جزئی از تعریف یک ستاره زن است که اگر صد نقد مثبت بگیرد و یک نقد نفرت انگیز افسرده می شود.
زیبایی قصهآخرین پدرخوانده در تصویر فوق العاده شفاف و همه جانبه و واقع گرایانه ای است که ماریو پوزو با نبوغش از این تقابل "سنت" و "مدرنیته" به ما می دهد: از یک سو جامعه آمریکایی است با فسادی همچون جذام نفوذ کرده از بالاترین تا پائین ترین لایه هایش و در سوی دیگر مهاجرانی که می خواهند با اتکا بر انسجام و سنن عشیره ای خود راه خویش را در این باغ وحش بگشایند و به هدفشان برسند.
در بخش دیگری از پیشگفتار کتاب آخرین پدرخوانده آمده است: و البته که این مافیای افسانه ای ما هم به فساد کشیده شد. از نام و معنی اش تا سنت و منش اش، زیرا همان طور که ماریو پوزو بارها اشاره می کند نسلهای جدید احترامی برای پدران و سنتهایشان ندارند. متولدین آمریکا دیگر سنتهای پدران سیسیلی شان را نمی فهمند. از "اصل" خود که قدرتمند و ثروتمندشان کرد دور شده و نابود می شوند و نوبت تقلید دیگران از نام مافیا می رسد؛ کلمبیایی ها، روس ها، چینی ها، ژاپنی ها و بسیاری دیگر. و اکنون مافیا همه جا هست. از مافیای مواد مخدر و نفت تا مافیای شیر گاو و تره بار و کود حیوانی!
کتاب آخرین پدرخوانده، نوشته ماریو پوزو است و با ترجمه حبیب الله شهبازی در انتشارات افق به چاپ رسیده است.
کواگ- 1965 / یکشنبهی نخل، اولین یکشنبه قبل از عید پاک، یک سال پس از جنگ بزرگ علیه خاندان سانتادیو، دومینکو، خان کلریکوزیو، جشن غسل تعمید دو کودک خانواده از خون خود را برگزار کرد و مهمترین تصمیم زندگیاش را گرفت. او تمامی سران خاندانهای آمریکا، به علاوه آلفرد گرانولت، مالک هتل و کازینوی زانادو در لاسوگاس و دیوید ردفلو، که امپراتوری وسیع توزیع مواد مخدر ایالت متحده را در دست داشت، دعوت کرد. همه تا حدودی از شرکای وی.
اکنون قدرتمندترین رئیس یک خاندان مافیایی در آمریکا، خان گلریکوزیو، در نظر داشت تا آن قدرت سترگ را در ظاهر رها کند. دیگر قدرت آشکار بیش از حد خطرناک بود و زمان زمان بازی دیگر. اما رها کردن آن قدرت در ظاهر نیز کم از خطر نبود. او باید این کار را به ماهرانهترین شکل و با رضایت قبلی واقعی انجام میداد و این امر باید در پایگاه خودی صورت میگرفت.
ملک کلریکوزیو در کواگ ده هکتار زمین را شامل میشد؛ محصور با دیوار آجری ده فوتی حفاظت شده با سیمهای خاردار و سنسورهای الکتریکی. به غیر از خانهی خان، شامل خانههای سه پسرش و حدود 20 خانهی کوچک برای نزدیکان مورد اعتماد خاندان نیز میشد.
پیش از رسیدن میهمانان، خان و پسرانش دور میز سفید آهنی در باغچهی پشت خانه جمع شدند. بزرگترین آنها، جورجیو، قد بلند با سبیلی کوچک. اندامی لاغر و کشیده و آراسته با لباسهای دست دوز به سان یک جنتلمن انگلیسی. بیست و هفت ساله. در خود و گرفته. با لحنی گزنده و صورتی در هم. خان به جورجیو اطلاع داد که وی به مدرسهی بازرگانی وارتون خواهد رفت و در آنجا با تمام فوت و فنهای دزدیدن پول به صورت قانونی آشنا خواهد شد. جورجیو نه اعتراضی کرد نه سوالی. این یک فرمان شاهانه بود نه دعوت به بحث. سرش را به علامت اطاعت تکان داد.
اکنون قدرتمندترین رئیس یک خاندان مافیایی در آمریکا، خان گلریکوزیو، در نظر داشت تا آن قدرت سترگ را در ظاهر رها کند. دیگر قدرت آشکار بیش از حد خطرناک بود و زمان زمان بازی دیگر. اما رها کردن آن قدرت در ظاهر نیز کم از خطر نبود. او باید این کار را به ماهرانهترین شکل و با رضایت قبلی واقعی انجام میداد و این امر باید در پایگاه خودی صورت میگرفت.
ملک کلریکوزیو در کواگ ده هکتار زمین را شامل میشد؛ محصور با دیوار آجری ده فوتی حفاظت شده با سیمهای خاردار و سنسورهای الکتریکی. به غیر از خانهی خان، شامل خانههای سه پسرش و حدود 20 خانهی کوچک برای نزدیکان مورد اعتماد خاندان نیز میشد.
پیش از رسیدن میهمانان، خان و پسرانش دور میز سفید آهنی در باغچهی پشت خانه جمع شدند. بزرگترین آنها، جورجیو، قد بلند با سبیلی کوچک. اندامی لاغر و کشیده و آراسته با لباسهای دست دوز به سان یک جنتلمن انگلیسی. بیست و هفت ساله. در خود و گرفته. با لحنی گزنده و صورتی در هم. خان به جورجیو اطلاع داد که وی به مدرسهی بازرگانی وارتون خواهد رفت و در آنجا با تمام فوت و فنهای دزدیدن پول به صورت قانونی آشنا خواهد شد. جورجیو نه اعتراضی کرد نه سوالی. این یک فرمان شاهانه بود نه دعوت به بحث. سرش را به علامت اطاعت تکان داد.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1386
-
چاپ جاری3
-
تاریخ اولین چاپ1386
-
شمارگان2000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات637
-
ناشر
-
نویسنده
-
مترجم
-
وزن741
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 29 دی 1387
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتپنجشنبه 9 آذر 1402
-
شناسه2287
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط