شلوارهای وصله دار
داستان های ایرانی 3
سال نشر : 1401
تعداد صفحات : 174
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 42225
10003022
معرفی کتاب
کتاب «شلوار های وصله دار» مشتمل بر نوزده داستان کوتاه از «رسول پرویزی» نویسنده ی داستان های کوتاه ایرانی دهه های 1320 و 1330 می باشد. پرویزی که تنها دو مجموعه داستان در کارنامه ی ادبی اش به چشم می خورد، داستان های کتاب «شلوارهای وصله دار» را با الهام از زندگی مردم جنوب نگارش کرده است.عناوین داستان های این مجموعه عبارت اند از:
«زار صفر» ، «پالتو حنائیم»، «شیرمحمد» ، «ابراهیم» ، «زبان کوچک پدرم» ، «گرگعلی خان» ، «زنگ انشا» ، «شلوارهای وصله دار» ، «من به دنیا آمدم» ، «ای واویلا» ، «تقویم عوضی» ، «سه یار دبستانی» ،«عوضی نگیرید» ،«مرگ رسول شله» ، «درویش باباکوهی آرام مرد» ، «زرگر مظلوم»، «بوالفضول » ، «درهفت روز هفته» ، «دوپشته بر الاغ».
در قسمتی از داستان « پالتو حنائیم» از کتاب حاضرمی خوانیم:
«من با آن که سنی نداشتم ، شامه ام از بوی نامطبوع فقر پر بود ؛ خودم را می دیدم و با بچه های دیگر مقایسه می کردم. لباس هایم کهنه بود شلوارها وصله داشت. کفش ها بخیه های متعدد دیده بود و لبه اش بالا آمده بود و همیشه مثل یک دشمن خونی به من دهن کجی می کرد. روزانه نداشتم ، اگر داشتم ناچیز بود. البته از تنگ و تا نمی افتادم ولی حس می کردم کارمان خراب است. این فقر این سرما متحدا مرا می کوفتند...
مدتی پالتوی بچه ها مسئله ی لاینحل خانه بود، پول نبود پارچه گران بود، مزدبالا رفته بود. فکر این که می توان پالتوی نو دست و پا کرد، مدت ها پدرم را به تلاش انداخت. عاقبت نشد که نشد...
یکی از خواص فقر این است که آدم اقتصاددان و گاهی هم دکتر می شود. علم اقتصاد را رعایت می کند و زندگی اش را با حفظ الصحه منطبق می سازد. مادرم فورا عالم اقتصاد شد ، به فکر افتاد که عبای شتری پدر را به دو پالتو تبدیل کند....»
«من با آن که سنی نداشتم ، شامه ام از بوی نامطبوع فقر پر بود ؛ خودم را می دیدم و با بچه های دیگر مقایسه می کردم. لباس هایم کهنه بود شلوارها وصله داشت. کفش ها بخیه های متعدد دیده بود و لبه اش بالا آمده بود و همیشه مثل یک دشمن خونی به من دهن کجی می کرد. روزانه نداشتم ، اگر داشتم ناچیز بود. البته از تنگ و تا نمی افتادم ولی حس می کردم کارمان خراب است. این فقر این سرما متحدا مرا می کوفتند...
مدتی پالتوی بچه ها مسئله ی لاینحل خانه بود، پول نبود پارچه گران بود، مزدبالا رفته بود. فکر این که می توان پالتوی نو دست و پا کرد، مدت ها پدرم را به تلاش انداخت. عاقبت نشد که نشد...
یکی از خواص فقر این است که آدم اقتصاددان و گاهی هم دکتر می شود. علم اقتصاد را رعایت می کند و زندگی اش را با حفظ الصحه منطبق می سازد. مادرم فورا عالم اقتصاد شد ، به فکر افتاد که عبای شتری پدر را به دو پالتو تبدیل کند....»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1401
-
چاپ جاری16
-
شمارگان1000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات174
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن231
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 18 خرداد 1395
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتشنبه 28 بهمن 1402
-
شناسه42225
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط