مکاتیب عبدالله قطب بن محیی از عرفای قرن نهم
2.5 (2)
سال نشر : 1401
تعداد صفحات : 776
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 48886
10003022
معرفی کتاب
کتاب مکاتیب اثر عبدالله قطب بن محیی از انتشارات قائم آل علی منتشر شده است.مکاتیب عبدالله قطب بن محیی مجموعهی ارزشمندی از نامههای اخلاقی و عرفانی شیخ عبدالله قطب بن محیی، به زبان فارسی است که برای سالکان طریقت نوشته است و در جایگاه ادب فارسی، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
کتاب، مشتمل بر 350 نامه است. در نامهها، از صنایع گوناگون لفظی و معنوی، همچون سجع و جناس و مراعات نظیر و نیز از اشعار بزرگان ادب ایران، بسیار استفاده شده است.
مکاتیب عبدالله قطب بن محیی مجموعهی ارزشمندی از نامههای اخلاقی و عرفانی شیخ عبدالله قطب بن محیی، به زبان فارسی است که برای سالکان طریقت نوشته است و در جایگاه ادب فارسی، از اهمیت ویژهای برخ
پارهای از نکات اخلاقی و عرفانی در نامههای قطب:
علت تلون آدمی و میل وی به هواهای نفسانی، آن است که سلطان روح عاجز شده است و تنها راه خلاصی از این مهلکه، تقویت سلطان روح از تسخیر قوای جسمانی است؛
صمت و جوع و عزلت و بیداری شب، از ارکان چهارگانه سلوک است؛
علت اینکه مؤمن باید در تمامی امور به خداوند متعال توکل کند، آن است که هیچکس مهربانتر از خداوند وجود ندارد. از وی زخم و سیلی خوردن بهتر است تا از دیگران حلوا خوردن؛
مردمان، با وجود قیوم، بر خود ستم میکنند که دل را به غیر او مشغول میسازند. غیر قیوم در ذات خود زایل است و تعلق دل به زایل، موجب تزلزل دل است، چنانکه تعلق دل به قیوم، موجب قیام دل است؛
حکمت آفرینش آن است که ذات مقدس عز و جل، معروف و به جمال و کمال، معلوم و به حسن ثنا مذکور گردد؛
سزاوار است که مؤمن توبه کرده و هرگز پیرامون گناه نگردد و از تلون به شدت احتراز نماید، چون تلون نهایت ضعف و نقصان انسان به شمار میرود؛
محنتهای جهان پایانی ندارد و نیروی آدمی برای دفع و رفع آنها کافی نیست و با یک تن تنها، با چنین دشمنان انبوه مقاومت کردن معنایی ندارد، پس باید به کسی پناهنده شد که نیروی وی برای دفع ایشان مستقل است و آن فقط خداوند متعال است؛
میت آن نیست که زندگی او به پایان رسیده باشد، بلکه میت کسی است که دل او مرده باشد؛
حجب و عوایق میان خدا و بنده بسیار است و از میان برداشتن آنها به مجاهده و اکتساب ممکن نیست، فقط جذبه است که میتواند آنها را از میان بردارد؛
هر کس که به خدا رسیده، با جذبه رسیده، البته انسان با مجاهده و اکتساب میتواند از ابرار باشد، اما رسیدن به درجات قرب با غیر از جذبه میسر نیست؛
مقصود از نفی خواطر آن نیست که خواطر بهکلی از بین برود تا حالتی مانند بیهوشی به انسان روی نماید، بلکه مقصود آن است که آنچه رفتنی است، برود و آنچه ماندنی است، بماند؛
اهل عالم سه طایفهاند: بعضی، اصلاً محبت دنیا ندارند، ایشان رستگارانند؛ بعضی، محبت دنیا دارند، اما اگر حق در مقابل بیاید تسلیم میشوند، این طایفه را خدای عز و جل به محبت طایفه اول میبخشد و بعضی، محبت دنیا دارند و در آن مصرند، این طایفههالکانند؛
مرد آن است که چون مرگ وی فرامیرسد، از جا نرود و هر کس که چنین باشد از کوه سختتر است، برای اینکه مرگ اثر تجلی الهی است که طبیعت تاب آن را نمیآورد و هر کسی که چنین باشد، لاجرم از کوه سختتر است؛
سالک همواره باید به مراقبه و محاسبه بپردازد، چون اگر نفس به حال خود رها شود، حرکاتِ نامنتظم از وی به وجود آید، پس انسان باید از طرفی مراقب خود باشد که از راه حق به در نرود و از جانب دیگر مراقب حق باشد که او را فراموش نکند؛
اگر با وجود خدای عز و جل، کسی به دیگری متوجه باشد و با وجودرسولالله(ص)، از کسی دیگر پیروی کند و با وجود اهلبیت، سیره دیگران را انتخاب کند، زهی بدبختی! زهی روسیاهی! زهی حماقت! زهی شقاوت
پارهای از نکات اخلاقی و عرفانی در نامههای قطب:
علت تلون آدمی و میل وی به هواهای نفسانی، آن است که سلطان روح عاجز شده است و تنها راه خلاصی از این مهلکه، تقویت سلطان روح از تسخیر قوای جسمانی است؛
صمت و جوع و عزلت و بیداری شب، از ارکان چهارگانه سلوک است؛
علت اینکه مؤمن باید در تمامی امور به خداوند متعال توکل کند، آن است که هیچکس مهربانتر از خداوند وجود ندارد. از وی زخم و سیلی خوردن بهتر است تا از دیگران حلوا خوردن؛
مردمان، با وجود قیوم، بر خود ستم میکنند که دل را به غیر او مشغول میسازند. غیر قیوم در ذات خود زایل است و تعلق دل به زایل، موجب تزلزل دل است، چنانکه تعلق دل به قیوم، موجب قیام دل است؛
حکمت آفرینش آن است که ذات مقدس عز و جل، معروف و به جمال و کمال، معلوم و به حسن ثنا مذکور گردد؛
سزاوار است که مؤمن توبه کرده و هرگز پیرامون گناه نگردد و از تلون به شدت احتراز نماید، چون تلون نهایت ضعف و نقصان انسان به شمار میرود؛
محنتهای جهان پایانی ندارد و نیروی آدمی برای دفع و رفع آنها کافی نیست و با یک تن تنها، با چنین دشمنان انبوه مقاومت کردن معنایی ندارد، پس باید به کسی پناهنده شد که نیروی وی برای دفع ایشان مستقل است و آن فقط خداوند متعال است؛
میت آن نیست که زندگی او به پایان رسیده باشد، بلکه میت کسی است که دل او مرده باشد؛
حجب و عوایق میان خدا و بنده بسیار است و از میان برداشتن آنها به مجاهده و اکتساب ممکن نیست، فقط جذبه است که میتواند آنها را از میان بردارد؛
هر کس که به خدا رسیده، با جذبه رسیده، البته انسان با مجاهده و اکتساب میتواند از ابرار باشد، اما رسیدن به درجات قرب با غیر از جذبه میسر نیست؛
مقصود از نفی خواطر آن نیست که خواطر بهکلی از بین برود تا حالتی مانند بیهوشی به انسان روی نماید، بلکه مقصود آن است که آنچه رفتنی است، برود و آنچه ماندنی است، بماند؛
اهل عالم سه طایفهاند: بعضی، اصلاً محبت دنیا ندارند، ایشان رستگارانند؛ بعضی، محبت دنیا دارند، اما اگر حق در مقابل بیاید تسلیم میشوند، این طایفه را خدای عز و جل به محبت طایفه اول میبخشد و بعضی، محبت دنیا دارند و در آن مصرند، این طایفههالکانند؛
مرد آن است که چون مرگ وی فرامیرسد، از جا نرود و هر کس که چنین باشد از کوه سختتر است، برای اینکه مرگ اثر تجلی الهی است که طبیعت تاب آن را نمیآورد و هر کسی که چنین باشد، لاجرم از کوه سختتر است؛
سالک همواره باید به مراقبه و محاسبه بپردازد، چون اگر نفس به حال خود رها شود، حرکاتِ نامنتظم از وی به وجود آید، پس انسان باید از طرفی مراقب خود باشد که از راه حق به در نرود و از جانب دیگر مراقب حق باشد که او را فراموش نکند؛
اگر با وجود خدای عز و جل، کسی به دیگری متوجه باشد و با وجودرسولالله(ص)، از کسی دیگر پیروی کند و با وجود اهلبیت، سیره دیگران را انتخاب کند، زهی بدبختی! زهی روسیاهی! زهی حماقت! زهی شقاوت
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1401
-
چاپ جاری1
-
نوع جلدجلد سخت
-
قطعوزیری
-
تعداد صفحات776
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن1552
-
تاریخ ثبت اطلاعاتپنجشنبه 30 دی 1395
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 22 اسفند 1402
-
شناسه48886
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط