1. خانه
  2. مطالب
  3. پایداری
  4. تجدید حیات فکر اسلامی و تعامل فکری ایران | بررسی کتاب «حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» نوشتۀ راشد الغنوشی ترجمۀ خسروشاهی
تجدید حیات فکر اسلامی و تعامل فکری ایران | بررسی کتاب «حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» نوشتۀ راشد الغنوشی ترجمۀ خسروشاهی

تجدید حیات فکر اسلامی و تعامل فکری ایران | بررسی کتاب «حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» نوشتۀ راشد الغنوشی ترجمۀ خسروشاهی

«حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» یکی از دو اثر خسروشاهی درباره تونس و راشد الغنوشی است که به همت او به صورت سلسله مقالاتی به مناسبت های مختلف در روزنامه «اطلاعات» ترجمه شده و سپس در ابتدای دهه هفتاد، دورانی که شعارهای جهانی انقلاب در سودای تنش زدایی در حال کم توجهی بود، به وسیلۀ او جمع آوری و از سوی انتشارات «روزنامه اطلاعات» به مناسبت پانزدهمین سالگرد انقلاب اسلامی راهی بازار نشر شد.
پایداری 1399/1/18 17 دقیقه زمان مطالعه 0

حرکتی از دهه چهل شمسی عمدتاً در مشهد و با هدایت آیت الله سیدعلی خامنه ای کلید خورد که متفکران انقلاب اسلامی به جست وجوی تجربیات نهضت های اسلامی معاصر پرداختند. بی شک پُرقدرت ترینِ این حرکت ها در برادران اهل سنت "اخوان المسلمین" و زیرشاخه های آن بود. استاد "سیدهادی خسروشاهی" قطعاً پرکارترین چهره در این حوزه بود. از اصل اخوان، تا حسن البناء، سید قطب، حرکت اسلامی فلسطین، کلیم صدیقی و جهاد اسلامی و شناختی که ما از آن ها داریم، بیش از همه مرهون تلاش او است. در این بین اگر کوشش های خسروشاهی و ترجمۀ مقالات "راشد الغنوشی" رهبر حرکت «النهضه» تونس نبود، ما هیچ شناختی از این حوزه پیدا نمی کردیم.

«حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» یکی از دو اثر او درباره تونس و راشد الغنوشی است که به همت او به صورت سلسله مقالاتی به مناسبت های مختلف در روزنامه «اطلاعات» ترجمه شده و سپس در ابتدای دهه هفتاد، دورانی که شعارهای جهانی انقلاب در سودای تنش زدایی در حال کم توجهی بود، به وسیلۀ او جمع آوری و از سوی انتشارات «روزنامه اطلاعات» به مناسبت پانزدهمین سالگرد انقلاب اسلامی راهی بازار نشر شد.
خسروشاهی با دقت و کنجکاوی از میان سران نهضت اسلامی در کشورهای مختلف، راشد الغنوشی را به دلیل شدت نزدیکی به انقلاب و اثرپذیری از امام خمینی انتخاب کرد. در شرایطی که بعد از بیش از یک دهه از انقلاب اسلامی حتی «وزیر کشور تونس آشکارا اعلام کرد: مسلمانان تونس در حرکت خود هنوز از روش انقلاب اسلامی ایران الهام می گیرند.» (ص10)

کتاب چهار فصل دارد: «امام خمینی و رهبری حرکت های اسلامی»، «انقلاب اسلامی ایران»، «تجدید حیات اسلام» و «حرکت اسلامی تونس و ایران اسلامی».
راشد الغنوشی در این کتاب تلاش کرده تا انقلاب اسلامی و رهبری امام را بررسی کرده و آن را با الگوهایی مثل اخوان المسلمین مصر و جماعت اسلامی پاکستان مقایسه کند.

در نگاه او «از نتایج درک فراگیر از اسلام، تلاش برای برپایی دولت اسلامی است.» (ص29) او معتقد است انقلاب اسلامی توانسته، در شرایط ناامیدی مسلمانان، کارآمدی راه حل اسلام را برای آرمان های بشری به نمایش بگذارد: «توانست نشان دهد که آرزوهای آنان در رسیدن به آزادی و استقلال فقط در پرتو اسلام امکان پذیر است و بس.» (ص38)

ذیل آن به نگاه جهانی و ملی حرکت اسلامی متوجه است: «جهان در نظر مسلمانان همچنان به دارالحرب و دارالاسلام تقسیم شده است. از دیدگاه حرکت اسلامی، میان جهانی فکر کردن و میهنی بودن تضادی وجود ندارد.» (ص30) در این چارچوب الگوی انقلاب اسلامی را الگوی جهانی می بیند: «امام خمینی به نمایندگان حرکت های اسلامی گفت: من همواره در تبعیدگاه خود، اطمینان داشتم که پشتوانه و سرمایۀ ما همان پشتوانه اصلی انقلاب اسلامی در جهان، یعنی تک تک مسلمانان موحد است و بی تردید جایگاه این پیروزی هم فقط ایران نیست، بلکه در هر سرزمین اسلامی هم که مردم در مقابل حاکمیت طاغوتی بایستند، تحقق خواهد یافت. اگر خداوند به خمینی توفیق داد که بر شاه پیروز شود، به هر خمینی دیگر در هر کشور اسلامی دیگر، که ضد شاه خود به خاطر خدا قیام کند، این توفیق را خواهد داد.» (ص57) او متوجه پایگاه شیعی انقلاب اسلامی است: «ملت ایران ملتی است دارای اصالت اسلامی و پیرو مذهب تشیع، یکی از مذاهب معروف اسلامی (جعفری) است که بر اساس آن امام از تأثیر معنوی شگفت آوری برخوردار می باشد.» (ص65) اما علی رغم این نگاه، انقلاب را اسلامی و جهانی می داند: «پایگاه اصلی انقلاب اسلامی ایران به ظاهر مبتنی بر تشیع است، ولی این انقلاب وابسته به یک جریان جهانی فراگیر است که هدف آن برانگیختن روح اسلامی، بیداری امت و هدایت آن تا رهبری تمدن جهانی است.» (ص69) او انقلاب را نقطه عطف نهضت جهانی اسلام و مستضعفین می بیند: «پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، موجب آغاز درگیری کنونی میان قدرت های طاغوتی و رژیم های جبّار از یک طرف و ملل محروم و آزادی خواه از جهت دیگر گردید. [...] انقلابی است علیه استبداد، ظلم، استثمار، فشار و قبول ذلت و اسارت، و انقلابی است از جانب مستضعفین علیه استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی.» (ص70) «مهم ترین شعار ایرانیان در انقلاب اسلامی این است: و به درستی که وعده داده ایم مستضعفین را وارث زمین گردانیم.» (ص98 ـ 99). «از نظر مسائل اجتماعی و سیاسی و شیوه عمل دقیقاً به بنیان های اسلامی توجه شده و روش شیعه را به عنوان ابزار تحول اجتماعی به کار گرفته است. انقلاب توانسته است مرزهای ناسیونالیستی و فرقه گرایی را در هم کوبیده و در دل تمامی توده های تحت ستم و انسانیت شکنجه دیده نفوذ کند. [...] اسلام برای نخستین بار توانسته است به عنوان تئوری انقلاب جهانی مطرح گردد.» (ص105)

او به آرمان «عدالت اجتماعی» و اهمیتش در حرکت اسلامی توجه کرده است: «مردان حرکت اسلامی ضد فقر، پیکار بی امانی دارند و در برابر اسراف و تبذیر ثروت امت، مقاومت می کنند و آنان با این که به اصل مالکیت فردی اعتقاد دارند، ولی آن را با قیودی همراه و محدود می سازند که وسیله استثمار دیگران نشوند.» (ص32) جمهوریت و نقش مردم در این چارچوب مورد توجه قرار گرفته است و نگاه سوسیالیستی و چپ نفی شده است: «حرکت اسلامی جنبش یک گروه خاص از مردم نیست، بلکه وجدان جوشان ملت و ریشه های انقلابی آن است. از این رو حرکت اسلامی، نبرد طبقاتی را مردود می شناسد و بر این باور است که تنها اسلام می تواند اشکال گوناگون ستم و استثمار را از جامعه ریشه کن سازد، ولی در هر جامعه ای که اسلام به طور کامل پیاده نشود، اختلاف طبقاتی به وجود خواهد آمد. در این شرایط حرکت اسلامی در کنار فقیران و ستم دیدگان خواهد بود.» (ص36)
در این چارچوب هم بهره مندی از پیشرفت های بشری، هم استقلال و دعوا با فرهنگ مادی گرای غرب مدنظر است: «با این که رجال حرکت اسلامی بهره مند شدن از علوم و صنایع غرب را مردود نمی دانند، ولی سرسختانه با اندیشه های مادی گرانه غرب و فرهنگ آن در نبرد هستند.» (ص 32) او معتقد است انقلاب اسلامی توانسته در جهان دوقطبی نشان دهد. می توان با اتکا به خدا و مردم، بدون نیاز به ابرقدرت ها زندگی کرد: «انقلاب اسلامی ایران، مردمی و خالص بود، هرگز از هیچ دولت یا حکومتی بیگانه، کوچک ترین یاری و کمک مادی را نپذیرفت.» (ص40) معقتد است الگوی معنوی انقلاب اسلامی و شهادت طلبی در آن روحیه ایستادگی مقابل ابرقدرت ها را ایجاد کرده است: «از ویژگی های مشخصه این انقلاب برخورد با بنیان های اجتماعی قبلی و اعتقاد بر این است که آن بنیان ها جاهلی بوده و به استعماگران تعلّق دارند. [...] از صفات ویژه انقلاب اسلامی ایران تعالیمی است که به پیروان خود می دهد تعلیمی که بر روی جنبه خدایی و ربّانی موضوع تاکید می کند و مضافاً این که بر روی روحیۀ شهادت طلبی و کوشش با حداکثر توان و آمادگی برای جهاد، شهادت و مقاومت در مقابل استعمارگرانی که امت اسلامی را مورد تهدید قرار می دهند، تکیه می کند.» (ص96) او معتقد است انقلاب اسلامی: «توانست قدرت استعماگران را در هم بشکند و با اتحاد و هماهنگی توده ها، این نفوذ را در ماوراء مرزهای خود، در معرض خطر جدی قرار دهد.» (ص96 ـ 97) «آنان بر این اعتقادند که آمریکا و روسیه ـ چه باخدا و چه بی خدا ـ جهان را از نظر تجاوز و ظلم بین خود تقسیم کرده اند.» (ص98) «آن ها هم چنین توانسته اند انقلاب را در مقابل گروه هایی که در میان طبقات تحصیل کرده و تحت تأثیر ارزش های غربی تشکیل شده بودند، حفظ نمایند. آن ها همچنین در احاطه بر ارتش، از طریق ایجاد نهادهای مناسب و به کارگیری میلیون ها جوان آموزش دیده و اعضای کمیته های انقلاب [...] موفقیت کامل به دست آوردند. [...] ایران به معجزه ای دست یافت: [...] ایجاد جبهه داخلی خودکفا و جبهه متعدد خارجی و قدرت توانمندی شکوهمند.» (ص106)

او یکی از دلایل موفقیت انقلاب را الگو و نگاه تشکیلاتی شیعه می بیند: «سازماندهی و تشکیلات نزد شیعیان یک اصل بود [...] تا آن جا که جزء بافت اصلی اندیشه های مردم شد.» (ص41) این الگو توانست این تشکیلات را تبدیل به نهادهای سیاسی نیرومند کند: «حرکت اسلامی ایران نهادهای سیاسی نیرومندی را به وجود آورد و مردم را در یک مجموعه هم بسته سیاسی، اقتصادی و تربیتی جای داد و همگان برتری و رهبری امام را پذیرفتند. [...] انقلاب از نهادهای خودجوش، همچون حسینیه ها و مساجد و زیر نظر روحانیت، وعّاظ و پیش نمازان مساجد حرکت نمود و امام خمینی در احیاء و تجدید این نهادها و تغذیه سیاسی و بسیج همگانی آن ها برای تحقق هدف واحد اسلامی تلاش نمود و توانست میان آن ها و جوانان انقلابی که توسط گروهی از نویسندگان مسلمان با اسلام آشنا شده بودند، پیوند برقرار کند.» (ص42) «پیروزی انقلاب مرهون سازماندهی و تشکیلات پنهانی بود که رهبری مردم را برعهده داشت. [...] امام خمینی در یکی از نامه های خود می نویسد: باید اشخاصی که کارها را اداره می کنند و مسئولیت ها را پذیرفته و مشغول کار هستند، از صحنه ظاهری دور باشند و اجازه ندهند که شناخته شوند. آن ها باید از تجربه های پیشین استفاده کنند و با دقت تمام، در سایه اسلام به کار و کوشش بپردازند و از افرادی که صد در صد مورد اعتماد نیستند، بپرهیزند.» (ص43) او معتقد است: «شاید کمیته امام [...] بخشی از تشکیلات زیرزمینی امام باشد.» (ص43)

راشد الغنوشی، الگوی جماعت اسلامی پاکستان به رهبری مودودی را تبیین و نقد می کند: «تشکیلات جماعت اسلامی بیست سال پس از تبیین اندیشه به وجود آمد.» (ص48) «بخش اول پاکسازی اندیشه و کاشتن نهال های جدید [...] نیز سیستم فرهنگ و تمدن موجود را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. [...] بخش دوم: عضوگیری کادرهای صالح و شایسته و سازماندهی آن ها در سیستمی واحد و همبسته، همراه با آموزش دادن آن ها با شیوه های واقعی اسلام. بخش سوم: کوشش برای سامان دادن به اوضاع اجتماعی [...] در همین راستا باید کادرها را برحسب کارایی و توانایی شان تقسیم کرد. [...] بخش چهار: اصلاح حکومت [...] باید افکار عمومی را رشد داد و معیارهای انتخاباتی را در گزینش نمایندگان تغییر دهیم.» (ص50) او در نقد این تجربه می گوید: «باید گفت مبارزه (مودودی) بر رژیم نبود، بلکه در رژیم بود.» (ص51)

در برابر آن، الگوی انقلاب اسلامی را طرح می کند: «امام خمینی به افشای رژیم شاهنشاهی پرداخت و آن را نه تنها از لحاظ شرعی، بلکه از نقطه نظر قانونی نیز بی اعتبار شمرد، زیرا که متکی به آراء عمومی نبود. این روش شجاعانه امام باعث شد که مردم مسلمان ایران ضد حکومت طاغوت قیام کنند و البته جنبه معنوی و رهبری مذهبی امام در این موفقیت ها عامل اصلی بود. [...] و امام نیز با کیاست خاص و ضربات کوبنده رژیم شاه ار از پای درآورد. [...] تمامی نیرو و توان خود را در بسیح همه امت به کار گرفت.» (ص53 و 54) «شخصیت امام خمینی، به مثابه رهبر عقیدتی، سیاسی و انقلابی که رنج همه زحمت کشان را بر دوش دارد، جلوه می کند که در واقع تبلور آمال و آرزوهای همه ملت است و آن ها را در مسیری روشن و درست هدایت می کند. [...] امام خمینی در پیشبرد مبارزه از رهبری نیروهای ملی و میانه رو پیشی گرفت [...] خواستار سرنگونی کامل رژیم حاکم شد و در مقابل گروه های چپ که به نام کارگران همواره معامله می کنند، خواستار اجرای عدالت اجتماعی به مفهوم کامل آن گردید.» (ص54 و 55)

و او متوجه این معنا است که اشاعه این عقیده اسلامی و ارتباط ایجاد کردن بین مردم با این عقیده ناب اسلامی عامل پیروزی است: «مبارزه با استبداد سیاه شاه [...] بر این اصل الهی مبتنی بود که خداوند انسان ها را آزاد آفریده است و هیچ کس حق ندارد آنان را به بردگی گیرد. مبارزه با اختلافات و امتیازات طبقاتی [...] اسلام ذاتاً با فقر و استثمار و اسراف در ستیز است و همه را به عدالت اجتماعی فرا می خواند. [...] مبارزه علیه وابستگی سیاسی به امپریالیسم جهانی و اصرار بر اسلامی بودن دولت ایران، و عدم گرایش به شرق یا غرب. رهایی بخشیدن جامعه ایران از فرهنگ غربی و پوچ کننده استثماری. [...] وصول به این هدف فقط با توسل به ایجاد رابطه استوار میان نظم اجتماعی و عفیده ملت ممکن خواهد بود.» (ص66 ـ 67)

او متوجه «وجود علما در رهبری انقلاب اسلامی» است (ص99) و امام را حلقه وصل و محور اصلی انقلاب اسلامی می بیند: «امام خمینی در عین آن که پیشوای روحی و معنوی مردم ایران است، رهبر انقلاب عظیم آن در زمینه آزادی و عدالت و مساوات و بازگشت به اصالت های خویشتن می باشد. [...] توانست تمامی حرکات مخالف را در برابر رهبری و قیادت خویش به خضوع و تسلیم وا دارد.» (ص68) «با تکیه بر تقوا و اخلاق ایشان بود که توانسته اند تمامی دشمنان انقلاب را از صحنه خارج سازند. امام خمینی و مردان اجتهاد در اطراف او [...] توانسته اند ریشه فرقه گرایی را بخشکانند. [...] و سعی نمودند منابع غیر از شیعه را نیز در کنار خود داشته باشند.» (ص105) «امام خمینی توانسته [...] زنده کردن فلسفه غیبت امام را در قالب فقیه و ولایت فقیه به انجام برساند.» (ص106)

بر همین مبنا او معتقد است انقلاب اسلامی توانسته نسبت بین این آرمان ها و زندگی روزمره برقرار کند: «در این مکتب مجدد به شمار می روند و در زمینه اسلام عملی، کوشش بسیار می کنند. سعی در روشن کردن جاده ای درند که در آن ارتباط بین قرآن و زندگی روزمره امکان پذیر شود.» (ص 89) او معتقد است در انقلاب اسلامی: «اسلام توانسته است هم از جنبه تئوریک (نظری) و هم از بُعد عملی (پراتیک) عینیت یابد.» (ص97) «در میان جنبش های اسلامی، انقلاب سیاسی ـ اجتماعی ایران، از لحاظ مقاومت در مقابل تجاوز خارجی و همچنین در برخی از ابعاد اجتماعی، چون بُعد مذهبی، موقعیتی چشم گیر و درخشان دارد.» (ص98)

متوجه چالش های پیش روی انقلاب نیز هست: «این انقلاب در چارچوب مسائل اسلامی معاصر، چه از جنبه ضرورت های اسلامی و چه واقعیت ایجاد امت اسلامی و منابع و تدارکات لازمه چنین امر خطیری می بایست هوشیار و گوش به زنگ باشند.» (ص96)
او مردمی بودن انقلاب مبتنی بر آموزه های اسلامی جهاد و شهادت را می بینید و این که توده های عادی گمنام محورند: «انقلاب ایران توده ها را آماده جهاد و شهادت، جانبازی و سازندگی نمود. [...] توده های عادی و گمنام.» (ص105) در همین چهارچوب، او نقش زنان در انقلاب اسلامی را هم دیده است: «تا حد زیادی به جانبازی و قیام زنان در این انقلاب مدیون است.» (ص105)

در این چارچوب او نگاه سلفی گری (بنیادگرایی) را در برابر وهابیت و تحجّر چنین مطرح می کند: «منظور ما بنیادگرایی، بهره وری از اصول اسلام است، بی آنکه نسبت به اندیشه ها و بینش های پیداشده در تاریخ اسلام تعصبی خاص داشته باشیم. [...] از ضروریات این بنیادگرایی جنگ با عقاید و آراء باطله و خرافات بی پایه ای است که گاهی موجب می شود فرزندان حرکت اسلامی به وهابی گری متهم شوند. همین باعث شد که امام خمینی کسانی را که کاری جز تهمت زدن و پرداختن به جزئیات ندارند، به شدت محکوم کرده.» (ص34)

«مفهوم بنیادگرایی از دیدگاه ما عبارت است از:
الف. تلاش برای شناخت احکام خدا از قرآن و سنت در حدود قدرت.
ب. دوری از تعصب مذهبی تا آن جا که دعوت به فلان مذهب، جایگزین دعوت به اصل اسلام نشود...
ج. گذشت و اغماض در نقاط مورد اختلاف و اعتقاد به این که برادری اسلامی برتر از همه اختلافات جزئی است. [...] بنیادگرایی یعنی گرد آمدن مسلمانان پیرامون حقایق دینی و دور نمودن اختلافات و متحد کردن صفوف و همکاری مشترک و چشم پوشی از اختلافات، براساس قاعده طلایی: در آنچه که وحدت نظر داریم همکاری و تعاون می کنیم و در آنچه اختلاف داریم، یک دیگر را معذور می داریم.» (ص35 و 36)

او تحت تأثیر انقلاب اسلامی نگاه قضا و قدری را به چالش می کشد و تلاش و خواست الهی را در طول هم مطرح می کند: «حرکت اسلامی بر این باور است که برای رسیدن به هدف باید از ابزار و وسایل لازم استفاده کرد و در عین حال باید معتقد بود که تنها با اراده الهی به نتیجه مطلوب خواهیم رسید.» (ص36)

مسئله مهم نهضت اسلامی در جهان اهل تسنن، نسبت با حکومت های مسلمین است، او از نهضت امام نتیجه گرفته است: «رویدادهای ایران نشان داد که اسلام به توده های مردم تعلّق دارد. [...] در ایران پدیده ای ظهور کرد که باید گفت یکی از مهم ترین پدیده ها در رابطه با نهضت های آزادی بخش در کل منطقه است و آن آزادی اسلام از فشار حاکمیت هاست.» (ص37)

در کتاب، خسروشاهی همه جا هم با مواضع راشد الغنوشی همراه نیست، مثلاً در مدح او از اخوان پاورقی زده است: «موضع گیری تردیدآمیز رهبری اخوان، باعث تضادها در روش حرکت و سرانجام عدم موفقیت در مصر گردید.» (ص46) یا آنچه راشد الغنوشی «تجنب الفتنه» (دوری گزیدن از فتنه) نامیده را چنین نقد می کند که تغییر بدون حضور در صحنه و درگیری و هیاهو، ممکن نیست. (ص 47)

اما مهم تر از این کتاب و تصویری تکان دهنده که خسروشاهی از تأثیر انقلاب اسلامی بر نهضت های اسلامی پیش چشم ما می گذارد، نوع برخورد ما با این ظرفیت ها و سرنوشت تلخی است که بسیاری از این نهضت ها پیدا می کنند. تحت تأثیر این کتاب که سال ها پیش از به قدرت رسیدن حزب النهضه در تونس خواندم، امید و تصویر بسیار مثبتی از راشد الغنوشی و النهضه داشتم. بعد از پیروزی انقلاب در تونس، سه هفته راشد الغنوشی از رفتن از لندن به تونس خودداری می کرد. با یکی از مبارزان اسلامی اروپا تماس گرفتم و دلیل را جویا شدم. او می گفت سه هفته است از صبح تا عصر با او جلسه داریم و او نمی رود، شما نمی دانید، این ها عوض شده اند. بعدها با انتخابات در تونس، در اولین مصاحبه ها، او از جایگزینی الگوی اردوغان و حزب توسعه و عدالت ترکیه به جای انقلاب اسلامی ایران گفت. ماجرا را به شیعه و سنی احاله دادم. بعدها ضیاء مورو، پسر عبدالفتاح مورو (نفر شماره دو النهضه) را در تهران دیدم و به دنبال اثری از انقلاب اسلامی بودم. بعدها النهضه اعلام کرد که حزب سیاسی است و حزب اسلامی نیست و در گام سوم گفت که دولت تکنوکرات ها برسر کار بیایند در ماجرای سوریه و ماجراهای بعد هم... . النهضه هنوز هم بر سر کار است، اما اثری از آن حرف ها نیست.

مشکل کجاست؟ مشکل را باید در تصویری که مبارزان اسلامی دنیا از ما دارند و تصویر ما از مبارزان اسلامی دنیا و قطع ارتباط مستمر جست وجو کنیم. چیزی که آیت الله سیدعلی خامنه ای و استاد سیدهادی خسروشاهی از دهه چهل درک کردند و باب بازشناسی نهضت جهانی اسلام و متفکران آن و مشخصاً اخوان المسلمین را به داخل کشور باز کردند. ما هم احتیاج به بازشناسی آن ها داریم، هم احتیاج داریم تصویر درستی از خودمان به آن ها ارائه کنیم. آن پروژه فکری ـ ترجمه ای دهه چهل، احتیاج به بسط و خروجی دهه نودی دارد و آن تغییر بنیادین این تعامل فکری ـ فرهنگی است؛ چیزی که نه متفکرانمان و نه نخبگان حوزه و دانشگاه متوجه آن نیستند.

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved