1. خانه
  2. مطالب
  3. ادبیات
  4. تنیدن تار تعهد | نقدی بر کتاب «پل»
تنیدن تار تعهد | نقدی بر کتاب «پل»

تنیدن تار تعهد | نقدی بر کتاب «پل»

شهر در «پل» یک موجود زنده است. یک شخصیت که زوایای مختلف و کوچه -پس کوچه هایش هم در رمان نقش آفرینی می کنند. شاید بیراه نباشد اگر پل را رُمانِ تهران بنامیم. رمانی وفادارانه در حال وهوای تهرانِ سالِ 1392 که دلش برای این شهر می سوزد، برای خانه ها و خاطره های از دست رفته ناله می کند، دل به دلِ رانندگان تاکسی اش می دهد و با بارش باران، برای این شهر آرزوهای خوب می کند.
ادبیات 1399/1/31 7 دقیقه زمان مطالعه 0

رمان نوشتن از جهاتی شبیه فرش بافتن است؛ ظریف، دقیق و البته با حداقل امکان خطا. رمان نویس باید با کلماتش، نقشه ی جهانی آشنا و باورپذیر را ترسیم کند و لذت تماشای این جهان را به مخاطب هدیه دهد. هر خطایی که نقشه ی جهانِ رمان را مخدوش کند، مثل گره ای نامیزان در دل یک فرش، مخاطب را آزار می دهد و استخوان بندیِ نوشته را سست می کند. از این منظر اگر نگاه کنیم، نوشتن رمان در کنار همه ی مهارت های ادبی، به اندکی توانمندیِ مهندسی هم نیاز دارد. نویسنده، مهندسِ دنیایی است که باید موزون و مرتب در مقابل دیدگان خواننده ی رمان قرار بگیرد. او باید پُلی بسازد از ذهن خود به ذهن مخاطب. و ساخت این پل، بدون دقت و ظرافت، شدنی نیست. شاید برای همین است که خواندن رمان، مثل راه رفتن روی پل به نظر برسد. گام گذاشتن بر پُلی که خواننده تا وقتی آرام آرام در مسیرش حرکت نکند، هیچ درکی از میزان استحکام و کیفیتِ سازه ندارد. «پُل» با همین عنوانِ ساده و کوتاه، رمانی است که ذره ذره خودش را در دل مخاطب جا می کند. فصل به فصل، نوآوری و اتفاق و روایت ها چندوجهی به مخاطبش هدیه می دهد و در انتها، خیال خواننده را از استحکام و کیفیتِ سازه اش، راحت می کند.

در فاصله ی دو پرواز
«پُل» یک ذره بین است. رمانی ریزبین که از همان صفحات اول مشخص است «جزئیات» از هر چیزی برای نویسندگانش مهم تر است. طراحی شخصیت ها و روایت موقعیت ها در «پُل» با زندگی روزمره و احوالاتِ گرمازده ی شهر در دلِ یک تابستانِ گرم، مو نمی زند. گفتگوها، موقعیت سازی ها و پیکربندیِ قصه، برخاسته از مشاهدات دقیقِ نویسندگانِ کتاب است و این دقت، در جای جایِ فصل های مختلف به چشم می آید. از توصیفات دقیق و پرجزئیاتِ فصلِ اول در یک دیزی سرا گرفته تا گفتگوهای میان هنرجویان کلاس نویسندگی، به نظر می رسد نویسندگان «پل» برای خلق موقعیت های واقع گرایانه ی کتابشان، حسابی تلاش کرده اند. «پل» اگر عنوان رمان را بر پیشانی خود نداشته باشد، به راحتی می تواند به عنوان گزارشی از تهرانِ سال 1392 پذیرفته شود. گزارشی که به خوبی شهرِ در آستانه ی تحولات گسترده ی دیجیتالی، افسرده و کلافه را به تصویر کشیده. گزارشی عمیق و دقیق که فقط در یک روز روایت می شود. در یک 24 ساعت. در فاصله ی میانِ دو پروازِ کبوتری سفید در آسمانِ تهران.

نکوهش هپروتی ها
تکلیفِ «پل» با خوانندگانش روشن است. مضمونِ اصلیِ این رمان، در پیچاپیچِ میان شخصیت های متعدد و متنوع، مشخص است و بر خلافِ آن چه به نظر می رسد، شخصیت اصلی این رمان نه امین پارسا، که احمد فرجامی است. فرجامیِ «پل»، نماد ادبیات و در نگاهی کلان تر، فرهنگ معاصر ایران است. نمادی که در سال های پایانی عمر، تصمیم به تغییری اساسی می گیرد اما حصار سنگین اطرافیان و میراث خواران، اجازه ی تصمیم اساسی و تغییر کلیدی را نمی دهد. پُل نسبت به جریانی  ادبی-هنری که می توانیم آن را جریان «روشنفکری» بنامیم، موضع دارد. موضع سنگین و روشنی هم دارد. در فصل ها و بخش های مختلف هم به آن ها می تازد و وجوه مختلفشان را نشانه می گیرد. گاهی شعر و شاعری شان را هجو می کند، گاهی دست روی رمان های بی مساله و دور از مردمِ آن ها می گذارد،  در فصلی ارتباطات وثیقشان با سفارت های اروپایی را به تصویر می کشد و در یکی از درخشان ترین بخش های کتاب، نقدناپذیریِ این جماعت را نکوهش می کند.
محسنی راد، پناه معالی، کیوان آهنچی، سپیده و همه ی شخصیت هایی که حول نام و میراث «احمد فرجامی» در این رمان شکل گرفته اند، هریک نمادِ بخشی از جریانِ روشنفکری یا به عبارتی هنرمندانِ محفلی ایران هستند. هنرمندانی بی مساله، ضعیف و ازخودراضی. جانِ کلامِ «پل» در مضمون و محتوا، همین نمایشِ عریان از درونِ این حلقه هاست. کتاب البته در برابرِ نسخه ها و خوانش های مردم گریز از هنر، امینِ پارسا را رو می کند. پژوهشگری که در تقابل با حلقه ی پیرامونیِ فرجامی است و قرار است نمادی از همه ی هنرمندانی باشد که بدون رویکردهای محفلی و سفارتی، با تمامِ سختی ها می جنگند و کار می کنند. از این جهت، «پل» ادای دینی است به هنرِ متعهد. هنری که بدونِ رفتن به زیرِ بلیتِ فلان سفارتخانه ی فرهنگی و ایستادن در زیرِ سایه ی جامعه گریزی، خود را متعلق و متعهد به مردم می داند. «پل» در حال تندین تاروپودِ «هنرِ متعهد به مردم» است و تلاش می کند در حد توان و وسع خود، مرز میان این هنر و «هنرِ هپروتی» را شفاف کند.

یک رمان بازیگوش
«پل» یک رمان تجربه گراست؛ با ساختاری متمایز که قصه اش را در هفت فصل روایت می کند. هر فصل سه جزء دارد، یک «قصه» که از زبان راوی دانای کل بیان می شود، یک «پیوند» که راویِ اول شخص دارد و یک «پیوست» که گزارشی از اوضاع واحوال برخی شخصیت هاست. کلِ ظرفِ زمانی رمان، یک شبانه روز است و این، پیچیدگیِ کار را بیشتر کرده. برخی صحنه ها، از چند منظر و از زاویه ی همراهی با چند شخصیت مختلف روایت می شوند که یادآور نوع روایت در فیلم های «رخ دیوانه» و «ایده ی اصلی» است. تنوع تکنیک های رواییِ رمان هم از آن چیزهایی است که لذت خواندن «پل» را بیشتر می کند. بخش هایی از روایت، در قالب پاورقی و به سبکی گزارش گونه نوشته شده اند که هم باورپذیریِ رمان را افزایش داده و هم یک ابتکار جالب به نظر می رسد؛ برخی صحنه ها به شیوه ی نگارش نمایشنامه نوشته شده اند؛ برخی اتفاقات کاملا در چارچوب صحنه ای از یک فیلمنامه روایت می شوند؛ در جایی دیگر، صحنه بدون نوشتن گفتگوها روایت شده و مکالمات به شیوه ای جذاب در دلِ روایت صحنه چیده شده اند؛ یک جا هم نویسندگان به سراغ روایت دوم شخص رفته اند. این بازیگوشی های تکنیکی باعث شده تا یکنواختیِ قصه، گرفته شود و روزمرگی های شخصیت ها در دلِ این خلاقیت ها، جذاب به نظر برسند.

دلسوز تهران
شهر در «پل» یک موجود زنده است. یک شخصیت که زوایای مختلف و کوچه -پس کوچه هایش هم در رمان نقش آفرینی می کنند. شاید بیراه نباشد اگر پل را رُمانِ تهران بنامیم. رمانی وفادارانه در حال وهوای تهرانِ سالِ 1392 که دلش برای این شهر می سوزد، برای خانه ها و خاطره های از دست رفته ناله می کند، دل به دلِ رانندگان تاکسی اش می دهد و با بارش باران، برای این شهر آرزوهای خوب می کند. هر فصلِ «پل» به نام یکی از پل های معروف تهران است و سهم هر پل و خیابان های اطرافش در آن فصل، مشهود است. دقت و ریزبینیِ خالقان اثر برای گنجاندنِ تهران در دل رمان شان، تصویری ماندگار از پایتخت ایران در سال های آغازین دهه ی 90 ساخته. تصویری که انگار به خودیِ خود، کنایه ی تام وتمامی به هنرمندانِ محفلیِ فاصله گرفته از جامعه است، همان هنرمندانی که رمان، تیغ تیز انتقاداتش را روانهی آن ها کرده است.

یک پرتره ی بی قصه
«پل» یک رمانِ داستان گوی کلاسیک نیست. قصه ی یک خطی ندارد و در پایانِ سرنوشتِ بسیاری از شخصیت هایش، نقطه نمی گذارد. در واقع «پل» قصه ای ندارد که بخواهد به سَر برسد. اما رمان، در پرداخت و پرورش موقعیت هایی از دلِ زندگیِ روزمره ی تهرانی ها، موفق است. روایت های موشکافانه و خرده قصه های پر از جزئیاتِ کتاب، پل را شبیه یک پرتره کرده. پرتره ای باکیفیت از تهران و روزگارِ سپری شده ی مردمش. «غلامحسین دولت آبادی» و «آراز بارسقیان»، بی آن که دوگانگی یا انشقاقی در قلم هایشان احساس شود، با هم تصویری از تهران خلق کرده اند. تصویری که البته هنرمندانِ را بیش از سایر اقشار قاب گرفته اما درباره ی نسبت هنر و هنرمندان با مردم، حرف های اساسی و مهمی می زند. شاید آخرین رمان «احمد فرجامی» چیزی شبیه همین «پُل» باشد و نویسندگانِ کتاب در قامتِ میراث دارانِ واقعیِ فرجامی، آن تصمیم اساسی و تغییرِ کلیدی را فرجامی را محقق کرده باشند.

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved