1. خانه
  2. مطالب
  3. انقلاب اسلامی
  4. واقعیت علیه فرضیه | نقدی بر رمان «ارتداد» اثر «وحید یامین پور»
واقعیت علیه فرضیه | نقدی بر رمان «ارتداد» اثر «وحید یامین پور»

واقعیت علیه فرضیه | نقدی بر رمان «ارتداد» اثر «وحید یامین پور»

«ارتداد»، «نشان» نمی دهد، «می گوید» و بیش از آنکه «روایت» باشد، «خطابه» است؛ از جمله، در صحنه دزدیدن امام در 22 بهمن که قاعدتاً باید نقطه مهمی از داستان باشد، راوی از پرداختن به موقعیت و برگزاری آن عاجز است.
انقلاب اسلامی 1399/2/17 3 دقیقه زمان مطالعه 2

1- ادبیات قرار نیست پایبند صرف و محضِ واقعیت باشد، بلکه واقعیت خودش را می آفریند. واقعیت داستانی لزوماً با واقعیت زندگی هم خوان نیست، اما هرچه هست قواعد خودش را دارد و ما آن را باور می کنیم. اگر در آثار فانتزی، سوررئال، یا رئالیسم جادویی، با تصویر نامتعارفی از واقعیت روبه رو هستیم و با آن همراه می شویم، «ارتداد»ِ یامین پور واژگونی تاریخ است؛ آن هم تاریخی که دور نیست و همین همراهی ما با کتاب را ناممکن می کند. این وارونه سازی تاریخ به چه کار امروز ما می آید؟

2- «ارتداد» دربارۀ یک تاریخِ ناقصِ فرضی است: شکست انقلاب و سرنوشت احتمالی ایران پس از این شکست. مشکل از «ایده» آغاز می شود. شرط همراهی با هر شخصیت و ماجرایی، باور کردن آن است. در «ارتداد» اما با یک واقعیت تاریخی نزدیک روبه رو هستیم. تصور یا فرض دیگری درباره این واقعیت تاریخی، شدنی نیست. واقعیت علیه فرضیه می ایستد و اجازه همراهی و باور کردن سرنوشت شخصیت ها و ماجراها را به ما نمی دهد. ما می دانیم که واقعیت جور دیگری رقم خورده و همین آگاهی، مدام بین ما و موقعیت های فرضیِ کتاب فاصله می اندازد. «ارتداد» می گوید انقلاب در بهمن 57 با یک کودتای سیاسی ـ نظامی شکست می خورد، اما آگاهی قطعی ما از واقعیتِ تاریخیِ این موقعیت فرضی را وِتو می کند و اجازه هم ذات پنداری و همراهی با ایده های کتاب را به ما نمی دهد.

3- «ارتداد»، «نشان» نمی دهد، «می گوید» و بیش از آنکه «روایت» باشد، «خطابه» است؛ از جمله، در صحنه دزدیدن امام در 22 بهمن که قاعدتاً باید نقطه مهمی از داستان باشد، راوی از پرداختن به و برگزاری موقعیت عاجز است. می نویسد: «همان صبح وحشتناک»! کدام وحشت؟! و چرا تصویری متعین و داستانی از این وحشتِ مفروض نمی بینیم؟ یا «پیروزی درست در کوتاه ترین فاصله از دست های ما سر خورد»! کدام پیروزی؟! اگر نویسنده مطابق با پیش فرض و تصور مخاطب، روند انقلاب را بازسازی نمی کند و آن را به او واگذار می کند، چرا و چطور باید خبر (و نه روند) شکست انقلاب در کتاب را (که با ذهنیت مخاطب ناهم خوان است) پذیرفت؟

4- نوشتن، حاصل همنشینی جزئیات است. گاهی یک تصویر یا دیالوگ یا زاویه دید یا توصیف یا یک کلمه یا یک نقطه و یا حتی یک ویرگولِ اشتباه، به ساخت جمله و پاراگراف آسیب می زند و فرم و معنا را تؤامان هدر می دهد. «ارتداد» از این بی دقتی ها و نابسامانی ها بسیار دارد. برای نمونه نویسنده/راوی وقتی می خواهد از مرگ شوهرِ پیرزنِ مهربانِ همسایه بنویسد، که زیر دست وپای شاه دوست ها در 28 مرداد کشته شده، می گوید «ریغ رحمت را سرمی کشد». این زاویۀ دید چه کسی نسبت به مرگ پیرمرد است؟ آیا چون پیر است مستحق چنین تعبیر بی ادبانه ای است یا نویسنده معنای این تعبیر زشت را نمی داند؟! یا این چه جور قهرمانِ مبارزی است که رویدادی را که با آن مخالف می باشد را به نفع خودش مصادره می کند؟ هم زمانی تولد اشرف پهلوی را با تولد دختر راوی (آرزو) یکی گرفتن و بریز و بپاش ها را به نفع تولد او گذاشتن، زاویۀ دید انقلابی مبارز است یا نویسنده؟

5- «ارتداد» یک تک گویی غیرداستانی است؛ نه از صداها و زاویه دیدهای مختلف خبری است، نه از تقابل و تضاد که رمان می آفریند و روایت. در «ارتداد» دیگری غایب، یا به تعبیر دقیق تر حذف شده است. راوی مستبد است و با این که وانمود می شود فلسفه خوانده و اهل گفت وگو است، اما مدام و یک سره امر و نهی، تحلیل و تبیین و قضاوتِ های یک طرفه و یک سویه می کند. این منظر، خارج از ادبیات است. حتی آن گفت وگوهای محدود کتاب بین راوی (شخصیت یونس) با باقی شخصیت ها کاملاً نمایشی و در راستای تأیید منویات راوی است. شک وجود ندارد؛ چه (آن طور که خود راوی تقسیم بندی می کند) شکِ پیش از یقین، چه شکِ بعد از یقین. بدون شک، برای نویسنده ارتداد، همه چیز قطعی است.

نظرات

نظر شما از سر بغض است این که نشد نقد رمان تو را به خدا دست از این کار بردارید و به اهلش بسپارید ممنون
مجله کتاب فردا
نقد معنایش دشمنی یا بغض نیست.
بلکه هدفش رشد و ارتقاء نویسندگان و خوانندگان است.
علیرضاشهامت
در ادبیّات دین ، یکی از مهمترین عناصر زندگی سعادتمندانه «شکر» است و انسان وقتی میتواند شاکر باشد که نعمت های اطرافش را بشناسد ، ماهیِ درون آب با دوری آب است که نعمت آب را می یابد و با بازپس گیری «شاکر» میشود ، آنکه دائماً زنده و سرحال و سلامت است و قدر این سلامتی را نمیداند با چشیدن مریضی و مرگ است که «شاکر» میشود ، فرزند نازپروده ی پدر و مادر .... «ارتداد» ما را با خطّ تعلیق های «احساسی» «مذهبی» «سیاسی» «تاریخی» «جامعه شناختی» و... درگیر یک روایت دردناک نامطلوب میکند ، تا «شاکر» بشویم ، طبیعتاً نمیتوانیم خود را جزئی از روایت بیان شده بدانیم چرا که وجود خارجی ندارد ولی همین که خود را به جای شخصیّت ها بگذاریم ، ترسی از نبودن «نعمت انقلاب» ما را میگیرد و «شاکر» میشویم به نظر میرسد که یکی از مهمترین اهداف از نگارش این روایت ، همین است ، پس اگر چه با داستان یکی نمی شویم ولی از آن سود بسیار می بریم. (پاسخ به شماره 1 و2 ) (پاسخ به 2 : شاید نویسنده تعمّداً مخاطب را در برزخ و رفت و آمد بین واقعیّت تاریخی واقعی و روایت داستان میگذارد تا مخاطب تفاوت فضا را حس کند)

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved