از خوارج تا داعش امتداد جهل و فتنه در تاریخ | جستاری درباره کتاب «خوارج و داعش، بررسی تطبیقی بر مبنای اندیشههای استاد مطهری» نوشتۀ سیدعلیاصغر خندان
نمازخانه دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان یک تلویزیون کوچک داشت که فلسفۀ بودن آن را در نمازخانه هیچوقت نفهمیدم. گاهی که برای استراحت آنجا میرفتیم، روشنش میکردیم و بیتوجه به برنامههایش مشغول گپ و حرف میشدیم. آخر سر هم خسته از صدای آن خاموشش میکردیم و هر کس میرفت پی زندگی و کارش.
یک روز بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) بود. وارد نمازخانه که شدم یکی از همکلاسیهایم که جلوی تلویزیون نشسته بود، دستهایش را به هم زد و گفت: «وای! آهنگ شهرام ناظری...»
ناگهان دختری که نمیشناختمش، بلند شد و پوشیهاش را بالا زد و رفت سمت همین همکلاسیِ عاشقِ صدای شهرام ناظری و گفت:
ـ عزیزم شما خجالت نمیکشی؟ دیروز شهادت پیامبر(ص) بوده.
همکلاسی ما هم که آدم معتقد و متشرعی بود، گفت:
ـ من نوکر حضرت رسول اکرم(ص) و همه فرزندانشون هستم. عزیزم فقط شما که مسلمون نیستی. والا ما هم دین داریم و خدا رو میپرستیم.
ـ بله! معلومه با این صدای تار و تنبک... خود رسولالله نشونت بده که این قدر وقیحی!
ـ شاید خود رسولالله نشان شما بدهه که فکر میکنی نماینده خدا روی زمین هستی!
در دانشکده ادبیات دختر چادری زیاد بود، اما پوشیهپوش خیر. دختر پوشیهپوش، دانشجوی مهمان بود. به همراه همسرش کتاب برای حضرت محسن منتشر کرده بودند و در دانشکده پخش میکردند. هرچه بیشتر میگذشت، بیشتر شناخته میشد؛ از گیر دادن به چاکِ کتِ آقایان تا رنگِ کفش و مقنعه و بند ساعت دانشجویان خانم. امر به معروفهایش خیلی معروف بود؛ خیلی صریح و گاهی خیلی بیادبانه. در نهایت هم درسش را نیمهکاره رها کرد و رفت. بعید است همه عمرم فراموشش کنم!
فکر میکنم شما هم مانند من تجربه مواجهه و روبهرو شدن با آدمهای افراطی و دگماتیست را داشتهاید. همان ها که تصور میکنند ترازوی سنجش حق هستند و هرکس هر مقدار با آنها و ترازویشان منطبق باشد، بر حق است و رستگار.
افراطگرایی یک روح ممتد و زنده در همه تاریخ است که روح و کالبد آن مدام در حال تغییر میباشد. این موضوع اختصاص به هیچ دین و مذهب خاصی ندارد و محدود به هیچ مرز جغرافیایی نیست.
در تاریخ اسلام شهرهترین آنها، گروه خوارج هستند. این گروه که فرزند نامشروعِ فتنۀ صفین و رسوایی حکمیت بودند، کم جنایت در تاریخ به نامشان ثبت نشده است. اما یکی از تکاندهندهترین جنایات این گروه، اقدام برای به شهادت رساندن مولای متقیان علی علیهالسلام است.
حالا پس از گذشت 1401 سال از آن واقعۀ عظیم "علیاصغر خندان" نویسنده و محقق جوان، ما را با کتاب «خوارج و داعش، بررسی تطبیقی برمبنای اندیشههای استاد مطهری» رسماً دعوت به ضیافت فهم و اشتراکات دو گروه داعش و خوارج کرده است.
این کتاب یک اثر پژوهشی به معنای تام و تمام کلمه است که در تقریباً سیصد صفحه سعی کرده بار سنگینی را بردارد. نویسنده کتاب به عنوان محقق جوانی که در ایران زندگی میکند، در معرض اخبار افراطیگریهای عجیب در همسایه شرقیمان، یعنی افغانستان با ظهور القاعده بوده است. بعد از اعلام موجودیت دولت اسلامی عراق و شام، شاهد توحش حیوانگون و افسار گسیخته در بخش دیگری از مرزهایمان با پرچمهای سیاه منقش به شهادت بر وحدانیت خداوند و رسالت رسولالله(ص) ذبح بیرحمانه آدمها در مقابل دوربینها با نوای تکبیر و آیات جهاد، تصاویری هستند که تا پایان تاریخ و آن کارزار عظیم آخرالزمانی بر پیشانی بخش مهمی از تاریخ ماندگار هستند. به راستی که این افراطیگری وحشیانه مانند روحی زنده تاریخ را در نوردیده است و به ما رسیده است.
در منظومه فکری شهید مطهری موضع صریح و قاطعی راجع به جزم انگاری های دینی و ضد عقلانی وجود دارد. ابعاد این موضع به گونه ای است که می توان از آن ملاک ها و مولفه هایی کلی استخراج و تبیین کرد. همین موضوع دست مایه پژوهش تطبیقی نویسنده کتاب قرار گرفته است.
کتاب پیش رو در سه فصل تنظیم شده است. نویسنده بیش از شروع فصل اول در مقدمه ای ده بخشی و نسبتا مفصل به فایده آشنایی با خوارج از منظر شهید مطهری، ملاک تشخیص حق و باطل، نفوذ تفکر خوارج و اخباری گری می پردازد. در ادامه همین بخش نویسنده به گروهک فرقان اشاره می کند که بر اساس برداشت هایی ظاهری و خطا اقدام به حذف فیزیکی مهره های مهم انقلاب می کرد . نکته تاسف برانگیز این است که شهید مطهری خود قربانی همین تفکر و گروهک بود. برای نسل جوان ایران آشنایی با مصدایق افراطی گری در کشور و اوایل انقلاب واجد اهمیت فوق العاده است. با خواندن و تامل در این موضوع می توان از زنده شدن دوباره آن جلوگیری کرد. و قضاوت راجع به برخورد با آنها را تحلیل کرد.
در فصل اول نویسنده با کلیدواژه خوارج سراغ آثار شهید مطهری رفته است. پس از بیان تقریر استاد از ریشه های اعتقادی و تاریخی یک قدم به عقب بازگشته و ماجرای حکمیت را توضیح می دهد.
تا پیش از طغیان و شمشیر کشیدنشان در پناه حکومت اسلامی به امیرالمومنین اهانت و فحاشی می کردند رفتار حضرت با آنها رفتاری کاملا دموکراتیک بود. از بیت المال بهره می بردند و اگر سوالی از حضرت مطرح می کردند پاسخش را می شندیدند . لکن آنها که امید به توبه علی داشتند از آن که ناامید شدند دست به شمشیر برده و شورش کردند. باری مبارزه با مردمانی که اهل راستگویی، نماز شب و تهجد بودند برای عده ای که در ظواهر دین مانده بودند کاری صعب بود. قانع کردن مردم در مقابله با آنها از شخصیتی چون حضرت علی علیه السلام بر می آمد.
از منظر متفکر شهید مطهری خوارج فرقه ای کاملا غیراسلامی بودند او برای تحلیل این موضوع به مبانی فقهی و کلامی می پردازد که علی اصغر خندان از این مسیر پلی می زند به ریشه تفکر سلفی که پدر معنوی همه گروه های تکفیری معاصر است و سپس جریانهای متعلق به تفکر سلفی را به پنج دسته اصلی تقسیم می کند؛ سلفیه سنتی، اصلاحی، جهادی، صوفی، شیعی
اولین گروه و گسترده ترین سازمان جهادی سلفی بین المللی که با شعارهای اسلامی و متاثر از تفکرات ابن تیمیه توانست نقاب زشت تروریسم را در صحنه جهانی بر اسلام تحمیل کند سازمان القاعده بود. پس از بررسی نسبت طالبان و القاعده و تحلیل مبانی فکری آنها نویسنده گروه داعش می رسد و بر اساس احادیثی از پیامبر اکرم(ص) درباره خروج گروهی ظاهرگرا و خشن و بد فهم از مسلمانان آن را بر داعش منطبق می کند.
فصل دوم یکسره به ویژگی های خوارج از منظر شهید مطهری می پردازد و این و یژگی ها را منطبق بر دولت اسلامی عراق و شام می داند. این ویژگی ها به شکلی منسجم اما دسته بندی شده در اختیار خواننده قرار می گیرد. از روحیه مبارزه و خودگذشتگی تا جهل، تکفیر، بی رحمی و جنایت و بازیچه دست منافق شدن تا گسترش ویروسی آنها.
محور کتاب ظرفیت بالای نگاه تحلیلی استاد مطهری در بررسی ممیزات خوارج و تطبیق آنها بر گروه تروریستی داعش است در بخشی از فصل دوم کتاب با همین محوریت نویسنده تاکید می کند همانطور که خوارج تبدیل به تیری در کمان نشانه رفته به سمت موسسین آن یعنی معاویه و عمروعاص شد. داعش هم با همین متد و روش تبدیل به معضلی برای موسس آن یعنی آمریکا خواهد شد. در بازگشت تروریست های آمریکایی و اروپایی به کشورهای خودشان این معضل خود را عیان ساخت.
فصل پایانی کتاب در پنج بخش اصلی به وجوه افتراق داعش و خوارج پرداخته است که اتفاقا یکی از جذاب ترین بخش های کتاب است . در این بخش خاصه در نگاهی که این دو گروه خشن و دگماتیست به زن دارند وجه افتراق در بالاترین حد خود به چشم می خورد. بر خلاف گروه خوارج که زن برای آنها محلی از اعراب نداشت و از ابتدایی ترین حقوق محروم بودند، در گروه تروریستی داعش زن آن اندازه دارای ارزش بود که در وقت مبادله اسرا زن و مرد برابر تلقی شده و در برابر یک زن داعشی اسیر شده یک مرد را آزاد می کردند. البته برای من و شما که از بدعت حرامی چون جهاد نکاح خبر داریم مبرهن است که این موضوع ناشی از کرامت زن در نزد آنها نیست بلکه از نگاه جنسی و بیمارگون آنها حکایت دارد.
در پایان لازم است ذکر کنم که مطالعات تطبیقی واجد ویژگی هایی هستند که آنها را از مقایسه صرف جدا می کند. در مطالعات تطبیقی، صِرف مقایسه کردن هدف نیست بلکه از کشف موارد تشابه و اختلاف باید به ملاک تشابه یا اختلاف رسیده شود و براساس آن مسالهای حل شود.مطالعه تطبیقی فرآیند پژوهشی و مرکب از شش مرحله اساسی است که شامل تدوین مسئله، تعیین دامنه تحقیق، تدوین فرضیه، استقصای موارد شباهت و تفاوت، توصیف مواضع خلاف و وفاق، تبیین مواضع خلاف و وفاق می شود.
خوشبختانه نویسنده با تسلط بر این موضوع توانسته از مقایسه صرف فاصله گرفته و با تطبیق مولفه ها به دگم اندیشی، جهل و خشونت دینی محکوم به شکست در گروه های تروریستی با ظاهر دینی و اسلامی بپردازد.