1. خانه
  2. مطالب
  3. ادبیات
  4. کلیشه باران | نقدی بر کتاب «ایهام»
کلیشه باران | نقدی بر کتاب «ایهام»

کلیشه باران | نقدی بر کتاب «ایهام»

داستانِ عاشقانه نوشتن، ظرایفی دارد و داستان عاشقانه در فضای دانشگاه نوشتن، ظرایف بیشتری. کاشتنِ ابیاتِ عاشقانه‌ی صائب و سعدی و فاضل نظری و سجاد سامانی در میان یک قصه‌ی بی‌ظرافتِ کلیشه‌ای، داستان عاشقانه نمی‌سازد. اعتماد «کتابستان» به یک نویسنده‌ی جوان دهه‌هفتادی شایسته تقدیر است و ایهام با یک بازنویسی و ویرایش ادبی، احتمالاً اثری قابل‌تحمل‌تر خواهد بود.
ادبیات 1399/4/1 4 دقیقه زمان مطالعه 1

ایهام یک کتاب بد است. همین‌قدر ساده و سرراست! یک کتاب که راوی‌ِ اول‌شخصش می‌نویسد:«حالم بسیار دگرگون و متغیر شده‌است». دقیقاً با همین ادبیات. یا جای دیگری خاطرنشان می‌کند:«ابایی ندارم از اینکه تو مرا فالو کنی!» عیناً با استفاده از همین کلمات. روشن است درباره‌ی کتابی که راوی‌اش چنین لحنی دارد یا به عبارت بهتر اصلا لحن درستی ندارد، نمی‌شود خیلی از فرم صحبت کرد. جای‌جای کتاب پر است از جملات ساده و بازنویسی‌نشده‌ی بدون لحنی که مشخص نیست چرا باید از زبان کاراکتر اصلی قصه خارج شود و اصلا شبیه جملات یک دانش‌جوی ادبیات به نظر نمی‌رسد. انگار نویسنده‌ی «ایهام» تلاشی برای تزریق تکنیک به کتابش نکرده و اولین جملاتی که به ذهنش رسید را روی کاغذ آورده.  با الهام از جمله مشهور مسعود فراستی، می‌شود گفت این کتاب ماقبل نقد است. دست‌ِ بالا با یک انشای دبیرستانی طرفیم. یک داستانِ کم‌مایه که نه روایت جان‌داری دارد و نه شخصیت‌پردازیِ درستی. اصلا انگار حرف زدن از «شخصیت» در جهان ایهام، حرف زیادی است. کتاب، بارانی از کلیشه‌هاست که پشت هم و بدون وقفه، روی قصه می‌بارند.   


راویِ ایهام پسری به نام مجتبی حبیبی است. دانشجوی کارشناسی ادبیاتِ دانشگاه تهران. یک پسرِ مذهبیِ نسبتاً متمول که از محل سکونتش می‌شود حدس‌هایی درباره‌ی مدرسه‌ای که از آن فارغ‌التحصیل شده زد! یک نمای لانگ‌شاتِ کامل از بچه‌مذهبی‌های ثروتمندِ ساکنِ شمال تهران که پول زیاد و مدرسه‌ی خوب، راهشان را به سمت بهترین دانشگاه‌های کشور هموار کرده. پسرانی که حتی تلفط اسم تفریح ساده‌ی آخر هفته‌ای‌شان هم برای بسیاری از مردم سخت است. پسرِ قصه‌ی ما، یکهو و بدون آن‌که بفهمیم چرا، دین‌ودل به یک دیدن می‌بازد و خرسند است و از اینجا به بعد، کتاب چیزی جز یک مشت داستان تکراری نیست. تکرارهایی که نویسنده برای درآمدن‌شان تلاش خاصی نکرده و همه‌چیز در فضایی عجیب جلو می‌رود. نه منطقِ صمیمی‌شدنِ مجتبی و نَفَس روشن است و نه حتی چیزی از کیفیت این عشق یا هوس یا هرچیزِ دیگر دستگیرمان می‌شود. نویسنده، توصیف و تشبیه و سایر تکنیک‌های ادبی را، سهوی یا عمدی، کنار گذاشته و چیزی از چگونگیِ ماجرایی که شرح داده، نشان مخاطب نمی‌دهد. چرا مجتبی عاشق نفس شد؟ چرا به خودش جرات داد این ماجرا را ادامه دهد؟ نفس با چه انگیزه‌ای دلبری از مجتبی را ادامه داد؟ ماهرخ چرا و چطور وارد این داستان عاشقانه شد؟ و هزاران سوال از این جنس در این کتاب، پاسخی ندارند. انگار نویسنده می‌خواسته قطار کتابش را هرطور شده فقط به مقصد برساند و چگونه به مقصد رسیدن، برایش اهمیتی نداشته. نه در تکنیک و نه در محتوا.

خلاصه‌ی «ایهام» چنین چیزی است: یک دل‌باختگیِ مصنوعیِ تلگرامی-اینستاگرامی و یک دل‌‌کندنِ مصنوعی‌تر. یک ماجرای کودکانه با یک جمع‌بندی کودکانه‌تر. پایان‌بندی کتاب هم، شاهکار نویسنده را تکمیل می‌کند؛ جادوی غیبیِ پیرمردی صاحبدل و یک سفرِ مشهد و حرکتِ رونالدینیوییِ راوی در انتهای ماجرا که چیزی شبیه قسمت آخرِ سریال‌های ایرانیِ درجه3 است. کلیشه روی کلیشه.

ایهام بر خلاف چیزی که به نظر می‌رسد، نه یک کتاب عاشقانه است و نه در حال‌وهوای دانشگاه. داستانِ ساده‌ی سُستی است که بیش از هرچیز در حق دختران دانشجو اجحاف می‌کند. دخترانِ ایهام یا مثل نفس اغواگرند یا مانند ماهرخ، شدیداً احساساتی و در هر دو حالت، ضعیف و محتاجِ هم‌دانشگاهیِ پسر. چنین تصویری از دختران دانشجو، برای هرکس که فقط کمی در فضای گروه‌ها و انجمن‌های دانشجویی رفت‌وآمد کرده باشد یا حداقل چندماه را در یک دانشگاه خوب درس خوانده باشد، خنده‌دار است. پسران کتاب هم دست‌کمی از دخترانش ندارند. دغدغه‌ی اول‌وآخرشان، ماجراهای خاله‌زنکیِ دانشجویی است؛  پیگیری و تحلیلِ آخرین وضعیتِ دلدادگیِ فلانی و بهمانی در دانشگاه. یا در بهترین حالت، مشغولِ اغواشدن به دست دختران اغواگر !  «کاریکاتور» شاید بهترین لفظ برای توصیف فضایی باشد که ایهام می‌سازد.

ضربه‌ی اصلی کتاب اما به پیام‌هایی است که می‌خواهد بدهد و نمی‌تواند. پیام‌هایی در حد تیزرهای تبلیغاتی تلویزیون. عمق فاجعه اینجاست که نویسنده حتی فرصت کشف این پیام‌های ساده را هم به مخاطب نمی‌دهد و آن‌ها را یکی‌یکی توی صورت مخاطب پرتاب می‌کند. پیام‌هایی از جنس تفاوت عشق و هوس، لزوم پیشگیری از ارتباط خارج از چارچوب دختر و پسر، خیرخواهی خانواده‌ها برای پسران و... پیام‌هایی خوب و درست که در نازل‌ترین سطح بیان شده‌اند و این، قدرت اثرگذاری‌شان را به شدت کاهش می‌دهد. شاید اگر «ایهام» در دهه هفتاد نوشته می‌شد، می‌توانست اثری خوب برای توزیع گسترده توسط معاونت فرهنگی دانشگاه‌ها باشد، اما حالا و در این دوره و زمانه، معاونت‌های فرهنگی هم پیام‌های اخلاقی‌شان را بهتر و جلوتر از چیزی که در «ایهام» ارائه شده، بیان می‌کند.

داستانِ عاشقانه نوشتن، ظرایفی دارد و داستان عاشقانه در فضای دانشگاه نوشتن، ظرایف بیشتری. کاشتنِ ابیاتِ عاشقانه‌ی صائب و سعدی و فاضل نظری و سجاد سامانی در میان یک قصه‌ی بی‌ظرافتِ کلیشه‌ای، داستان عاشقانه نمی‌سازد. اعتماد «کتابستان» به یک نویسنده‌ی جوان دهه‌هفتادی شایسته تقدیر است و ایهام با یک بازنویسی و ویرایش ادبی، احتمالاً اثری قابل‌تحمل‌تر خواهد بود. اما حتی در نسخه‌ی قابل‌تحمل‌تر هم کلیشه‌ها و خط روایی‌های قابل پیش‌بینی، کتاب را در حد یک انشای مدرسه‌ای نگه می‌دارد و فاصله‌ی چندین‌کیلومتری‌اش تا «ادبیات» را پر نمی‌کند.

نظرات

....
آخه این چه نقدیه خدا وکیلی ؟! رماان خوبیه اما درجه یک نبود نقاط قوت بسیار خوبی داشت از جمله ابتکاری در غلط املایی یکی از صفحات که از آشفتگی حال شخصیت سر درآورد وج تسمیه بسیار جالبی هم داشت...
مجله کتاب فردا
ممنون می‌شویم اگر انتقاداتتان را به نقد، ذکر کنید.
موفق و پیروز باشید.

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved