حکیمانه ای در شکم کرونا | جستاری درباره کتاب «عاشقانه های یونس در شکم ماهی»
سال دقیقش را یادم نیست، اما دوره، دورهی نوجوانی بود و عشق داستان های تخیلی. یادم می آید آن روزها کتاب ایرانی برایم مساوی با حوصله سربر بود و همین باعث شد از کتابی که اکنون در دست دارم چند سالی دور بمانم. این که کتاب چگونه و چطور وارد کتابخانهام شده بود را به یاد ندارم ولی وقتی «عاشقانههای یونس در شکم ماهی» را پس از سال ها خاک خوردن در قفسهی کتاب هایم می خوانم آهی بلند از سر افسوس و پشیمانی می کشم که چرا آن را زودتر نخوانده بودم.
«عاشقانههای یونس در شکم ماهی» به قلم جمیشد خانیان کتابی است که از نقطهی پایان شروع می شود. پایانی تلخ و گزنده. اما همان اوایل کار با چاشنی کردن صحنه بامزهی کشیدن مربع با نگاه به آینه، به خواننده نوید یک داستان پر از لحظات متضاد احساسی را می دهد. لحظات شادی در دل غم، و تبسم از میان اشک.
داستان از زبان دختری نوجوان روایت می شود که فوق العاده عاشق موسیقی است و در یک خانوادهی موسیقی دوست پرورش می یابد. او دختری خوش استعداد است که استادش به او نوید آیندهای درخشان در عرصه نواختن پیانو را می دهد. طولی نمی کشد که آتش جنگ دامان او و خانوادهاش را می گیرد. آن ها باید از خرمشهر در معرض جنگ فرار کنند. علاقهی او به موسیقی از یک طرف و عشق بی حد و حصرش به پیانوی درب و داغانی که پدرش برایش خریده از طرف دیگر او را بر این می دارد که پیانوی محبوب خود را در این مسیر همسفر خود کند و این آغاز مسیر بزرگ شدن دختری به نام رویاست.
به زعم من طلایی ترین صحنهی داستان آن جایی است که رویا باید بین پیانوی خود و نجات جان یونس و بی بی یکی را انتخاب کند. او که به شدت وابسته به پیانوی خود است حالا باید بین بزرگ شدن (نجات جان انسان ها) و کوچک ماندن (وابستگی به یک شیء بی جان) یکی را انتخاب کند که این تصمیم به این سادگی ها گرفته نمی شود.
از ویژگی های خوب داستان رفت و برگشت روایت است. داستان در یک زمان واحد خودش را اسیر نمی کند و مدام بین زمان گذشته و حال در جریان است. همین موجب ابهام گونه بودن داستان می شود تا جایی که خواننده خود را ذره بین به دست مشغول یافتن ربط حوادث این دو زمان به هم می یابد. حتی در جاهایی خواننده حواس پرت مجبور به دوباره خوانی فصول گذشته می شود.
رمانِ نوجوان خانیان در عین حال که یکی از تلخ ترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران (مهاجرت خانواده های جنگ زده) را روایت می کند اما با زبردستی فضای سنگین آن دوران را با اتفاقات عجیب و بامزه دلنشین می کند. دیالوگ های رویا و برادرش سام از موارد بامزه و بعضا حرص درآور داستان است. از دیگر شیرینی های داستان استفاده از القاب به جای اسامی اشخاص است. برای مثال راوی شخصی که دست های کوتاهی دارد و طرز راه رفتنش پنگوئن وار است را آقای پنگوئن مینامد و با همین نام از او یاد می کند.
با وجود تمام نقطه قوت های این رمان مثل صدها رمان دیگر با پایان این داستان آن طور که باید و شاید ارتباط برقرار نکردم. البته شاید بهتر است بگویم با صفحات پایانی، وگرنه اتفاقا پایان بندی داستان تناسب کاملی با فضای داستان دارد. رمان پر فراز و نشیب ما فاقد یک نقطهی اوج گیرا در اواخر داستان می باشد. انگار که پس از آخرین اوج دچار یک سقوط آزاد می شویم.
اکثر شخصیت های داستان دارای رنگ منحصر به خود هستند. از رویا و یونس گرفته تا عموغازی. همگی دارای طرز فکر خاص خود و اعمال متناسب با آن می باشند. رویا به علت غرورش حاضر نیست حتی پیش خودش اعتراف کند که از یونس خوشش آمده و یونس نیز به دلیل شیطنت آمیخته با حجب و حیاء، بواسطه شعر و شخصیت خیالی به نام سلماء از علاقهاش به رویا می گوید. عموغازی یک مرد وظیفه شناس است که چه در خدمت خانواده رویا و چه در سمت شهردار آشیانه وظیفه خود را به نحو احسن انجام می دهد هرچند گاهی نیز زمام کار از دستش در می رود.
می توان گفت مهم ترین نکتهی موجود در شکم ماهی این است که می توان عاشق بود. می توان در بدترین شرایط ما رأیتُ جمیلا رقم زد. اتفاقا به کارگیری این نکته در روزگار سخت شیوع ویروس کرونا می تواند برای پیر و جوان، کودک و نوجوان راهگشا باشد. این روزها هر کسی مستقیم و غیرمستقیم با مسئلهی مرگ انسان ها مواجه است. با مسئله ای به شدت دردناک که ممکن است به روحیه هر کسی آسیب بزند اما آسیب پذیرترین گروه در این زمینه نوجوانان هستند. آن ها از یک طرف دوست دارند با نادیده گرفتن خطرات احتمالی در دنیای کودکی خود بمانند و جنب و جوش کنند، در کوچه فوتبال بازی کنند و با دوستانشان در خارج از خانه تفریح کنند و از طرفی دیگر باید موقعیت خطرناکی که بواسطه این بیماری بوجود آمده را درک کنند. از آن ها انتظار می رود که مدتی ندیدن دوستان و آشنایان خود را تحمل کنند و علاوه بر این مریضی و احیانا مرگ عزیزان خود را تاب بیاورند. مجموعهی این مسائل میتواند نوجوان را دچار ترس و بالاتر از آن دچار بحران کند. کتاب «عاشقانه های یونس در شکم ماهی» به نوجوان یاد می دهد که چطور از بین این تعارضها و موقعیتهای ترسناک، بهترین تصمیم ها را اتخاذ کند تا سرانجام با خاطرهای خوش از شکم ماهی بیرون آید.