1. خانه
  2. مطالب
  3. عاشورا
  4. در جستجوی باورپذیری | نقدی بر کتاب «احضاریه»
در جستجوی باورپذیری | نقدی بر کتاب «احضاریه»

در جستجوی باورپذیری | نقدی بر کتاب «احضاریه»

نوشتن رمان درباره‌ی پیاده‌روی اربعین، آسان نیست. عمده‌ی تولیدات مکتوب پیرامون سفر اربعین، در وادیِ روایت و مستندنگاری هستند و تجربه‌ی رمان‌نویسی درباره این سفر، بکر است. موذنی اما خوب یا بد، یکی از اولین گام‌ها را در این مسیر برداشته. «احضاریه» مستقل از کیفیت و توانایی‌های ادبی، به خاطر همین جسارت نویسنده و قدم گذاشتن در یک عرصه‌ی تازه، شایسته‌ی تقدیر است. اما پروبال گرفتنِ «ادبیات اربعینی» به رمان‌هایی به مراتب باکیفیت‌تر نیاز دارد.
عاشورا 1399/7/20 5 دقیقه زمان مطالعه 2

«احضاریه» یک کتاب دوپاره است. بخشی از آن، جذاب و بدیع و جسورانه نوشته شده و بخشِ دیگر، کلیشه‌ای و ضعیف و  آزاردهنده. در یک بخش، مرغ خیال نویسنده به پرواز در آمده و فضاهای بکری را خلق کرده؛ بخش دیگر اما واجد حداقل‌های یک رمان جذاب هم نیست و با گره‌گشایی‌های ساده‌انگارانه، بیشتر شبیه یک داستانِ آموزنده‌ی مدرسه‌ای است تا یک رمانِ حرفه‌ای از یک نویسنده‌ی کارکشته. اوج و فرودهای «احضاریه» با رفت‌وبرگشت‌های زمانیِ نویسنده در هم تنیده‌شده‌اند تا در انتها، مخاطب مجموعاً احساس خوبی از خواندن کتاب داشته باشد. ولی این احساس خوب، نافیِ ضعف‌های فنیِ کتاب نیست.

آدم‌های خوبِ تخت
رمانِ اربعینیِ «علی موذنی» در ابتدا از زبان «مسعود» روایت می‌شود. عاقله‌مردی که تدریجاً می‌فهمیم روزنامه‌نگار است و البته گرایش‌های پررنگ مذهبی دارد. کتاب با گفتگوی مسعود و یکی از دوستانش آغاز می‌شود. بحثی نامفهوم برای مخاطب عام و عجیب برای مخاطبِ مذهبیِ کتاب. از دیالوگ‌های میان مسعود و رفیقش، قرار است مفهوم «طلبیده‌شدن به زیارت» برای مخاطب جا بیفتد و همین باعث شده آغاز «احضاریه» بیش از آن‌که رنگ و بوی ادبیات و داستان داشته باشد، شبیه بیانیه و شعار بشود. واگویه‌های درونیِ مسعود، بیشتر از جنسِ دغدغه‌های طبقه‌ی روشنفکر مذهبی است که البته نه برای طبقه‌ی روشنفکر و نه برای مذهبی‌ها، چیزِ دندان‌گیری ندارد. رمان با همین دست‌فرمان جلو می‌رود تا تردیدهای مسعودِ روزنامه‌نگار برای حضور در راهپیمایی اربعین را پیش چشم مخاطب بگذارد که با ورود «عارفه»-خواهر مسعود- به داستان، «احضاریه» رنگ‌وبویی متفاوت می‌گیرد. رابطه‌ی خواهر-برادری مسعود و عارفه احتمالاً تمهید نویسنده برای ورود به داستان زندگی حضرت زینب(س) است که البته با حداقل غنای ادبی نوشته شده و این روایتِ تخت، هرگز نمی‌تواند درباره‌ی مسعود و عارفه «شخصیت‌پردازی» کند. داستان با خوابِ عجیبِ عارفه، که از همان ابتدا مشخص است دیر یا زود به دست نویسنده تبدیل به «رویای صادقه» می‌شود، ادامه پیدا می‌کند و حالا تردیدهای مسعود برای سفر اربعین کنارِ شوقِ بی‌پایانِ خواهرش برای این سفر می‌نشیند. گفتگوهای این خواهر و برادر باورپذیر نیست و بیشتر شبیه مکالمه‌ی دو استاد دانشگاه نوشته شده و همین، امکان برقراری ارتباط میان مخاطب عام با این دو شخصیت را دشوار کرده. این مشکلِ کتاب البته منحصر به مسعود و عارفه نیست و اکثر شخصیت‌هایش انگار از عالم دیگری آمده‌اند. عالمِ آدم‌های تک‌بعدی و تخت، که کنش‌هایی قابل پیش‌بینی دارند و رفتارهایشان نه گره‌ای در داستان می‌اندازد و نه گره‌‌گشایی می‌کند.

 

ماورایی‌های تک‌بعدی
«احضاریه» مملو از سویه‌های ماورایی است. نقطه‌ی اوج اول داستان، یک خواب است و کمی بعد با اضافه‌شدن شخصیت «حاج‌ناصر» قرار است با فرشته‌ای زمینی مواجه شویم که غیب می‌داند و البته دلش پاک است و پاک‌باخته‌ی درگاه اهل بیت. حاج‌ناصر با اختلاف و اقتدار، ماورایی‌ترین شخصیت رمان است و با حضورش، جنبه‌های ملموس و زمینیِ «احضاریه» را به حداقل می‌رساند. این، برای رمانی که قرار است با مخاطبِ عام هم‌صحبت شود و کشفی تازه در اختیارش قرار دهد، حتماً یک ضعف است. گذشته از خوابِ عارفه و کاراکترِ حاج‌ناصر، شاهکارِ ماوراییِ «احضاریه» اتفاقی است که در نیمه‌ی دوم کتاب می‌افتد. جابجاشدن مسعود و عارفه از آن دست اتفاقاتی است که هضمش برای مخاطب، ساده نیست. در واقع خواننده‌ی احضاریه متوجه نمی‌شود چرا و با کدام منطق، باید مسیرِ رمان به سمتی پیش برود که چنین اتفاق عجیبی رخ دهد و چرا مثلاً نویسنده با طراحیِ دیگری عارفه را هم عازمِ سفر نکرد تا  با حضور این خواهر و برادر در کربلا، فرصت‌های تازه‌ای برای داستان‌پردازی و روایت در اختیارش قرار گیرد؟ تمرکزِ بیش از حدِ موذنی بر رویای صادقه، مکاشفه و این دست تمهیداتِ ماورایی، باورپذیری رمان و امکان همراهی مخاطب با منطق روایت را به حداقل رسانده. مخاطب چنین کتابی حق دارد اگر تصور کند استفاده‌ی مکررِ نویسنده از عالمِ ماورا، نشان‌دهنده‌ی بی‌حوصلگیِ راوی در طراحی قصه است.

 

یک بازگشت موفق
رفت‌وبرگشت‌های زمانی، تنها نقطه‌ی امیدبخشِ «احضاریه» است. از جایی در میانه‌ی کتاب، موذنی دستِ شخصیتِ اولِ زنِ کتابش را در دست بانو زینب(س) می‌گذارد و داستان زندگیِ این بانو را روایت می‌کند. روایتِ موذنی از زندگی حضرت زینب(س) بیش از حد انتظار صمیمانه و بیش از حد توقع دلنیشن است. او، با استفاده از لحن ساده و دیالوگ‌نویسی‌های همه‌فهم، تلاش کرده تصویری ملموس از سیره‌ی اهل‌بیت(ع) را در اختیار مخاطبِ امروزی‌اش قرار دهد. تلاش او در این بخش از «احضاریه»، موفق از آب در آمده و بعید است توصیفات بکر و فضاسازی‌های دقیقِ موذنی از زندگی حضرت زینب(س) به این راحتی‌ها از ذهن مخاطبِ رمان برود. شاید رمز موفقیت علی موذنی در این فصول از احضاریه، سادگی روایتِ اوست. موذنی برای وصفِ زندگیِ حضرت زینب(س) تکلف و تعارف را کنار گذاشته و آن‌چه از تاریخ اسلام خوانده را در ذهنش کاشته و محصول را روی کاغذ آورده. محصولی که اگر نبود، حتماً می‌توانستیم با خیال راحت احضاریه را یک رمان ضعیف بدانیم.

جسورانه اما معمولی
نوشتن رمان درباره‌ی پیاده‌روی اربعین، آسان نیست. عمده‌ی تولیدات مکتوب پیرامون سفر اربعین، در وادیِ روایت و مستندنگاری هستند و تجربه‌ی رمان‌نویسی درباره این سفر، بکر است. موذنی اما خوب یا بد، یکی از اولین گام‌ها را در این مسیر برداشته. «احضاریه» مستقل از کیفیت و توانایی‌های ادبی، به خاطر همین جسارت نویسنده و قدم گذاشتن در یک عرصه‌ی تازه، شایسته‌ی تقدیر است. اما پروبال گرفتنِ «ادبیات اربعینی» به رمان‌هایی به مراتب باکیفیت‌تر نیاز دارد. «احضاریه» اگرچه اسماً رمان است، اما این کتاب تا «رمان» شدن فاصله دارد. اثرِ علی موذنی، بیشتر شبیه یک قصه‌ی کم‌پیچ‌وتاب است که دست‌بالا می‌تواند برای لحظاتی، یک تجربه‌ی معنوی را در وجود مخاطبش پدیدار کند. کششِ داستانی و سیرِ اتفاقات در احضاریه اما بسیار عقب‌تر از چیزی است که باید باشد. کمی ظرافت بیشتر و پرهیز از ماورایی‌نگاری در عالم رمان یا دست‌کم فضاسازی مناسب و باورپذیر برای پذیرشِ منطقِ ماوراییِ رمان، می‌توانست احضاریه را به کتاب بهتری تبدیل کند. محصول حاضر اما جز در بخش‌هایی که میزبان حضرت زینب(س) و اهل بیت(ع) می‌شود، یک داستانِ معمولی است. داستانی ساده، کم‌گره و تاحدی خام‌دستانه که بعید است بتواند مخاطب را با خود همراه کند و اثر عمیقی در او پدید بیاورد.

نظرات

سلمی
بااین انتقادات پیداست حسودیت شده
مجله کتاب فردا
تمام تلاش نویسندگان مجله کتاب فردا بر بیان نقد بر اساس اصول و معیارهاست. بنابراین نقد را حمل بر بدبینی و حسد نکنید.
م. ح
دقیقا.... خیلی ناامیدکننده بود، انگار کار اول نویسنده بود. حتی لحن و ادبیات شخصیت ها هم دائم تغییر می کرد و خواننده رو آزار می داد.

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved