کودکستان آقامرسل برای 9 تا 99 ساله ها | جستاری درباره کتاب «گردان قاطرچی ها»
من هیچ وقت مخاطب کتاب نوجوان نبودم. شاید حتی مخاطب کتاب کودک هم نبودم. همیشه کتابهایی را می خواندم که در دسترس بودند. در نُهسالگی مجموعه آثار جبران خلیل جبران و در دَهسالگی رمان خرمگس و...؛ هر کدام چندین بار. دوران راهنمایی هم با کتاب های نوجوان پسندی طی شد که از طنز روزگار، مناسب نوجوان ها نبودند؛ عاشقانه های فهیمه رحیمی و نسرین ثامنی و... . دوران دبیرستان رمان خواندن تعطیل شد. در آن دوره، رمان خواندن کار عبث و بیهوده ای به نظر می رسید. بنابراین کتاب خوانی ام محدود شد به کتاب های استاد مطهری و دکتر شریعتی و جلال آل احمد. بعد هم دانشگاه و کار و دور شدن از فضای ادبیات تا روزی که یک مرتبه دچار کشف و شهود شدم و همهچیز را به نفع ادبیات و نوشتن رها کردم؛ روزهایی که دیوانه وار کتاب می خواندم، چون از جریان ادبیات ایران و جهان دور افتاده بودم. هم تعداد شاهکارهای نخوانده زیاد بود و هم از دوران نوجوانی فاصله گرفته بودم. پس طبیعتاً بین من و کتاب های نوجوان هیچ ارتباطی برقرار نشد. در یک دورۀ یکساله با نوجوان ها محشور بودم، اما کتابی را که مناسب حال و احوالشان باشد، نمی شناختم؛ نوجوانهایی که دنیایشان با دنیای نوجوانی ما به اندازۀ ده ها سال نوری فاصله داشت. گرچه ذائقه-شان همچنان همان کتاب های عاشقانه بود؛ عاشقانه های جدید و امروزی. کتاب هایی که با برچسب «نوجوان» می دیدم، به نظرم بچگانه بودند و حتی مناسب دبستانی ها هم نبودند؛ مخصوصاً کتاب های تألیفی. البته فرصت بررسی همۀ کتاب ها را نداشتم؛ و البته به اندازۀ کافی بودجه برای تهیۀ کتاب. کتاب های تأییدشده ای که تهیه شدند، کمتر از تعداد انگشتان دست بودند. شاید همان روزها بود که اسم کتاب «گردان قاطرچی ها» و «کودکستان آقامرسل» را شنیدم؛ کتابهای طنز نوجوان به قلم داوود امیریان از انتشارات کتابستان. ولی من به همۀ کتاب های نوجوان بدبین بودم؛ آن هم از نوع طنز. از آنجایی که عاشق طنز فاخر هستم، به تمام آثاری که عنوان طنز را به یدک می کشند مشکوک و بدبینم؛ مخصوصاً کتاب طنزِ نوجوان. مگر می شود با این طنزهای آبکی، نوجوان های سختگیرِ این روزگار را خنداند؟! اما آن قدر این نام تکرار شد و تکرار شد تا من هم مشتاق شدم.
شخصیت اصلی داستان، پسر نوجوانی به نام «سیاوش» است که همۀ گردان از شیطنت هایش خسته شدند و همین شیطنت ها باعث اخراجش از گردان می شود. سیاوش که سابقۀ خوبی ندارد و همهجا به شیطنت و خرابکاری معروف است، بعد از اخراج از گردان از همهجا رانده و از همهجا مانده وامی-ماند. حتی در آشپزخانۀ لشکر هم جایی ندارد. در نهایت به گردان ذوالجناح راه پیدا می کند؛ گردان تازهتأسیسی که قرار است تعدادی قاطر را برای عملیات آماده کنند؛ قاطرهایی که وظیفۀ آنها رساندن آذوقه و مهمات به نیروهاست.
جلد دوی این کتاب، یعنی «کودکستان آقامرسل»، ادامۀ کتاب قبلی است؛ اما یک داستان مستقل دارد و خیلی به داستان قبل وابسته نیست. اما بهتر است که بعد از کتاب اول خوانده شود. سیاوش این بار دانش آموزی تجدیدی است که تعهد برای قبولی شهریور را ناخوانده امضا می کند. تعدادی از دانشآموزانِ جامانده از تحصیل با تدبیر فرمانده مجبور به درس خواندن می شوند.
هر دو کتاب با مقدمۀ مفصلی که در راستای پیرنگ داستان است، وارد ماجرای اصلی می شوند. در گردان قاطرچی ها پیش از تشکیل گردان، با دو داستان موازی مواجه هستیم؛ نخست، داستان سیاوش و سرگشتگی اش و دوم، نحوۀ تشکیل گردان ذوالجناح (گردان قاطرچی ها). بعد داستان آموزش قاطرها و اتفاقات کمیک و طنز و در نهایت شب عملیات. کودکستان آقامرسل هم از درس و امتحان شروع می شود. سیاوش همچنان پر شر و شور است، اما نه به اندازۀ سابق و حالا در یک گردان دیگر مستقر شده است. بعد از تقلب و رو شدن دستش و تمرینات سخت و قبولی در امتحان آزمایشی، تعهد شرکت در کلاس ها را امضا می کند؛ کلاس هایی که بین افراد گردان به کودکستان آقامرسل (فرمانده گردان) معروف شده است. و در نهایت، بخش سوم کتاب به عملیات اختصاص پیدا می کند. در هر دو کتاب، موقعیت های طنز زیادی هست که برخی باعث خنده می شوند و برخی نه؛ البته از دیدگاه منِ مخاطب بزرگسال.
گردان قاطرچی ها از نظر ایده و موقعیت های طنز، چند قدم جلوتر از کودکستان آقامرسل است؛ ضمن اینکه مخاطب، منتظر شب عملیات است که خودبهخود موجب تعلیق و کشش شده است. شب عملیات، شب پرحادثه ای است؛ یک عملیات واقعی با چندین صحنۀ اکشن. هر کدام از افراد مأمور بردن آذوقه و مهمات به قسمت های مختلف هستند که همین باعث شور و هیجان در داستان شده. تعداد زیادی صحنۀ موازی نفس گیر و پرحادثه. در طی عملیات تعدادی از قاطرها کشته می-شوند و تعدادی از افراد زخمی. بار تراژیک ماجرا بیشتر مربوط به کشته شدن قاطرهاست. کتاب، صحنۀ فینالی هم دارد که نه از نظر تراژیک، بلکه از نظر احساس برانگیزی، مخاطب را به اشک مهمان می کند.
کودکستان آقامرسل هم به اندازۀ قابل قبولی بار طنز دارد، اما نه در مقایسه با کتاب اول؛ به علاوه اینکه، در پایان به تراژدی تبدیل می شود. گویا نویسنده قصد داشته با کتاب اول و کشته شدن قاطرها ذهن مخاطب را برای حوادث تلخ تری آماده کند. صحنۀ نبرد در کتاب دوم، تک بعدی و مربوط به یک صحنه می شود. صحنۀ نبرد مثل کتاب قبل، پر زد و خورد و هیجان انگیز نیست. همۀ افراد گردان در خاکریز گرفتار آتش دشمن و عطش شدید شده اند. محاصره آن قدر طولانی می شود که حتی رسیدن آب هم جوابگوی تشنگی نیست. بخش سومِ کتاب پر است از صحنه های غم انگیز تشنگی، مجروحیت و شهادت. و باز هم یک صحنۀ فینال احساس برانگیز و این بار تراژیک. به نظر من، این حجم از اندوه برای کتابی که عنوان طنز را با خود به یدک می کشد، زیاد است. البته این بار هم به عنوان یک مخاطب بزرگسال اظهار نظر می کنم؛ مخاطبی که کودکی و نوجوانی اش با خاطرات، مستندها و فیلم های احساس برانگیز دفاع مقدس گره خورده است و هر صحنه برای او یادآور تصویری زنده است. شاید بر خلاف تصورم، مخاطب نوجوان حتی در صحنۀ پایانی هم به اندازۀ کافی متأثر نشود، چون شاید به اندازۀ کسی که با مادران و خواهرانِ چشم انتظار هم نفس بوده، درکی از انتظار برای چند پاره استخوان نداشته باشد.
نثر هر دو کتاب، شیرین و روان و خواندنی است. اما همانطور که پیش از این اشاره شد، گردان قاطرچی ها بار طنز بیشتری دارد و به نظر من، از نُه تا نود و نُه ساله ها می توانند مخاطب این کتاب باشند؛ اما کودکستان آقامرسل را به نوجوان هایی با سنّ بیشتر پیشنهاد می کنم. و در پایان امیدوارم همانطور که نویسنده در پایان جلد دوم وعده داده، جلد سوم این دوگانه هم منتشر شود.