1. خانه
  2. مطالب
  3. انقلاب اسلامی
  4. آوارگی | نگاهی به کتاب «نشت نشا»
آوارگی | نگاهی به کتاب «نشت نشا»

آوارگی | نگاهی به کتاب «نشت نشا»

«رضا امیرخانی» معتقد است که مسئله نشت نشا (فراز مغزها) با المپیاد، سازمان ملی و... ارتباط مستقیم و موثقی دارد؛ پدیده‌ای که نه تنها کشور ما، که کشورهای هم‌مرز و فرامرزی همچون فرانسه را هم درگیر کرده است؛ معضلی که «کانون توطئه» آن را باید کشور آمریکا دانست؛ توطئه‌ای که ریشه در اهداف سیاسی و اقتصادی آمریکا در سطح جهان دارد. حال با توجه به این امر، آیا بالا بودن سطح تحصیلی ایرانیانِ مقیم آمریکا افتخارآفرین است؟!
انقلاب اسلامی 1399/9/20 6 دقیقه زمان مطالعه 0

«مهاجرت مغزها»؛ موضوع پرمغلطه‌ای که سال‌هاست کشورهای جهان سوم با آن روبه‌رو هستند و ما هر روز شاهد رشد آمار رسمی و غیررسمی خروج نخبگان از کشور هستیم؛ خروج نیروهای انسانی که ثروت و سرمایۀ اصلی کشور به شمار می‌آیند. سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی که هرروزه افزایش مهاجرت متخصصان و نخبگان علمی از ایران را خبر می‌دهند، کمبود موقعیت‌های شغلی، استفاده نکردن از هوش نخبگان در سیاست‌های کلان و حتی درگیری‌های سیاسی، نظامی و... را عوامل مؤثر بر مهاجرت مغزهای ایرانی می‌دانند.

به هر حال، اهمیت این معضل تا بدان حد است که جامعه‌شناسان و پژوهشگران حوزه‌های مختلف را دست به قلم کرده است تا مدارک و مستندات صحت یا عدم صحت آن را به دست آورند. جالب آن است که بدانید طولانی‌ترین مقاله در این خصوص، حاصل قلم یک رمان‌نویس است؛ رمان‌نویسی که به گفتۀ خودش با نوشتن دربارۀ این موضوع، برای اولین‌بار مقاله‌نویسی را تجربه کرده است.

«نشت نشا» عنوان پیش‌درآمد کتاب است که خواننده با مطالعۀ آن، تقریباً با یک دوره دستور زبان فارسی آشنا می‌شود. نویسنده در این بخش به توضیح ریشۀ جغرافیایی این کلمه، معنای لغوی آن و در نهایت، علت معادل گرفتن آن با پدیدۀ «مهاجرت نخبگان» پرداخته است که در نوع خودش قابل تأمل است.

برای هر مسئله‌ یا فرآیندی کلان می‌توان «روابط علّی و...» قائل شد؛ رابطه‌ای که یک سر آن می‌تواند وزارت علوم و تحقیقات، نظارت مسئولان آموزشی، اقتصاد، توسعه و... باشد و سر دیگر آن علم و دانش، دانشگاه، هزینۀ تحصیل، دانشجو و...؛ رابطه‌ای که اگر درست شکل نگیرد و کفۀ علت و معلول موازی هم نباشند، مشکلاتی چون عدم توسعۀ اقتصادی، بیکاری، فساد اجتماعی و حتی خروج نیروهای فکری را به دنبال خواهد داشت.

«رضا امیرخانی» معتقد است که مسئله نشت نشا (فراز مغزها) با المپیاد، سازمان ملی و... ارتباط مستقیم و موثقی دارد؛ پدیده‌ای که نه تنها کشور ما، که کشورهای هم‌مرز و فرامرزی همچون فرانسه را هم درگیر کرده است؛ معضلی که «کانون توطئه» آن را باید کشور آمریکا دانست؛ توطئه‌ای که ریشه در اهداف سیاسی و اقتصادی آمریکا در سطح جهان دارد. حال با توجه به این امر، آیا بالا بودن سطح تحصیلی ایرانیانِ مقیم آمریکا افتخارآفرین است؟!

«در زمینِ که می‌کاریم؟» نویسنده در چهارمین عنوان اثرش، در طی تعریف داستان زندگیِ یک انقلابیِ خسته از ظلم فئودال‌ها، به سه مشکل عمدۀ سیستم آموزشی کشور اشاره می‌کند. اولین مشکل آن‌که، دانشگاه‌های ما زمین‌هایی هستند برای تربیت نیروهایی کارآمد و آینده‌ساز برای زمین‌های بالای تپه. در نگاه موشکافانۀ نویسنده، «دانشگاه‌های ما شعباتی از دانشگاه‌های اروپا و آمریکا هستند». دومین مشکل آن‌که، دانشجو با گذشت چهار الی هشت سال از تحصیلش، متوجه می‌شود آنچه دانشگاه به او آموخته، هیچ کاربرد اساسی و مؤثری در زندگی فردی و اجتماعی‌اش ندارد. پس بنا بر قول نویسنده، در جهان سوم دانشگاه ساخته نشده، بلکه ترجمه شده است؛ و به همین دلیل، به جای حل مشکلاتِ مملکت خودمان، مشکل دیگر ممالک را رفع می‌کند. و اما آخرین مشکل، چاپ مقالات است؛ مقالاتی که به علت نبود نشریۀ علمی معتبر در داخل کشور، آن‌ها را به دست نشریات غربی می‌سپاریم و به بالا بودن تعداد آن هم افتخار می‌کنیم.

امیرخانی در بخش پنجم کتاب، تأکید زیادی بر یادگیری «علم بومی» دارد. او بر این باور است که با طرح سؤال بومی می‌توان به تولید علم رسید و دانشگاهی که در آن علم تولید نشود، چیزی نخواهد بود جز یک گورستان علمی. دانش‌آموز یا دانشجویی که نحوۀ تولید علم بومی و غیربومی را نفهمد، به مرور، به یک حل‌المسائل یا دایرۀ‌المعارف بی‌ارزش تبدیل خواهد شد. او در ادامه به نوع معماری آثاری چون مسجد شاه و مسجد سپه‌سالار اصفهان اشاره می‌کند که به دست عالم هنرمندی چون شیخ بهایی ساخته شدند که به طور قطع به علم بومی اشراف داشته که توانسته است چنین اثر بومی‌ای را در تاریخ ثبت کند.

این ‌بار نیز نویسنده در عنوان «متدلوژی»، اهمیت تولید بومی را در هنر بومی دانسته و تعزیه‌خوانی، روضه‌خوانی، نقالی و پرده‌خوانی را از جمله نمایش ریشه‌دار معرفی می‌کند. «و باز هم متدلوژی» عنوانی است که به علت تأسف نویسنده دربارۀ وضعیت نابسامان علم روان‌شناسی و دانشجوی روان‌شناسی در دانشگاه‌های ایران می‌پردازد.

اما چیزی که نویسنده را بیشتر دل‌نگران می‌کند، ساحت «علوم انسانی» است؛ ساحتی که نیازمند افراد خلاقِ نوپاست، چراکه اگر در این حوزه خطا کرده و دچار عقب‌ماندگی، تکرار و ترجمه شویم، معارف و سنت بومی‌مان را از دست خواهیم داد.

آنچه باعث وجه تمایز دانشگاه‌ها و دانشجویان آن‌ورِ‌آبی می‌شود، این است که دانشجویان آن‌ها در دانشگاه علم تولید می‌کنند؛ درست برخلاف آنچه در دانشگاه‌های ما اتفاق می‌افتد؛ یک مدار بسته که فقط حولِ جزوه و نمره و... می‌چرخد! در حقیقت می‌توان گفت که در دانشگاه‌‌های غرب، بومی‌سازی علم بیشتر اتفاق می‌افتد و اصطلاح «علم و زندگی» در آن‌جا مشهودتر است. این تفاوت و تضاد نه فقط در مقولۀ علم و دانش که حتی در تعریف و نمود کلمات در دو جامعۀ غربی و شرقی رخ می‌دهد؛ تعاریفی که ماهیت و حتی جریانات متفاوتی را ایجاد می‌کنند. و جالب‌تر آن‌که، گاه دو کلمۀ متضاد از منظر اجتماعی، سیاسی و... در دو فرهنگ متفاوت مثل ایران و آمریکا، شباهت‌های زیادی با هم دارند و منِ ایرانی می‌مانم بین ربط دو کلمۀ «رپ» یا «انصار»!

و باز هم ابراز تأسف از فاصله و دوری «زندگی و علم» در دانشگاه‌های جهان سوم. امیرخانی در یازدهمین عنوان کتابش، با توضیح سبک معماری و محیط دانشگاه هاروارد و نیز زمان و مکان برگزاری کلاس‌های آن‌جا، به مقایسۀ سیستم آموزشی و حتی سیستم نظامی دانشگاه هاروارد با دانشگاه‌های ایران می‌پردازد و بدین طریق، دانشگاه را محله‌ای می‌داند که باید به دانشجوی علوم انسانی، زیستن و چگونه زیستن را بیاموزد. نویسنده در ادامه، به حادثۀ کوی دانشگاه در سال 1378 اشاره می‌کند.

«نتایج دروغین نظام آموزشی» عنوانی است که در آن نویسنده به نقد المپیاد پرداخته و آن را امتحانی بی‌ریشه می‌داند که نه تنها سبب کاهش چشم‌گیرِ شور و شعور علمی در مدارس می‌شود، که نخبگان و استعدادهای درخشان مملکت را به یک حل‌المسائل قوی تبدیل می‌کند تا یک متخصص علمی؛ امتحانکی که اهمیت جهانی ندارد و در خبرگزاری‌هایی چون بی.بی.سی، هیچ تیتری از موفقیت نخبگان ایرانی یافت نمی‌شود. حال سؤالی که برای خواننده ایجاد می‌شود این است که: «چه نباید کرد؟» تا حمایت‌های ناکارآمد سازمان‌ها و مسئولینِ به ظاهر دلسوز و فرهنگ غلط هجوم مردم به سوی کنکور و کلاس‌های جورواجور و پرداخت هزینه‌های هنگفت، ریشه‌کن شود.

در نهایت، امیرخانی «تکریم» نیروهای علمی در سایۀ علم بومی و عالم بومی و «ارزیابی مستمر و حقیقی» آزمون‌ها بر اساس نیازهای واقعی و ایجاد شرایط بهنجار برای نخبگان، محققان و... را تنها راه‌کار مشکلات و معضلات پیش‌رو و عدم فرار مغزهای علمی می‌داند.

همان‌طور که در ابتدا عرض شد، کتاب «نشت‌ نشا» اولین مقالۀ رضا امیرخانی بود؛ مقاله‌ای جامع و خوش‌قلم در خصوص فرار مغزها. این اثر نیز مانند دیگر آثار او، دارای رسم‌الخط یا شیوۀ نگارش خاصی است که سبب تمایز آثار او از بقیه می‌شود. این کتاب که تا کنون 27 بار روانۀ بازار شده، در سال 1380 توسط نشر قدیانی منتشر شده است.

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved