1. خانه
  2. مطالب
  3. اهل بیت
  4. سیر از حصول به درک حضوری حضرت فاطمه (س) | جستاری درباره کتاب «مقام لیلۀ القدری حضرت فاطمه (س)
سیر از حصول به درک حضوری حضرت فاطمه (س) | جستاری درباره کتاب «مقام لیلۀ القدری حضرت فاطمه (س)

سیر از حصول به درک حضوری حضرت فاطمه (س) | جستاری درباره کتاب «مقام لیلۀ القدری حضرت فاطمه (س)

طاهرزاده در این کتاب با نگرشی وجودگرایانه به روایات نظاره کرده، آن‌ها را با سرشت خواننده عجین می‌کند و سعی دارد خواننده را به تفکر در علم حضوری سوق دهد و او را با «آنْ، گم‌شدۀ حقیقی خود»، که همان انسان کامل است، آشتی دهد و باز عهدی که در اَلَست با او بسته را تجدید کند، تا بار دیگر به سمت اعتباریات جهان مدرن اشتیاقی نداشته باشد.
اهل بیت 1399/10/27 5 دقیقه زمان مطالعه 0

آشنایی راقمِ این سطور با استاد طاهرزاده، قدمتی چندساله دارد، که جمعی مطالعاتی داشتیم و آثار استاد را از سیر معرفت‌النفس شروع کرده و به حقیقت نوری اهل‌البیت(ع) رسیده بودیم. برای منی که از حماسۀ «مطهری» در کنار حسین ‌وارث ‌آدمِ «شریعتی» عبور کرده بود و دین را با قبض ‌و بسط «سروش» نظاره کرده بود و اندکی با قبضِ‌ فقه و بسطِ‌ اخلاق «فنایی و دباغ» آشنا بود، و هم‌چنین پای افاضات فلسفی «علامه‌ جعفری» نشسته و با ذات ‌اقدس اله «جوادی» انس گرفته بود، طبیعتاً طاهرزاده نمی‌توانست جایگاهی داشته باشد؛ ولی جمله‌ای از او باعث شد که برخی گم‌شدۀ خود را در برخی از آثار وی پیدا کنم. او‌ عقیده دارد: «ما باید از شهید مطهری عبور کنیم و با تلفیق نظریات امام و علامه، و در پایان با افزودن نظریات خود، سیری جدید را در زمان حاضر ایجاد کنیم.» قطعاً این تفکر می‌توانست برای منی که از حکومتی شدن مطهری و سیاسی شدن شریعتی رنج می‌بردم، قوّت قلبی دوباره برای شروع سیر مطالعۀ جدید با رویکردی جدید باشد؛ و بعد در کنار طاهرزاده، معاصرین را نیز می‌خوانم و با تلفیق این‌ها به نگرشی نو می‌رسم. اما باید توجه داشت که طاهرزاده، تافتۀ جدابافته از جهان فکری معاصر نیست، بلکه او خود جامع امامینِ انقلاب اسلامی و علامه طباطبائی، جوادی و مطهری است. او حاصل چکیدۀ این بزرگواران با چاشنی «وحدت‌ وجودی» ملاصدراست که با سیر انسان از حصول به متنِ ‌حضور می‌خواهد او را از اعتباریات جهانِ ‌مادی جدا کند و انسانِ مأنوس با مدرنیته را با آسمان آشتی دهد. این ادعا در جای‌ جای آثارش مشاهده می‌شود، و کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت ‌فاطمه(س)» از این سیر مستثنا نیست.

طاهرزاده در این کتاب با نگرشی وجودگرایانه به روایات نظاره کرده، آن‌ها را با سرشت خواننده عجین می‌کند و سعی دارد خواننده را به تفکر در علم حضوری سوق دهد و او را با «آنْ، گم‌شدۀ حقیقی خود»، که همان انسان کامل است، آشتی دهد و باز عهدی که در اَلَست با او بسته را تجدید کند، تا بار دیگر به سمت اعتباریات جهان مدرن اشتیاقی نداشته باشد. برای مثال، او در این اثر با تکیه بر روایت «خلق نور فاطمه(س) قبل أن یخلق الارض و السماء...» تلاش می‌کند وجود مبارک حضرت را وجودی آسمانی معرفی کند که جنبۀ انسانی و دنیوی نیز به خود گرفته است و با تکیه بر تقدم‌ِ وجودی حضرت، سیر انسان به سمت این وجود مبارک را سیر در عوالم هستی می‌داند و با تأکید بر این موضوع که مخاطب باید به این روایات «تفقهانه» بنگرد، ادعا می‌کند با «توجه» می‌توان به درکی جدید از وجود قدسی حضرت نایل شد.

اما اشکال طاهرزاده در این مسئله ا‌ست که به چگونگی این‌ سیر و تفکر ذیل شخصیت این انسان کامل، هیچ اشارۀ دقیقی نمی‌کند. مگر انسان به محض توجه عمیق، با ادراکات قدسی ارتباط برقرار می‌کند؟ پس جایگاه اخلاق عملی چه می‌‌شود؟ آیا نویسنده برای این مشکل چاره‌‌اندیشی کرده است؟ او در جایی از کتاب می‌نویسد: «شما نمی‌خواهد کاری بکنید، خداوند آنچه باید بکند را کرده است. شما موانع تجلی این انوار را برطرف نمایید؛ در آن حال می‌بینید چقدر با آن‌ها آشنایید.»

و سؤال اساسی این است که صرف انجام ندادن کاری یا نکردن‌ معصیتی، وجود ما را با وجود قدسی حضرت آشنا می‌کند؟ آیا حرکت نکردن، خود سیری به سوی رکود اخلاقی و غوطه‌ور شدن در برکۀ روزمرگی‌ها نیست؟ آیا انجام ندادن عملی با سیر عملی در ذوات مقدس، یکسان قلمداد می‌شود؟

متأسفانه مشکل بعدی این اثر این است که مخاطب بعد از مواجهۀ کامل با کتاب، در بلاتکلیفی با مفاهیم عالیه روبه‌رو می‌شود؛ برای مثال: من دانستم که وجود حضرت وجودی آسمانی است و تقدم دارد بر عوالم؛ حالا با توجه و چه عملی باید به او نزدیک شد و اتحاد روحانی برقرار کرد؟ صرف «توجه» کافی است؟ با کدام استدلال؟

سیر از حصول به حضور و درک مفاهیم عالیه بدون عمل، ذیل ذوات‌ قدسی معصومین(ع) ممکن است؟ آیا حلوای تنترانی نیست که تا خورده نشود، نمی‌توان طعمش را فهمید؟!

نکتۀ دیگر که طاهرزاده در مطالب پایانی کتاب ادعا می‌کند، این است که مردم بعد از پیامبر(ص) فاطمه(س) را ندیدند، و در لابه‌لای کلام به نگاهی اعتبارگرایانه و مادی‌گرایانه اشاره می‌کند که دیدن ابوسفیان و مظاهر دنیا سخت نیست، اما دیدن ذات مقدس حضرات سخت است، و مخاطب را درگیر این سؤال می‌کند که چه ذهنیتی بعد رسول‌الله(ص) حاکم بوده که نتوانستند فاطمه(س) را ببینند و جواب این سؤال مدققانه داده نمی‌شود. شاید طاهرزاده جواب این سؤال را در کتاب «بصیرت فاطمه(س)» ـ که شرح خطبه فدکیۀ حضرت می‌باشد ـ داده است، ولی در این‌جا جوابی محققانه و مدققانه مشاهده نمی‌شود. طاهرزاده باید به ظاهرگرایی و نفاق‌گونۀ اسلام‌ِ سقیفه‌ای اشاره می‌کرد که یکی از مؤلفه‌های این تفکر، زندگی در مدار نفاق است و دلیل بر این مدعا، کلام حضرت در خطبۀ فدکیه است که می‌فرمایند: «فلما اختار الله لنبیه دار أنبیائه و مأوی اصفیائه ظهر فیکم حسیکة النفاق و سمل جلباب الدین... .»

در این‌جا حضرت به این نکته اشاره می‌کند که بعد از این‌که خدا برای پیامبرش «مرگ» را برگزید، نفاق شما نیز ظاهر گردید. باید دقت کنید که استفاده از کلمۀ «ظهر» نکته‌ای دارد و آن این است که حضرت از «یافت شدن» سخن نمی‌گوید، بلکه از «ظاهر شدن» می‌گوید، چراکه قبلاً در خفا بود و به غیبت رفته بود به علت منفعلت‌طلبی، ولی حالا که پیامبر(ص) رفته است نفاق شما نیز ظاهر شده، و لباس دین شما کهنه شده است. و این‌جاست که می‌توانیم بگوییم چرا نتوانستند فاطمه(س) را ببینند، چون با زندگی بر مدار نفاق و منفعت‌طلبی یقیناً چشمِ ‌رازبینی و حقیقت‌بینی کور می‌شود و توانایی درک مقام فاطمه(س) را پیدا نمی‌کند.

نکتۀ دقیقی است که شایسته بود طاهرزاده بدان اشاره کند.

به هر حال کتاب، در این مباحث نه حرف ‌ِ‌اول را می‌زند و نه حرفِ‌ آخر، بلکه باید در کنار تفکر معاصرین در تیغۀ نقد گذاشت و با اضافه کردن سیر عملی، دوباره به سیرۀ طاهرزاده نظر کرد تا به درکی ‌جدید به آن وجود نورانی و مبارک رسید. پس با رسیدن به این نگرش صحیح است که کلامِ‌ حضرت در قالب خطبه، مبارزۀ حضرت در قالب سیاست، و مقام لیلة‌القدری حضرت در کنار حجت بودن برای فرزندانش، به ‌خوبی روشن و قابل درک می‌شود.

پس خوانش طاهرزاده در این اثر‌ خوانشی صحیح است، ولی اکمل نیست. طاهرزاده را باید در کنار معاصرین خواند، چراکه با نگرش او نیز، به درکی نو از معاصرین می‌رسیم.

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved