1. خانه
  2. مطالب
  3. تاریخ
  4. کشف رویای بی حجاب | نقدی بر کتاب «رضاشاه و شکل گیری ایران نوین»
کشف رویای بی حجاب | نقدی بر کتاب «رضاشاه و شکل گیری ایران نوین»

کشف رویای بی حجاب | نقدی بر کتاب «رضاشاه و شکل گیری ایران نوین»

هنگامی که رضاخان نخست‌وزیر بود (از 1302 تا 1304) عمداً و هشیارانه از طرح موضوع حجاب پرهیز می‌کرد و همانند آغاز قدرت خود محتاط بود تا دین‌داران را از خود نرنجاند. در اردیبهشت 1306 رضاشاه هنوز درباره موضوع حجاب تا حدی مردد بود، زیرا وقتی نشریه عالم نسوان مقاله‌ای درباره بی‌حجابی زنان در ترکیه چاپ کرد، به آن نشریه هشدار داد. صفحه عالم نسوان در دهۀ 1300 از بیم برانگیختن خشم سانسور دولتی و روحانیون، علناً درباره حجاب بحث نمی‌کرد... بحث جدی‌تر درباره حجاب پس از سال 1307 آن هم به صورت اشاراتی غیرمستقیم به تغییر لباس زنان در عثمانی در عالم نسوان آغاز شد.
تاریخ 1399/11/6 15 دقیقه زمان مطالعه 0

بی‌حجاب کردن اجباری زنان ایرانی در نیمۀ دوم دهۀ 1310، از میان تمام سیاست‌های تجددخواهانه رضاشاه، بیشترین سهم را در عدم محبوبیت او در میان ایرانیان عادی داشت.[1] گرچه وزارت کشور به مأموران شهربانی دستور داده بود از خشونت بپرهیزند، آنان که دستور داشتند خیابان‌ها را از وجود زنان چادری پاک کنند، گاه به زنان حمله می‌کردند و چادرهایشان را از سرشان می‌کشیدند و پاره می‌کردند.[2] صفحه‌های تاریخِ ایران در دهه‌های آتی پر است از خاطرات شگفت‌انگیز تعقیب و گریز و پنهان‌کاری مردم، برای فرار از دست آژان‌های حکومت. با وجود این تکرارها، کمتر خود مسئله مورد ارزیابی قرار گرفته و حتی می‌توان گفت امروزه، روایت این واقعۀ تاریخی به بهانه‌ای در دست جریانی سیاسی تبدیل گشته که با واقعیتِ حادثه‌ای که بر مردم ایران گذشته، متفاوت است. از آن‌جا که در روایت این جریان سیاسی، نگاه فقهی و حدود شرعی پوشش به دال مرکزی گفتمان تبدیل شده، خوب است به سراغ تاریخ برویم تا ببینیم تمرکز بر حدود واجب و حرام پوشش، می‌تواند صف‌بندی‌های آن دوره را توضیح بدهد یا خیر.

بی‌حجابی در دوره رضاشاه بنا به برداشت اصلاح‌طلبان و دولت به طور کلی، به معنای کنار گذاشتن «چادر» و «پیچه» (روبنده‌ای که از موی سیاه اسب بافته می‌شد و در زیر چادر با بند یا نواری به سر می‌بستند) یا «نقاب/روبنده» (پوشش چهره از پارچه سفید مستطیل با قاب باز شبکه‌گونه‌ای در برابر چشمان برای دیدن) بود. اکثریت عظیم زنان ایرانی که یا در روستاها زندگی می‌کردند یا به عشایر گوناگون تعلق داشتند، حجابی به معنای چادر سر کردن یا روی خود را از مردم پوشاندن نداشتند. به طور کلی، حجاب در ایران و خاورمیانه پدیده‌ای شهری و بیشتر خاصّ طبقۀ بالا بود.[3] به عنوان عرف و امری مرسوم، زنان عشایری نسبت به زنان روستایی و زنان روستایی نسبت به زنان شهری کمتر خود را می‌پوشاندند.[4] طرف‌داران کشف حجاب عقیده داشتند که چادر جلوی پیشرفت زنان را می‌گیرد و دسترسی آنان به تعلیم و تربیت در مجامع عمومی را محدود می‌سازد. از آن‌جا که حجاب با انزوای زن همراه بود و پدیده‌ای شهری مربوط به طبقات ثروتمند تلقی می‌شد، نویسندگان عالم نسوان به حجاب به عنوان محدودیتی «غیرطبیعی» که به زنان شهری تحمیل شده حمله می‌کردند.[5] در دهۀ 1300 و اوایل دهۀ 1310 بسیاری از زنان فعال سیاسی، علناً و فعالانه برای رفع حجاب می‌کوشیدند، اما آنچه آنان می‌خواستند آزادی بی‌حجابی بود نه لغو اجباری حجاب.[6] بنابراین همین ابتدای کار باید پذیرفت که حدود پوشش، اهمیتی در برخورد نیروهای درگیر در آن دوره ندارد و یا بسیار کم‌اهمیت است. مردم ایران به دیدن زنانی بی‌حجاب (و یا بدحجاب، بنا بر جابه‌جایی موضعِ جریانِ سیاسی تعریف‌کنندۀ این مفاهیم) در روستاها و عشایر عادت داشتند و متجددین هم پی‌گیرِ چیزی چندان فراتر از آن نبودند. از شوخی روزگار، آنچه در آن زمان «کشف حجاب» محسوب می‌شد، تقریباً همان چیزی است که امروزه به عنوان «حجاب اسلامی» در جمهوری اسلامی ایران با تفاوت اندکی پذیرفته و اجباری شده است.[7] پس محل نزاع کجا بود که به چنان رفتارهای وحشیانه‌ای انجامید و لکۀ ننگی بر دامن حکومت پهلوی شد؟ به‌خصوص دقت در تغییر مواضع شدید خود رضاخان در این زمینه مبیّن نکات مهمی خواهد بود.

هنگامی که رضاخان نخست‌وزیر بود (از 1302 تا 1304) عمداً و هشیارانه از طرح موضوع حجاب پرهیز می‌کرد و همانند آغاز قدرت خود محتاط بود تا دین‌داران را از خود نرنجاند.[8] در اردیبهشت 1306 رضاشاه هنوز درباره موضوع حجاب تا حدی مردد بود، زیرا وقتی نشریه عالم نسوان مقاله‌ای درباره بی‌حجابی زنان در ترکیه چاپ کرد، به آن نشریه هشدار داد.[9] صفحه عالم نسوان در دهۀ 1300 از بیم برانگیختن خشم سانسور دولتی و روحانیون، علناً درباره حجاب بحث نمی‌کرد... بحث جدی‌تر درباره حجاب پس از سال 1307 آن هم به صورت اشاراتی غیرمستقیم به تغییر لباس زنان در عثمانی در عالم نسوان آغاز شد.[10] اما با تسلط حکومت پهلوی بر مخالفان نزدیک به 1310 و بعد از آن، رضاخان بسیاری از ملاحظات پیشین را کنار گذاشت و در اکثر حوزه‌ها مشی جدیدی را آغاز کرد. در این ماجرای مربوط به حوزه زنان نیز تصمیم گرفت با قدرت وارد میدان شود و نه تنها همۀ مخالفان را سرکوب کند، بلکه به عنوان تنها مرجع رسمی اعمالِ اصلاحات دولتی، هر جریانِ موازی را به زیر قیمومیت دولت درآورد یا کنار بزند. دولت پهلوی برخلاف سلف خود، سلسله قاجار، وانمود می‌کرد که یار و پشتیبان زنان اصلاح‌طلب است. سرگذشت مجله عالم نسوان نشان می‌دهد که این زنان اصلاح‌طلب ایرانی، فعالانه از برنامه خاص ناسیونالیستی و تجددطلبانه‌ای حمایت کردند که سرانجام خود گروگان آن شدند.[11] نشریه عالم نسوان نمونۀ دیگری است که نشان می‌دهد چگونه اصلاحات رضاشاه بر اساس برنامه‌ای انجام گرفت که قبلاً بخش خصوصی و اصلاح‌طلبان مطرح کرده بودند.[12] رضاشاه به محض آن‌که پایه‌های قدرت و اقتدارش را استوارتر کرد، آخرین نشریات و سازمان‌های باقی‌مانده زنان را ممنوع کرد و خود «کانون بانوان» را که ساختۀ دولت بود تأسیس کرد. با بیشتر شدن قدرت دولت، حتی زنان اصلاح‌طلب طرف‌دار حکومت، نظیر نویسندگان عالم نسوان، توانایی هدایت اصلاحات را از دست دادند و خاموش شدند. تا وقتی دولت ضعیف بود، زنان اصلاح‌طلب همانند دوره قاجار، می‌توانستند خواسته‌های خود را از طریق نشریات زنان بیان کنند. اما وقتی دولت در زمان رضاشاه قدرت یافت و خواسته‌های زنان تا اندازه‌ای برآورده شد، این آزادی بیان نیز به طور کلی به حالت تعلیق درآمد. در دوره سانسور فعال و گاه خشن مطبوعات از سوی دولت، نشریه عالم نسوان توانست ماهرانه با دستگاه دیوان‌سالاری و سلطنتی کنار بیاید و از آزادی نسبی در دو رژیم سیاسی پیاپی ـ اواخر قاجار (1299ـ1304) و اوایل سلطنت پهلوی (1304ـ1313) ـ برخوردار شود. این نشریه که از حمایت مادی و معنوی دانش‌آموختگان مدرسۀ دخترانه بتل در تهران که از سوی مبلغان مذهبی آمریکایی اداره می‌شد برخوردار بود، در میان مطبوعات ادواری ایران از موضعی مستقل و نیمه‌رسمی بهره‌مند بود.[13] تعداد نشریات در دوره 1304 تا 1320 از حدود 150 به پنجاه نشریه کاهش یافت. توانایی برپا ماندن عالم نسوان در چنین فضای سرکوبی درخور توجه است و رابطه میان مطبوعات زنان و دولت را روشن می‌سازد. عالم نسوان با ورود به دهۀ دوم انتشار خود، احساسات پهلوی‌دوستانۀ شدیدی نشان می‌داد.[14] با وجود این، محوریت همه تغییرات با «کانون بانوان» بود تا دولت خود متصدی کامل تغییرات اجتماعی باشد. تأسیس این کانون نشانۀ آن بود که دولت می‌خواهد زمام نهضت زنان را خود به دست گیرد و نقش فعال‌تری در آزادی زنان داشته باشد.[15] از این‌جا می‌توان زمینۀ ورود خشونت‌آمیز دولت پهلوی به ماجرای حجاب و آن درگیری‌های خونین را متوجه شد. به‌خصوص سفر شخص رضاخان به ترکیه در این تغییرات بسیار مؤثر بود و به نوعی نقطه عطف این تحولات محسوب می‌شود. دیگر تنها بحث دخالت حداکثری دولت در امور شهروندان مطرح نبود، بلکه دیدگاه شخصی رضاخان هیئتی دیوان‌سالارانه و نظامی یافته بود. او در آذر 1314 ضمن درددل با نخست‌وزیر آینده‌اش، محمود جم، گفته بود که از وقتی دیده چگونه زنان ترکیه حجاب را رها کرده و دوش ‌به ‌دوش مردان کار می‌کنند، از هرچه زن چادری است بدش می‌آید.[16] و کار بدان‌جا کشید که همه می‌دانند. اما آیا روایت این درگیری همین‌جا خاتمه می‌یابد؟ مثلاً چطور باید همراهی اصلاح‌طلبان اجتماعی با این همه خشونت علیه مردم را درک کرد؟ اگر تفکیک بین خواستۀ شخصی رضاشاه (در قالب اقدامات حکومت) با جریان‌های اجتماعیِ خواستار کشف حجاب این‌قدر راحت است، پس چطور باید حمایت گستردۀ اصلاح‌طلبان از اعمالِ خشونت خونین حکومت علیه مردم را توضیح داد؟ به نظر می‌رسد که پای مسئله‌ای فراتر در میان است که منطق اتحادها و تضادها را روشن می‌کند.

بررسی کل جریان‌های اصلاح‌طلبانه فرصتی موسع می‌طلبد. برای نمونه خوب است به سراغ نشریه عالم نسوان برویم که نماینده خوبی از وضعیت کلی اصلاحات متجددانه در آن زمان است. در کتاب «رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین» (به ترجمه مرتضی ثاقب‌فر و چاپ انتشارات جامی)، مقاله‌ای به قلم «یاسمین رستم‌کلایی» وجود دارد با عنوان «برنامه گسترده برای زنان ایران «نو»، قانون خانواده، کار و کشف حجاب» که به بررسی مبسوط مواضع نشریه عالم نسوان می‌پردازد. بررسی این مقاله می‌تواند بخش مهمی از مسئله اساسی آن دوران را (که مواضع نیروهای پیرامون ماجرای حجاب را آشکار می‌کند) روشن سازد. بنا بر ادعای خانم رستم‌کلایی، خانواده به مهم‌ترین موضوع اجتماعی و کانون اصلاحات برای نویسندگان عالم نسوان تبدیل شد. این نشریه حیاتی‌ترین مسائل زندگی خانوادگی را ازدواج دختران خردسال، نکاح موقت (صیغه)، چندزنی، امراض مقاربتی (بیماری‌های آمیزشی) و سایر تهدیدات نسبت به سلامتی زنان، و غیرمستقیم فحشا می‌دانست... مجله عالم نسوان داستان‌ها و گزارش‌های تلخی از زنان جوانی را که در اثر نزدیکی جنسی با شوهران مبتلای خود بیمار شده بودند چاپ می‌کرد... طرح کلی روایت‌ها این بود که دختر جوانی را خانواده‌اش در سنین پایین به زور شوهر داده بودند که از شوهرش که قبل یا شاید در زمان زناشویی با روسپیان رابطه داشت، بیماری آمیزشی گرفته بود.[17] پس هدفِ اقدامات این جریان، تغییر بنیان‌های خانواده بود و نه صرف مسئله پوشش. دقت در مواردی که این جریان پی می‌گرفت نشان می‌دهد که آن‌ها به اکثر تغییراتی که می‌خواستند، دست پیدا کردند و موفق شدند اصلِ مفهوم خانواده را دگرگون سازند. نشریه عالم نسوان از قانون ثبت اجباری همۀ ازدواج‌ها و طلاق‌ها در دفترخانه‌های رسمی دولتی نیز بسیار اظهار شادی می‌کردند و آن را جزو حقوق جدید زنان می‌شمردند... یکی از نویسندگان عالم نسوان به نام «امیرارسلان خلعت‌بری» که وکیلی تحصیل‌کرده فرانسه بود، با شور و حرارت به حمایت از قانون جدید پرداخت و آن را باعث افزایش قدرت زنان در ازدواج دانست. او این افزایش قدرت دولت را به منزله آزادی زنان تلقی کرد.[18] چنین مواضعی نشان می‌دهد که چطور این جریان، از همان ابتدا دقیقاً همان چیزی را دنبال می‌کرد که دولت رضاخان برای آن تشکیل شده بود و همراهی با دخالت‌های بی‌نهایتِ دولت در خصوصی‌ترین لایه زندگی مردم، جزو اصل اساسی حرکت اجتماعی نهضت‌های زنان بوده است. به همین دلیل اصلاحات اجتماعی، تغییر پوشش، اصلاحات اقتصادی و دگرگونی ساختارهای خانوادگی همه درون یک پروژۀ بزرگ توسط ایشان دنبال می‌شد. انتشار گزارش‌ها و واکنش خواسته‌های زنان برای توسعۀ مشارکت ایشان در حیات اقتصادی، درون‌مایۀ مهم و اصلی نشریه عالم نسوان در اوایل دهۀ 1310 را تشکیل می‌داد. تا آن زمان گزینه‌های شغلی اندکی برای زنان شهری طبقه متوسط بالا و متوسط وجود داشت. زنان و دختران تهی‌دستِ شهری در حرفه‌هایی مانند دوزندگی، ریسندگی، بافندگی، خدمتکاری در خانه‌ها، دایگی (پرستاری بچه، قابلگی (مامایی))، درمانگری، واعظی، واسطگی برای ازدواج، رقاصی و نوازندگی کار می‌کردند. هم‌چنین به روسپی‌گری می‌پرداختند؛ حرفه‌ای که عالم نسوان آن را می‌نکوهید و می‌کوشید ریشه‌کن سازد... این نشریه غیر از احترامی که برای تصویر آرمانی‌شدۀ زنان روستایی قائل بود، از هر گونه توجه یا بحث جدی در مورد زنان کشاورز یا عشایری که به طور مختلط در کنار مردها کار می‌کردند پرهیز می‌کرد.[19] مسلماً این جریان دوست نداشت نتیجۀ فعالیت‌هایش در تضعیف زنان شهری، به قدرت گرفتن زنان روستایی و عشایری بینجامد، بلکه پی‌گیر جای‌گزینی چیزی دیگر بود؛ گویی زنان روستایی و عشایر اصلاً داخل آدم نبودند که مشمول حقوق زنان بشوند! یکی از مهم‌ترین اقدامات این جریان در دهۀ 1310، برپایی کنگره زنان شرق در ایران بود. خانم ایران ارانی ضمن سخنرانی در «کنگره زنان شرق» که در سال 1311 در تهران برگزار شد اظهار داشت: اولین گام به سوی آزادی زنان، ورود به نیروی کار است. هم‌چنین این مفهوم که کار زن نشانۀ تمدن است، شالوده بسیاری از مقالات عالم نسوان بود. برای اشتغال در خارج از خانه، زنان خارجی به عنوان الگو مطرح می‌شدند. یک زن انگلیسی بانکی تأسیس کرده بود؛ زنان مصری به تندنویسی و ماشین‌نویسی برای دولت می‌پرداختند؛ زنان آمریکایی خودشان کسب و کار به راه می‌انداختند؛ زنان ترکیه‌ای در پی شغل‌های خاص بودند و پستچی می‌شدند.[20] به نظر می‌رسد، نقطه عطف فهم مواضع نیروهای مختلف همین‌جاست. بحث بر تعریف تمدن بوده است که دامنه‌هایش تا بحث خانواده، حقوق اقتصادی، تعریف صوَر غیرقانونی روابط زناشویی و نیز پوشش زنان و مردان کشیده می‌شود. دعوا بر سر این بوده که چه چیزی نشانه تمدن است، و چه رفتاری را باید با انگ عقب‌ماندگی از صفحۀ روزگار محو کرد. عالم نسوان غالباً کار زنان را «شغل آبرومندانه‌ای» توصیف می‌کرد که در جامعه به ایشان حیثیت و اعتبار می‌بخشد. با این حال، واقعیت چیز دیگری بود. در دهۀ 1310 بیشتر زنان به کار آموزگاری و پرستاری می‌پرداختند، اما خیل عظیم زنان ایرانی در نواحی روستایی کار کشاورزی می‌کردند.[21] حال از این نقطه می‌توانیم به پافشاریِ این جریان بر مقوله کشف حجاب پی ببریم. بحث بسیار فراتر از حدود شرعی پوشش زنان است. پای نگاهی در میان است که داشته‌های ایران را مانعِ گام نهادن در مسیر تمدن می‌داند و به دنبال استقرار اکسیری است که قادر است همۀ مشکلات جامعه را به یک‌باره از سر راه بردارد. بی‌حجابی، همۀ مسائل اجتماعی را حل خواهد کرد و به سعادت ملی خواهد انجامید. مردان مسن دیگر با زنان خیلی جوان‌تر از خود ازدواج نخواهند کرد، پایه‌های زندگی زناشویی استوارتر خواهد شد، طلاق کاهش خواهد یافت، زنان در امرار معاش به شوهران خود کمک خواهند کرد، از وابستگی ایران به واردات خارجی کاسته خواهد شد و فحشا و خودفروشی زنان ریشه‌کن خواهد گردید.[22] آیا نشان دادنِ پوچی این ادعاها نیاز به استدلال دارد؟! بی‌حجابی باعث استواری زندگی زناشویی، کاهش طلاق، استقلال اقتصادی ایران و کاهش فحشا گشته است؟! آیا رابطۀ معکوس بین این موارد با بی‌حجابی، به واقعیت نزدیک‌تر نیست؟ این نگاه عجیب و غریب از کجا آمده و به دنبال چه چیزی است؟ حال می‌توانیم بفهمیم که چطور نفرت رضاخان و تعجیل او برای تغییر، نه یک حادثۀ برآمده از هوس ملوکانه، که نتیجۀ سال‌ها کار پی‌گیرانۀ نیروهای اجتماعی تجددخواه تحت پوشش حقوق زنان بوده است. یحیی دولت‌آبادی می‌نویسد: «چون آتاتورک دعوت بازدید از ایران را پذیرفته بود، رضاشاه می‌خواست تا زمان بازدید او از ایران هرچه زودتر برنامه‌های مترقیانه خود را اجرا کند تا آتاتورک شاهد عقب‌ماندگی ایران نسبت به ترکیه نباشد.» در نتیجه، به قول یک دیپلمات بریتانیایی: «شور صحنه‌آرایی کشور به سبک اروپای غربی، به اوج خود رسید.»[23] حالا می‌توان به دلیل همراهی این جریان‌ها با سرکوب اجتماعی بزرگ دولت پهلوی در ماجرای کشف حجاب پی برد. هدف آن‌ها جای‌گزینی شکلی از یک تمدن بیگانه، جای تمدن ایرانی بوده است و اگر لازمۀ چنین کاری هر میزان از خشونت و خونریزی باشد، نزد آنان مطرود و نامقبول نیست. در بهار 1315 استاندار کرمانشاه در رهنمودی به فرمانداران زیردست خود نوشت که هدف نهضتِ زنان هیچ‌گاه محدود به کشف حجاب نیست، زیرا در ایران فقط زنان شهری این «عادت زشت» را دارند. مقامات حکومتی می‌خواستند مطمئن شوند که لباس زنان پس از مدتی شبیه زنان دهاتی کرمانشاهی نشود، بلکه «نظیر زنان متمدن جهان» گردد.[24] در عمل هم گزارش‌ها نشان می‌دهند که اقداماتِ موازی دیگر با تمام قوّت توسط نهادهای حکومتی و نیروهای به ظاهر مستقل اجتماعی پی گرفته شد تا ظرف چند سال، این جای‌گزینی تمدنی صورت پذیرد. با شروع اختلاط مردان و زنان طبقۀ متوسط بالا در برخی محافل دولتی یا مکان‌های کمتر رسمی، مدهای اروپایی، آرایش و لوازم آرایش چهره و شیوه آرایش موها به سبک اروپاییان، رفته‌رفته در آگهی‌های تبلیغاتی و مقالات عالم نسوان و انتشارات دولتی دهه‌های 1300 و 1310 ظاهر شد.[25] سالنامه‌های دولتی از اواخر دهۀ 1310 تا سال 1320 با پیروی از روشی که مجله عالم نسوان آغاز کرده بود، به انتشار و نمایش مدهای زنانه غربی پرداختند. وقتی دولت در سال 1314 اجرای برنامه «بیداری زنان» خود را آغاز کرد، نشریات دولتی نیز توصیه‌های قبلی زیبایی و سلامتی مجله عالم نسوان را پذیرفتند.[26] کشف حجاب، ممنوعیت تحصیل برای دختران محجبه، ممنوعیت کار برای بانوان محجبه و تغییر قوانین با قدرت پی گرفته شد تا نسلی تازه در هوسِ رسیدن به دروازه‌های تمدنی نو، بریده از سنت و تمدن ایرانی شکل بگیرد و بند ناف ایرانِ جدید نسبت به گذشته، یک بار برای همیشه قطع گردد. اما نتیجه چه شد و جامعه ایران به کدام سمت رفت؟

اگر آن روز رضاخان و روشنفکران وابسته و جریان‌های اجتماعی حقوق زنان توانستند با زور و برنامه‌ریزی و پرورش نسلی نو، صورت ثابتی برای آیندۀ ایران بسازند، امروز هم آنان که رؤیای ایرانی یک‌دست را می‌بینند و به دنبال ساختن آن رؤیا از طریق زور، برنامه‌ریزی و پرورش نسلی جدید هستند، به اهداف خود خواهند رسید. چه بد که این همه عبرت تاریخی هست، اما عبرت‌گیرندگان اندکند!


[1]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن، هوشنگ شهابی، ص288.

[2]. همان، ص301.

[3]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: برنامه گسترده برای زنان ایران «نو»، قانون خانواده، کار و کشف حجاب، یاسمین رستم‌کلایی، ص249 و 250.

[4]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن، هوشنگ شهابی، ص289.

[5]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: برنامه گسترده برای زنان ایران «نو»، قانون خانواده، کار و کشف حجاب، یاسمین رستم‌کلایی، ص253.

[6]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن، هوشنگ شهابی، ص292.

[7]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: برنامه گسترده برای زنان ایران «نو»، قانون خانواده، کار و کشف حجاب، یاسمین رستم‌کلایی، ص252.

[8]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن، هوشنگ شهابی، ص292.

[9]. همان، ص293.

[10]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: برنامه گسترده برای زنان ایران «نو»، قانون خانواده، کار و کشف حجاب، یاسمین رستم‌کلایی، ص252.

[11]. همان، ص236.

[12]. همان، ص263.

[13]. همان، ص237.

[14]. همان، ص238.

[15]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن، هوشنگ شهابی، ص296.

[16]. همان، ص298.

[17]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: برنامه گسترده برای زنان ایران «نو»، قانون خانواده، کار و کشف حجاب، یاسمین رستم‌کلایی، ص239.

[18]. همان، ص243.

[19]. همان، ص245.

[20]. همان، ص247.

[21]. همان، ص248.

[22]. همان، ص256.

[23]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن، هوشنگ شهابی، ص295.

[24]. همان، ص304.

[25]. رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین: برنامه گسترده برای زنان ایران «نو»، قانون خانواده، کار و کشف حجاب، یاسمین رستم‌کلایی، ص259.

[26]. همان، ص261.

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved