مداخلۀ مدرن برای تغییر هویت سنتی | نقدی بر کتاب «کشف حجاب؛ بازخوانی یک مداخله مدرن»
فاطمه صادقی در کتاب «کشف حجاب؛ بازخوانی یک مداخله مدرن» به دنبال آن است که واقعۀ کشف حجاب را با رویکردی جدید و نو، بازبینی و بررسی کند. او ماجرای واقعی کشف حجاب را از کودتای رضاخانی آغاز میکند و معتقد است رضاخان مشروعیت قانونی لازم برای روی کار آمدن را نداشت و از مشروعیت اضطراری برخوردار بود. همچنین دولت قاجار به سبب مشکلات اقتصادی، تورم و مسائل دیگری که ایجاد کرده بود، از مقبولیت لازم برخوردار نبود. بنابراین ظهور رضاخان با حمایت ضمنی اقشار مختلف مردم روبهرو شد. رضاخان با روی کار آمدن در طی سالهای اولیه، به تحکیم پایههای دولتش پرداخت. نویسندۀ کتاب در راستای تبیین این مسئله و چگونگی آن، به بررسی ایجاد حکومتهای مدرن در آغاز دهه 20 در آسیای مرکزی، ترکیه، ایران و مقایسه آنها با هم میپردازد. تشکیل دولتهای مدرن در این کشورها سبب اقدامات و الزاماتی در عرصههای گوناگون فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شد که میتوانست در کنترل افراد جامعه و بهینهسازی مدیریت جامعه مؤثر باشد. نویسنده از این پدیدۀ سیاسی، به «حکومتمندی» یاد میکند. در نگاه نویسنده، «حکومتمندی» و مجاب کردن مردم به اطاعت از فرامین حکومتی در این کشورها آرام آرام به جای ارجاع به شریعت، حکمفرما شد و عناوین تمدنی پیشرفت و ترقی جای اصول شریعت را گرفت و از نظارت سنتیِ روحانیت خارج نمود.
در ایران نیز نخستین دولت حکومتمند و مدرن، «پهلوی اول» به حساب میآید. در این دوره، اولین اتفاق مهم در راستای حکومتمندی، صدور شناسنامه برای زنان و مردان و هویتبخشی به افراد جامعه، خصوصاً زنان بود که به دنبال آن، موجب استقلال زنان از مردان گردید. علت این مسئله نیز از نگاه نویسنده، وضعیت بیسامان زنان در خروج از کشور و ازدواج با اتباع خارجی و بی سر و سامان بودن آنها مطرح شد و اقدام دولت به مثابۀ رفع این تهدید ناموسی بود. از دیگر اقدامات دولت در این زمینه، به صدور گذرنامۀ مستقل برای زنان میتوان اشاره کرد. نویسنده معتقد است که این امر نیز به دنبال مصلحت زنان و نگه داشتن شأن و ناموس او در دیگر بلاد صورت گرفت، که دولت خود را در آن مسئول میدانست؛ اگرچه با مخالفت علما مواجه گردید. صادقی این دو مسئله مهم را از روند حکومتمند شدن دولت پهلوی اول دانسته که دولت بنا داشته منطبق بر آن، جامعه و مناسبات اجتماعی را مدرن کند.
از دیگر اقدامات مهمّ دولت در این امر، واقعه «کشف حجاب» به حساب میآید. او معتقد است که مسئله کشف حجاب توسط دولت با تردیدها و دودلیهای زیادی روبهرو بوده است و شاه ایران تمایل چندانی به این مسئله نداشته و به دنبال بیناموسی و بیعفتی زنان نبوده است. [اما اشاره نمیکند دلیل آن همه جنایت که تحت لوای این قانون انجام شده، برای چه صورت گرفته است؟!] او هدف کشف حجاب را که در دوره اول در 17 دی 1314 و در یک مراسم دولتی رخ میدهد، بیرون آوردن زنان از پس پرده و صرفاً نشان دادن صورتشان میداند. بنابراین واقعه کشف حجاب از منظره نویسنده، از دو منظر در معرض مخاطره است:
1. از سمت خود زنان که در معرض چه قضاوتی قرار میگیرند؛
2. از منظر جامعه که این واقعه را جوازی برای بیعفتی زنان به حساب میآورد.
با توجه به این موارد، برای دولتمردان این نگرانی وجود داشت که اگر حتی در مسئله اول مخالفت جدی صورت نگیرد، در مسئله دوم بحث کشف حجاب به بیعفتی در جامعه کشانده میشود. به خاطر این تردیدها در مرحلۀ دوم، نوع انتخاب مراسم کشف حجاب در میان دختران آموزش عالی و صرفاً با نپوشاندن صورت انجام گرفت و شاه پهلوی در صحبتهای خود ضمن عدم اشاره به بحث کشف حجاب، صرفاً از اینکه زنان به عنوان عناصری مفید و مهم وارد عرصۀ اجتماع و فعالیت میشود ابراز خوشحالی کرد.
نویسنده معتقد است، دولت با این نوع عملکرد دنبال آن بود که عفت و نجابت را از حجاب جداسازی نماید، و کشف حجاب قرار بود نظام معنایی جدیدی را جایگزین نظام قبلی نماید که با در نظر گرفتن مناصب و منزلتهای مادی و اجتماعی از جمله تحصیل و اشتغال، مشارکت اجتماعی و این مسئله را به نتیجه میرسانید. در حقیقت این واقعه که بیشتر زنان شهرنشین را هدف گرفته بود، برای خود پهلوی از اهمیت چندانی برخوردار نبود و صرفاً در جهت مدرن شدن زنان دیده میشد.
از نگاه نویسنده، کشف حجاب نه ابتکار شخصی رضاشاه بود و نه حتی با تشویق او صورت گرفت؛ این اقدام صرفاً توسط دولتمردانی انجام شد که بنا داشتند پوشش سنتی را با پوشش غربی جایگزین کنند. ضمن آنکه، آن را عمدتاً اقدامی برای غلبه بر مشروعیتی میداند که دولت پهلوی با آن دست به گریبان بود؛ آن هم در شرایطی که دولت از کمترین محبوبیتی برخوردار بود و مسئله «کشف حجاب» صرفاً سیاستی برای جلب حمایت زنان طبقۀ متوسط و بالا میبود.
در ادامه، صادقی به نقش زنان در این مسئله اشاره کرده و میگوید: فاعلیت زنان در این واقعه، هم مربوط به زنان درباری و هم زنان عادی بود. سپس به بیان موارد و مصادیقی میپردازد که در آنها نشان از مطالبات عمیق زنان در جهت بیرون آمدن از پرده و نقش داشتن در امور سیاسی و اجتماعی حکایت میکرد، که عموماً توسط دولت و رضاشاه تا قبل از کشف حجاب به سرکوبی میانجامید و بارها مورد تهدید، تذکر و ارعاب قرار گرفته بود. نویسنده معتقد است، اسناد تاریخی و نشریات حاکی از آن است که برخی از زنان، خصوصاً در طبقات بالا، مدتها پیش از واقعه کشف حجاب، خود خواستار القای پردهنشینی و پوشاندن رو بودند، اما رضاخان با آن به شدت مخالف بود.
با توجه به این مسائل، همانگونه که بیان شد، واقعه کشف حجاب در شرایطی در ایران صورت گرفت که رضاشاه در جامعه محبوبیتی نداشت و دولت در بحران اجتماعی به سر میبرد و با توجه به این نوع مطالبات زنان، رضاخان برای ایجاد یک دولت مقتدر و ایجاد مقبولیت، علیرغم میل خود به آن تن داد. که البته در برخی موارد با مقاومت زنان نیز در برخی عرصهها مواجه گردید، که این مخالفتها نه به خاطر مخالفت با حکومت، بلکه دلواپسی برای از دست دادن سلطه و اقتدار در مردان و رواج بیعفتی در زنان بوده است.
در ادامه کتاب، نویسنده از منظر غرب نیز به واقعه کشف حجاب میپردازد؛ با این بیان که غرب معتقد بود علت عقبماندگی شرقیها آن است که نیمی از اجتماع را پشت پرده مخفی نگه داشتهاند و رهایی از این عقبماندگی با رفع پردهپوشی خواهد بود. بنابراین، درونی کردن گفتار استعماری (قدرت) و برطرف کردن این دلواپسی و نگرانی از عقبافتادگی در چشم دیگری، به ویژه دیگریِ غربی، مهمترین انگیزهها برای تغییر لباس و کشف حجاب شد.
اقدام دولت در کشف حجاب، در آن زمان منجر به ایجاد عکسالعملهای متفاوت در عرصه بینالمللی گردید.
در بسیاری از کشورهای غربی، کشف حجاب بهانهای برای یارگیری در مناسبات بینالمللی قبل از آغاز جنگ جهانی دوم گردید و این گمانه که غربیها، ایران را به رسمیت شناخته، متمدن به حساب میآورند، مهم تلقی میگردید.
به طور کلی، از منظر نویسنده کشف حجاب نتوانست نگاه تحقیرآمیزی را که غربیها به ایرانیها داشتند تغییر دهد، زیرا گفتار حاکم در استعمار قدرت را درونی کرده بود که آنچه مربوط به غرب و غربی است، همیشه بهتر و دلالتِ برتر است، و شرق و شرقی دلالتِ منفی دارد.
نویسنده در این کتاب سعی دارد کشف حجاب را به عنوان «بزرگترین مداخله دولت پهلوی» برای شکل دادن به انسان ایرانیِ تراز نو، چه زن و چه مرد بداند؛ که دولت به خاطر شرایط موجود و روند «مدرن شدن»، چارهای جز آن نداشته، و مصلحت کشور و منافع عمومی آن را ایجاد کرده است؛ علاوه بر اینکه مورد مطالبۀ زنان نیز بوده و بر بستر مناسبات استعماری و درونی کردن این مناسبات صورت گرفته است که به دنبال آن، پوشش به عنوان شاخصی برای «هویت مدرن» و تفاوت آن با «هویت سنتی» تبدیل گردیده است. در حقیقت، کشف حجاب نوعی مداخله مدرن اما خشونتآمیز برای تغییر یکشبۀ واقعیتی نامطلوب بود، که هدف تامّ آن غربی کردن پوشش زنان برای غلبه بر احساس تحقیر در برابر غرب و همچنین غلبه بر بحران مشروعیت بود که تأثیری عمیق بر جامعۀ ایران گذاشت.
روایت اغلب کتابهای منتشرشده درباره واقعه کشف حجاب در دوره پهلوی این است که ممنوعیت حجاب بر زنان آن روز جامعه ایران تحمیل شده و تنها متجددان و قشر فرنگیمآبِ جامعه، خواهان آن بودهاند؛ اما کتاب «کشف حجاب؛ بازخوانی یک مداخله مدرن» در پی بیان آن است که دولت پهلوی اول از طریق زور و پلیس، کشف حجاب را مصادره کرد و با سوءاستفاده از این خواستۀ جامعه زنان، سعی در مصادرۀ آن برای رهایی از بحران مشروعیت خود کرد و سوار بر موجی شد که در جامعه از سوی زنان ایجاد شده بود.
رساله «کشف حجاب» میتوانست مقالهای باشد حدود بیست صفحهای که اضافات و تکرارهای نسخۀ حاضرش را نمیداشت؛ تکرارهایی که خصوصاً در دو فصل آخر، به طور مشخص رساله را به مرض اطناب دچار کرده و در بعضی پاراگرافها تکرار ملالانگیزی را به وجود آورده است.