1. خانه
  2. مطالب
  3. کودک و نوجوان
  4. به توانِ بالیدن | معرفی رمان « شکار هیولا »
به توانِ بالیدن | معرفی رمان « شکار هیولا »

به توانِ بالیدن | معرفی رمان « شکار هیولا »

خبر خوب این‌که، آقای «محمد سرشار» با شکار هیولایش مرا ناامید نکرد.
کودک و نوجوان 1399/12/19 4 دقیقه زمان مطالعه 0

یک بار کسی به من گفت: «در نوشتن، حالا نوشتنِ هر چیز، حرف اول را خلاقیت می‌زند.» راستش هنوز درست نمی‌دانم که خلاقیت چه نقشی در مقالات علمی یا گزارش‌های خبر دارد، اما مطمئنم که بی‌تأثیر نیست.

وقتی کتابی را باز می‌کنی و با خواندن اولین صفحه متوجه می‌شوی که داستان نه از زبان و در مورد یک انسان، بلکه از زبان و در مورد یک جسمِ بی‌جان روایت شده، سریع چراغی در ذهنت روشن می‌شود: خلاقیت!

قبلاً فکر می‌کردم که کل قضیۀ جان‌بخشی به اشیا، مربوط به همان داستان‌های کودکانه یا انشاهای دوران دبستان است؛ که یک متنی را از زبان درختی که نیمکت شده، بلغور کنی و نمره‌ای بگیری و فوقش آفرینی بشنوی و تمام! فکر نمی‌کردم که کسی برای یک رمان نوجوان، سراغ چنین سبکی برود. پس یک جورهایی به خودم حق می‌دهم که با اندکی سوءظن کتاب را شروع کردم. کم چیزی نیست بالأخره؛ از یک طرف، برایم جالب و جدید بود و از یک طرف، مطمئن نبودم از این سبک جدید خوشم بیاید. به قول یک نفر دیگر، «چیزهای جدید معمولاً ترسناکند». می‌ترسیدم که ناامید شوم.

خبر خوب این‌که، آقای «محمد سرشار» با شکار هیولایش مرا ناامید نکرد.

وقتی در اولین بخش کتاب، یادداشت شخصی پهپاد آرکیو170 برای خوانندگان را دیدم، فکر کردم همه‌چیز یک شوخی است؛ اما وقتی در ادامه مقدمه را خواندم و از سختی‌هایی که نویسنده برای جمع‌آوری اطلاعات مربوط به زندگی این شخصیت مهم متحمل شده بود آگاه شدم، فهمیدم که قضیه از جدی هم جدی‌تر است.

کتاب «شکار هیولا»، داستان مهم‌ترین روزهای حرفه‌ای جناب آرکیو170 یا همان بیست (beast) را روایت می‌کند. اصلاً خود اسم «شکار هیولا» ایهام دارد، چراکه بیست که اسم خودمانی آرکیو است، یعنی هیولا و الحق که این جناب در حرفۀ خودش و میان هم‌رزمانش، کم از هیولا ندارد. از پیشرفته‌ترین پهپادهای دوران که در نیروی نظامی ایالات متحده مشغول به کار است، تا هم نانی سر سفره خودش و همسرش بیاورد و هم نقشی در اهداف ضدتروریست و انسان‌دوستانۀ ارتش آمریکا داشته باشد. آرکیو خوش‌حال است. کنار کسی که دوستش دارد زندگی می‌کند، با بهترین دوستش همکار است، روز به روز بیشتر در کارش پیشرفت می‌کند، به کشورش خدمت می‌کند، با تروریست‌های القاعده مبارزه می‌کند... چه چیزی بهتر از این؟! یعنی یک پهپاد، بیشتر از این چه چیزی در زندگی‌اش می‌خواهد؟

در همین زمان است که مأموریتی فوق‌سرّی و فوق‌مهم به عهدۀ او گذاشته می‌شود: شناسایی کارخانۀ غنی‌سازی اورانیوم نطنز در ایران؛ مأموریتی که اگر به پیروزی منجر شود، او را به مشهورترین پهپاد جهان تبدیل می‌کند و اگر نشود... کسی حرف از نشد نمی‌زند.

مسئله این‌جاست که همه‌چیز طبق پیش‌بینی‌های افراد بالادستیِ آرکیو پیش نمی‌رود. جناب «بیست» علی‌رغم تمرین‌های خیلی سخت، گیر نیروهای امنیتی ایران می‌افتد و نه از ارتش آمریکا و نه از اسرائیلی‌های همکارشان کاری برنمی‌آید. مدتی طول می‌کشد، اما آرکیو می‌فهمد که همه‌چیز آن‌طور نیست که به او گفته بوده‌اند.

محمد سرشار در این کتاب، به روایت یک پیروزی از زبان جبهۀ مغلوب پرداخته. شخصیت‌پردازی داستان جالب است، با این‌که گمان نمی‌کنم این‌طور شخصیت دادن به تعدادی پهپاد، آن هم به طوری که هر کدام ویژگی‌های خاص خودشان را داشته باشند، کار ساده‌ای بوده باشد. یکی از شخصیت‌ها، پهپاد ایرانیِ سوخت‌رسانی‌ است به اسم «حاجی» که با کلام طنزش جذابیت داستان را بیشتر کرده. البته که این طنز همه‌جا به خوبی منتقل نشده و گاهی بی‌مزه از آب درآمده، اما در کل تلاشی ا‌ست قابل تقدیر.

نکته‌ای که در کتاب به شدت مشاهده می‌شود، امید است. انگار که نویسنده فعل توانستن را با نوشتن این کتاب صرف کرده. امید، چیزی ا‌ست که این روزها نیازش داریم، به‌ویژه در میان نوجوانان. باور به این‌که ما هم اگر بخواهیم، می‌توانیم؛ همان‌طور که تا الآن هم توانسته‌ایم.

اصرار نویسنده برای استفاده از اصطلاحات خاص ایرانی در داستان جالب بود، اما گاهی زیاده‌روی شده بود. شنیدنِ آن‌ همه ضرب‌المثل و آیه و دعا از زبان یک پهپاد، گاهی بامزه بود، اما گاهی هم انگار کمی از حد گذشته بود.

نکتۀ دیگری که به ذهن مخاطب می‌رسد، جهت‌گیری کاملاً واضح نویسنده نسبت به دو طرف داستان است. آمریکایی‌ها همه بد هستند و ایرانی‌ها خیلی خوب‌تر از چیزی که بقیه فکرش را می‌کرده‌اند. شاید هم این عقیده واقعاً درست باشد، آن را رد یا تأیید نمی‌کنم، اما شاید بهتر بود نویسنده تصمیم گرفتن در این مورد را بیشتر به عهدۀ خواننده می‌گذاشت.

در نهایت، با وجود تعدادی ایراد جزئی، «شکار هیولا» تلاشی صادقانه برای خلق یک اثر جذاب ایرانی بود و تا حدّ نسبتاً زیادی به این هدف رسیده بود.

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved