ببین ز دولت عشقش نشانه را چه شده است | جستاری درباره کتاب «تحلیل تاریخی نشانه های ظهور»
پیشوایان معصوم برای ظهور امام مهدی(ع) نشانههای بسیاری بیان فرمودهاند و از طرح آنها اهدافی داشتهاند. بنابراین، نشانههای ظهور باید کارکردهایی داشته باشد. برخی از این کارکردها ایجابی و برخی سلبی هستند. کارکردهای ایجابی کارکردهایی هستند که چیزی را اثبات میکنند و کارکردهای سلبی بر نفی چیزی دلالت دارند؛ برای نمونه، صیحۀ آسمانی هم این خاصیت را دارد که با تحقق آن میتوان امام مهدیِ واقعی را شناسایی کرد (کارکرد ایجابی) و هم این کارکرد را دارد که پیش از تحققش میتوان مهدی بودن را از مدعیان نفی کرد و به دروغگو بودن آنان پی برد (کارکرد سلبی). برخی از کارکردهای ایجابی نیاز به تطبیق قطعی ندارند؛ برای مثال، اگر «امیدبخشی» یکی از کارکردهای نشانههای ظهور باشد، برای تحقق آن نیازی به این نیست که آنچه در روایات آمده را بر مصداق واقعیاش تطبیق قطعی کنیم، بلکه حتی اگر با مصادیق محتمل نیز روبهرو شویم، باز هم با تحقق هرکدام از آنها، نور امید در دلمان پرتوافکن خواهد شد. اما برخی از کارکردها بدون تطبیق قطعی قابل دستیابی نیستند؛ برای مثال، یکی از کارکردهای ایجابی نشانههای ظهور این است که به کمک آنها میتوان امام مهدی(عج) را شناسایی کرد. روشن است که بدون تطبیق قطعی نشانههای ظهور بر مصادیقش، تحقق چنین کارکردی قابل دستیابی نیست؛ چراکه شک در نشانه به شک در صاحب نشانه سرایت خواهد کرد. بنابراین، چارهای جز تطبیق نشانهها بر مصادیقش نداریم و در نتیجه تطبیق نه تنها ممکن، که حتی اجتنابناپذیر است. با این حال، تطبیق نشانههای ظهور بر مصادیقش به مشکلات و دشواریهایی مبتلاست. این مشکلات عبارتند از:
1. ضابطهمند نبودن تطبیق؛
2. قابلیت انطباق بر مصداقهای متعدد و مشکل شناخت مصداقی که علامت است؛
٣. امکان سوءاستفاده و جعل و ساختن مصادیق علائم و مشکل شناخت مصادیق جعلی.
نخستین و مهمترین مشکلی که نشانههای ظهور به آن مبتلاست، این است که برای تطبیق این نشانهها بر مصادیق خارجی، ضوابط شفافی وجود ندارد و تطبیقها بیش از آنکه بر پایۀ معیارهای ازپیشتعریفشده باشد، ریشه در سلایق و تمایلات شخصی افراد دارد. از این رو، زمینه برای کسانی که نیتهای پلید دارند فراهم خواهد بود تا به دلخواه خود و متناسب با اهدافشان، روایات را بر مصادیق مورد نظر خود تطبیق دهند و از سوی دیگر، بستری خواهد شد تا مؤمنان سادهدل از سر اشتیاق به ظهور، با مشاهده کمترین قرائن مذکور در روایات، حکم به تطبیق نشانهها بر مصادیق دهند و در نهایت به دلیل اشتباه در تطبیق، به یأس و سرخوردگی مبتلا شوند.
مشکل دوم این است که عموم نشانههای ظهور، قابلیت تطبیق شدن بر مصداقهای مختلف را دارند؛ یعنی گرچه در گام نخست به نظر میرسد که فلان دسته از روایات به روشنی بر یک مصداق خارجی تطبیق مییابند، اما این احتمال نیز وجود دارد که در آیندهای نزدیک یا دور، مصداق دیگری محقق شود که به همان شفافی و بلکه شاید بیشتر، روایات بر آن انطباقشدنی باشد. وجود نمونههای تاریخی، فهم این مشکل را آسانتر میکند؛ برای نمونه، رضیالدین علی بن یوسف مطهر حلی ـ برادر علامه حلی ـ در کتاب العدد القویة بسیاری از روایات نشانههای ظهور را بر حوادثی که در زمان خودش رخ داده بوده، تطبیق کرده است. وی در این باره چنین مینویسد: «بسیاری از نشانههای ظهور اتفاق افتاده است؛ مانند ویران شدن دیوار مسجد کوفه، و کشته شدن پادشاه مصر به دست مصریان، و انقراض حکومت بنیعباس به دست مردی که بر آنها از جایی که حکومتشان آغاز شد میشورد، و مرگ عبدالله آخرین پادشاه بنیعباس، و خراب شدن شامات، و بنا شدن پلی در بغداد از ناحیه کرخ که همۀ اینها در مدت کوتاهی اتفاق افتاد، و شکافته شدن فرات و انشاءالله به زودی آب در کوچههای کوفه جاری خواهد شد.» با این حال، از آن زمان تا کنون حدود هفت قرن گذشته و ظهور رخ نداده است. این نشانگر آن است که تطبیق نشانهها بر مصادیق مورد نظر نویسندۀ یادشده، درست نبوده و به رغم اینکه انطباق روایات بر مصادیق یادشده به نظر وی بدون ابهام و اشکال بوده است، چه بسا در آینده مصادیق دیگری تحقق یابند که مصداق واقعی روایاتند و انطباق روایات بر آنها شفافتر باشد.
مشکل سوم این است که در آن بخش از نشانههای ظهور که به شخصیتها و رخدادهای اجتماعی و امثال آن مربوط است، امکان ساخت مصداق جعلی وجود دارد. اگر از این واقعیت غفلت نکنیم که روایات نشانههای ظهور، همچنانکه در دسترس ماست، در دسترس انسانهای پلید و فرصتطلب نیز هست و بلکه در دسترس سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی استعمار هم قرار دارد، این احتمال همیشه وجود خواهد داشت که اگر برای نمونه از فلان شخصیت به عنوان شخصیتی مثبت در روایات نشانههای ظهور یاد شده است، دستهای سرویسهای جاسوسی استعمار از سالها پیش و بلکه حتی از یک یا چند نسل قبل برای خلق این شخصیت، دست به کار شده باشند تا اینکه شخصیتی پدید آید که نام و نشان و نَسَبی هماهنگ با آنچه در روایات آمده، داشته باشد و اگر در روایات برای این شخصیت ویژگیهایی برشمرده شده، به گونهای جریان را مدیریت کرده باشند که تمام آنها در شخص مورد نظر وجود داشته باشد. اگرچه این احتمال در گام نخست بدبینانه به نظر میآید، اما اگر فعالیتهایی که این سرویسها در زمینۀ ایجاد فرقههای انحرافی و پرورش شخصیتهای منحرف و تأثیرگذار در دنیای اسلام داشتهاند را مرور کنیم، چندان نیز دور از ذهن نخواهد بود؛ همچنانکه وجود سفیانیها، یمانیها و نفس زکیههای تاریخی، خود دلیلی روشن بر امکان مشابهسازی و سوءاستفاده از نشانههای ظهور است.
مشکلات یادشده موجب طرح این مسئله میشوند که آیا اساساً میتوان تطبیق را ضابطهمند کرد و برای آن، روش و معیارهایی تعریف نمود که بر اساس آن بتوان از دشواریهای پیشگفته عبور کرد؟
کتاب «تحلیل تاریخی نشانههای ظهور» در دو فصل کلی و هر فصل از چند بخش تشکیل شده است. محور تألیف این کتاب، بررسی علائمی است که در بستر تاریخ امکان تحقق و یا جعل و وقوع دارند. در واقع نویسنده سراغ همۀ علائم در باب مسئله ظهور منجی نرفته است، بلکه فقط نشانههایی را که قابلیت پژوهش تاریخی دارند، مورد مداقه و واکاوی قرار داده است.
نگارنده در فصل اول در هفت گفتار به شکل مقدمه درباره موضوعات مختلفی همچون بررسی منابع، راویان، واژه نشانه، تاریخچه، اندیشه مهدویت، غیبت و انتظار در فرق اسلامی و مروری بر نشانهها و آمیختگی نشانههای ظهور با اشراط الساعة سخن رانده است.
سپس در بخش اول از فصل اول با عنوان «کتب و مؤلفان علائم ظهور» به معرفی مهمترین منابع کهن شیعه و سنی درباره زندگی امامان(ع) و مهدی(عج) و غیبت او میپردازد که تقریباً هستۀ اصلی همه روایات ظهور و علائم را دارند؛ از جمله کتابهای مهمی چون: الغیبه (نعمانی)، کمال الدین (شیخ صدوق)، الغیبه (شیخ طوسی)، الارشاد (شیخ مفید)، اعلام الوری (طبرسی)، و الامامة و التبصره (ابنبابویه).
صادقی در گفتار دوم با عنوان «راویان علائم ظهور» به سلسله اسناد روایات علائم و به شخصیتشناسی راویان مختلف میپردازد؛ از جمله میتوان از ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید معروف به ابنعقده، علی بن حسن بن علی بن فضال، علی بن ابیحمزه بطائنی، حسن بن علی بن ابیحمزه، جعفر بن محمد بن مالک فرازی، عبیدالله بن موسی علوی عباسی، علی بن احمد بندنیجی، ابوبصیر یحیی بن قاسم اسدی و محمد بن مسلم کوفی نام برد.
او در گفتار سوم به مفهوم «علامت» پرداخت و معتقد است که واژه «آیه» و «علامت» در قرآن به کار رفته و مراد از آن، گاهی معجزه، عبرت، جزئی از قرآن، نشانۀ پادشاهی طالوت و نشانه برای باردار شدن همسر زکریا(ع) است که دو مورد اخیر با بحث نشانههای ظهور، تناسب دارد. در روایات نیز مفهوم عرفی و عقلایی «علامت» که گاهی در امور معنوی چون نشانههای ایمان و گاهی در امور ذاتی چون نشانههای پیامبر(ص) و امام(ع) و وقایع مختلف به کار رفته است. نویسنده تصریح میکند که علائم ظهور با نشانههای برپایی قیامت در روایات، بهخصوص منابع اهلسنت خلط شده و برخی نشانههای قیامت به عنوان نشانۀ ظهور تلقی گردیده است.
در گفتار چهارم به تاریخچۀ این بحث میپردازد و بر این باور است که از تعالیم ادیان گذشته چون یهود میتوان انتظار مسیحا و ظهور و علائمی همچون علائمی که در میان مسلمانان وجود دارد، یافت. در کتاب اِشَعیا و کتاب زوهر، از این امور سخن به میان آمده است. تاریخچۀ این مبحث را در دو مقام میتوان پیگیری کرد: یکی، سیر بیان نشانهها در کلام معصومان(ع) و صحابه؛ و دیگری، تاریخچه منابعی که این احادیث را گزارش دادهاند.
گفتار پنجم به اندیشه مهدویت، غیبت، و انتظار در فرق اسلامی اختصاص دارد و در این خصوص معتقد است که اندیشۀ اصیل مهدویت و انتظار، از اصول مسلّم نزد شیعه و سنی است و درباره مهدی(عج) روایات زیادی وجود دارد که به معرفی او پرداخته است. اما در اسلام، گروههایی در مصداق مهدی، انحراف ایجاد کردند و افراد زیادی در فرق اسلامی مدعی مهدویت شدهاند و یا به عنوان مهدی، معرفی شدند و برای پیشبرد اهداف خود، به دروغپردازی در مورد علائم و یا سوءاستفاده از آن پرداختند.
نگارنده در گفتار پنجم و ششم مروری بر نشانههای ظهور داشته و معتقد است که نشانههای ظهور در کتابهای مختلف، به طور پراکنده و یا جمعآوری احادیث آن بدون فهرست و شمارش بوده است و اولین منبعی که تمام علائم در آن به صورت فهرست جمعآوری شد، کتاب «ارشاد» شیخ مفید است و در اهلسنت نیز مقدسی در «عقد الدرر» فصلی مخصوص به نام نشانهها آورد. به طور کلی، در تعداد نشانهها اختلاف است و با مرور زمان، بر تعداد آن افزوده شده است؛ به طوری که از 45 نشانه به 250 نشانه رسیده است و تقریباً در بسیاری از کتابها نشانههای ظهور با اخبار آینده و یا نشانههای قیامت، خلط شده است و همچنین از منابع معتبر و غیرمعتبر و روایات صحیح و ضعیف، استفاده کردهاند.
نگارنده در فصل دوم با عنوان «نشانههای تاریخی ظهور» به نقد برخی از نشانههای تاریخی پرداخته و با تأکید بر تخصصی بودن بحث نشانههای ظهور، از احتمال جعل در برخی و نفی برخی از نشانههای ظهور، به تأیید برخی از نشانههای تاریخی میپردازد و از بررسی علائم غیرتاریخی که زمینۀ سوءاستفاده از آن نیست، صرفنظر کرده است. کتاب در یک جمعبندی با هدف رویکردی جدید به موضوع علائم ظهور تلاش کرد بخشی از نشانههای ظهور را که احتمال تاریخی بودنش وجود دارد، بکاود.
منابع
ـ علامه مجلسی، بحارالأنوار
ـ نصرتالله آیتی، معیارهای تطبیق نشانههای ظهور
ـ مصطفی صادقی، تحلیل تاریخی نشانههای ظهور