معنویت و عدالت | نقدی بر کتاب « عدالت و یاد خدا؛ آشنایی با روحانیت امام علی (ع) »
کتاب «عدالت و یاد خدا؛ آشنایی با روحانیت امام علی(ع)» نوشتۀ رضا شاهکاظمی است که به زبان انگلیسی به نگارش درآمده و توسط مهدی شفیعیان به فارسی ترجمه شده است؛ و متأسفانه نارساییهای بسیاری در ترجمه مشاهده میگردد! نویسندۀ کتاب، محقق ایرانی ـ پاکستانیِ اهلسنت است که با نوشتن کتاب حاضر، برندۀ جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در سال 1386 شده است. توجه نویسنده به سنت فلسفی غرب و استفاده از مفاهیم فلسفۀ معاصر غرب در این کتاب، آن را از کتابهای مشابه متمایز ساخته است که در ادامه به پارهای از این مسائل اشاره خواهیم کرد.
کتاب مذکور در سه فصل تنظیم شده است: «آشنایی با امام علی و شخصیت روحانی ایشان»، «مفهومی مقدس از عدالت در نامۀ امام علی به مالک اشتر» و «ادراک از طریق یاد خدا: امام علی و سنت عرفانی اسلام». با توجه به در دسترس بودن کتابهای بسیاری در موضوع فصل نخست به زبان فارسی، نوشتۀ حاضر تنها به بررسی دو فصل دیگر اختصاص خواهد یافت.
در نخستین صفحات فصل دوم، نویسنده با اشاره به بحران تفکر اخلاقی در غرب، و با اشاره به مکاینتایر، فیلسوف اخلاق معاصر غربی، به اهمیت بازتعریف جایگاه مهمّ مفهوم «فضیلت» در اخلاق، و نیز مفهوم «خداوند به عنوان سرچشمۀ خوبیها» پرداخته و یکی از مشکلات اساسی فلسفۀ اخلاق معاصر را عدم توجه به دو مفهوم مذکور میداند؛ و آنگاه، با اشاره به سیره و تفکر اخلاقی امام علی(ع)، پیشنهاد میدهد که زندگی و تفکرات آن حضرت میتواند راهگشای فلسفۀ اخلاقی معاصر باشد: «... به طور ویژه در این سطح است که بینش امام علی(ع) و حکمای دیگرِ سنت اسلامی ارتباط خاصی دارند. نه تنها راهحل پیشنهادی مکاینتایر ـ یعنی بازتعریف درک ارسطویی از اخلاق بر اساس جهانبینی توماس آکویناس ـ واقعاً نقاط مشترک زیادی با سنت اسلامی اخلاق دارد، بلکه میتوان استدلال آورد که ارزیابی دقیق میراث حضرت بسیار بیشتر از یک روش نظری صرف برای مسئله عدالت ارائه میدهد؛ و این دارای دو جنبه است: نخست آنکه، حضرت خود اسوۀ عدالت و دیگر فضایل اساسی هستند؛ دوم، خطبهها، نامهها و حکمتهای منتسب به امام علی(ع) منبعی غنی از تفکر بر روی روحانیت پویایی را ارائه میدهند که ریشه در یک زندگی بافضیلت دارد.» (ص113)
در قیاس با روح کلی تفکر اخلاقی مدرن که «دیگر به خودی خود بر مفاهیم زندگی خوب یا خداوند به عنوان سرچشمۀ خوبیها استوار نیستند و پیامد آن ظهور نسبیگرایی، پوچگرایی و مکتب اصالت سود است»، آنگونه که نویسنده اشاره میکند، در نگاه اخلاقی امام علی(ع)، «انسان قبل از آنکه کار خوبی انجام دهد باید خوب باشد و تنها راهِ بودن، هماهنگی با حق تعالی میباشد؛ آنکه تنها کسی هست که "هست".» در اینجا اشارۀ واضحی به اخلاق فضیلتگرا و نیز ـ همانگونه که نویسنده پیشتر اشاره کرد ـ جهانبینیِ توماس آکویناس میبینیم.
نویسنده در ادامه به تأثیر مفاهیم افلاطونی/نوافلاطونی بر تنظیم اخلاق اسلامی و مفهوم عدالت اشاره میکند (ص117) که در آن، عدالت فضیلتی در کنار فضایل دیگر به شمار نمیرود، بلکه جایگیری مناسب قوای آدمی است که فضیلت خوانده میشود. و نیز، نویسنده با اشارهای به معنای کلمات «حُسن» و «قُبح» اخلاقی که در اخلاق اسلامی به کار میرود، آن را به مفهوم افلاطونی/نوافلاطونیِ «دیدن زیبایی الهی» ارتباط میدهد که «احسان یا زیبایی روح را به همراه میآورد». (ص119)
به طور کلی، در باب تأثیر اندیشه افلاطونی/نوافلاطونی بر فرهنگ اسلامی، سخنان فراوانی میتوان گفت؛ و موضوع حاضر نیازمند بررسی تاریخی بیشتری است و با صرفِ یافتن مشابهتها میان دو اندیشۀ مذکور، نمیتوان قائل به تأثیرگذاری تاریخیِ یکی بر دیگری گردید.
در ادامه، نویسنده به بررسی نامۀ امام علی(ع) به مالک اشتر میپردازد و بررسی مبسوطی از مفهوم عدالت نزد ایشان به عمل میآورد: «عملِ عادلانه اینچنین بیانگر اصل عدالتی است که در انسان همانند خداوند، همان اصل تغییرناپذیر و وسیله قرار دادن هر چیز در جای مناسبش میباشد. دقیقاً همانگونه که عمل الهی در خلقت، قضاوت و دیگر حوزهها بیانگر عدالت مطلق است، در انسان نیز عملِ عادلانه نه تنها نشانۀ تلاشی عقلانی، ارادی و اخلاقی برای درک عدالت، بلکه بیانگر یک وابستگی به ذات غایی حقیقت اشیاء میباشد.» (ص123) و در ادامه، به امتداد عملیِ چنین تفکری در عرصۀ جامعه اشاره میشود: «اگر این درک از عدالت در کشور یا جامعه به کار بسته شود، یکی از پیامدهای روشن آن، ضرورت تقوا و درستکاری از سوی حاکمان میباشد.» (ص124)
نکتۀ جالب توجه اینکه در متون مقدس اسلامی، آنگاه که به اوصاف حکومت عدل پرداخته میشود، عموماً این حاکم است که باید عادل و درستکار باشد، و توجه چندانی به ساختارِ عادلانه در این متون دیده نمیشود. میتوان گفت متون مقدس اسلامی به زبان قوم سخن گفتهاند و از آنجا که اساساً در آن دورۀ تاریخی، عدالتِ حاکم نقش مهمتری از عادلانه بودن ساختار بازی میکرده است، چنین اشاراتی در میان نیامده؛ اما در کتاب حاضر، خصوصاً که برای مخاطب غربی نگاشته شده است، جای خالیِ چنین نگرشی عمیقاً احساس میشود. ادامۀ فصل عمدتاً به شرح نکات جالب توجه نامۀ مشهور حضرت علی(ع) به مالک اشتر اختصاص یافته است.
فصل سوم، همانگونه که از نامش پیداست، به بررسی ارتباط میان اندیشه امام علی(ع) و تصوف اختصاص یافته است. نویسنده در نخستین صفحات این فصل، به گفتۀ سید حیدر آملی اشاره میکند که: «اگر شیعۀ حقیقی، اعماق عرفانی تعالیم ائمه را ژرفایابی کند، لاجرم صوفی میشود؛ و اگر صوفی آگاه شود که ائمه اهلبیت، اولین قطبهای سنت روحانی ]و[ مهمترین ریشههای تصوف هستند، شیعه میگردد.» (ص192) و آنگاه، با اشاره به نوشتۀ هجویری در «کشف المحجوب» که امام علی(ع) «در این راه، دارای جایگاهی رفیع و مرتبهای بلند است، چنانکه جنید دربارۀ او گفت: علی(ع) در اصول و مصیبت بزرگِ ماست»، به ارتباط عمیق تشیع و تصوف اشاره میکند و به درستی، ریشۀ بسیاری از اعتقادات عرفانیِ صوفیان را در کلمات حضرت مییابد.
متأسفانه کتاب مذکور از انسجام درونیِ چندانی برخوردار نیست و رابطۀ فصلها با یکدیگر چندان هویدا نیست و ترجمۀ غیر روان نیز اندکی از شیرینی مطالعۀ کتاب کاسته است. با این حال، خوشتر آن باشد که سرّ دلبران / گفته آید در حدیث دیگران؛ و از همین روست که مطالعۀ کتاب حاضر، خالی از لطف نیست.