استارتاپ با اسانس طنز | معرفی کتاب «استیو جابز غلط کرد با تو»
«استارتاپ» این روزها کلمۀ پربسامدی در فرهنگ لغت دانشجوهاست. قشر جوان و تحصیلکردۀ کشور، در میانۀ انبوه راههای پیش روی خودشان، مسیر تازهای را پیدا کردهاند؛ مسیری که هم با اقتصاد سر و کار دارد، هم با مفاهیم روز علمی و از همۀ اینها مهمتر، جذاب است. حالا چند سالی میشود که «کسبوکارهای نوپا» و یک دنیا مفهومِ تازهای که با خودشان همراه آوردهاند، بخش مهمی از زندگی دانشجویان، خاصه دانشجویان فنی ـ مهندسی را سر و شکل دادهاند. فضاهای کاری خوش رنگ و لعاب، «اُپنآفیس»های پر از جملات انگیزشی، شتابدهندههای ثروتمند و ریسکپذیر، دورهها و کارگاههای مهارتافزایی و یک دنیا کلمۀ انگلیسیِ باکلاس، جهانِ استارتاپها را میسازند.
اما پشتِ این پردۀ رنگارنگ و آن سوی این دنیای قشنگ، همهچیز به این زیبایی نیست. استارتاپها هم مثل هر پدیدۀ دیگری، ناگفتهها و ناشنیدههایی دارند؛ چیزهایی که معمولاً گفته و شنیده نمیشوند و در سینۀ آدمهایی که روزگاری در این زیستبوم عمر گذراندهاند، باقی میمانند. یک نفر از اهالی کسبوکارهای نوپا اما تصمیم گرفته پرده را کنار بزند و دنیای کسبوکارهای نوپا را مستقل از تبلیغاتِ مرسوم «روایت» کند. نتیجه، کتاب جمعوجوری است به نام « استیو جابز غلط کرد با تو » به قلم خانم آزاده رحیمی که نشر اطراف منتشرش کرده؛ کتابی که خواندنش، لحظات خوشی برای خواننده میسازد.
رمز طنز
«استیو جابز...» اگر یک رمز موفقیت داشته باشد، آن فقط و فقط «طنز» است. قلم شاداب خانم رحیمی در این کتاب، در موضع متفاوتی نسبت به استارتاپها ایستاده. نویسنده در این کتاب نه مثل شیفتگان این اکوسیستم است و نه مثل کسانی که در برابر کسبوکارهای نوپا عینک بدبینی زدهاند. خانم نویسنده، انگار از روی قلۀ بیخیالی دارد این دو طیف را نگاه میکند و کولهپشتی بر دوش، میان استارتاپهای مختلف گشت میزند و تجربه کسب میکند. مواجهۀ نویسنده با اکوسیستم استارتاپی در این کتاب، سرخوش است و همین سرخوشی باعث شده «استیو جابز...» تبدیل به کتاب خوشخوانی شود. تصویرسازیهای شوخِ کتاب هم به کمکِ قلم خانم رحیمی آمده تا به کتاب فضایی باطراوت بدهد.
راوی و نه قاضی
«استیو جابز غلط کرد با تو» به اسلوبهای روایی متعهد است و بیش از هر چیز، برای مخاطبش قصه تعریف میکند. کتاب، حاصل جمع چند خردهداستان است که نقش اول تمام آنها، خانم راوی است؛ یک کارشناس تولید محتوا یا به قول استارتاپیها «کپیرایتر» که فضاهای کاری متعددی را تجربه کرده و خاطراتش از این فضاهای کاری را، چارچوبمند و جذاب برای مخاطبش تعریف میکند. پایبندی به تکنیکهای روایی باعث شده حضور نویسنده در کتاب، هم پیدا باشد و هم نه. راویِ «استیو جابز...» تلاشی برای نشان دادن دیدگاههای شخصیاش به مخاطب نمیکند و بدون قضاوت، روایت میکند. این، یکی از مهمترین نقاط قوّت کتاب است که آن را برای هواخواهانِ اکوسیستم استارتاپیِ کشور هم جذاب میکند.
معجزۀ روایت
حال و هوای استارتاپی در کشور آنقدر جوان است که هنوز نمیتوانیم تصویری کلان از اثرات مثبت و منفیاش بر اقتصاد و اجتماع داشته باشیم. اما استفاده از ابزار «روایت» و ثبت کردن تجربیات شخصیِ آدمهایی که دارند در این اکوسیستم زندگی میکنند، میتواند ذرهذره تکههای پازلی را سر و شکل دهد که در درازمدت، تصویرسازِ کلیتِ این زیستبوم، با تمام خوب و بدش باشد.
ما در مواجهه با هر پدیدهای، خواه یک اتفاق تازه مثل اکوسیستم استارتاپی باشد و خواه یک تجربۀ ازلی ـ ابدی مثل مادری و پدری، بیش از تحلیل به روایت نیاز داریم. کاری که نشر اطراف با مجموعههای رواییِ متنوعش آغاز کرده، افقهای تازهای پیش پای مخاطبان این کتابها باز میکند. جهانِ آدمهایی که روایت میخوانند، عمیقتر است و «استیو جابز غلط کرد با تو» با این اسم طنزآمیز و لحن دلنشینش، بُعد تازهای به نگاهِ ما نسبت به پدیدۀ جدیدی به نام «استارتاپ» میدهد؛ بُعدی که شاید در هیچ کتابی پیدا نشود.