رهایی | معرفی کتاب «به وقت اردیبهشت»
در سفر زیارتیِ دو ماهِ پیشم به مشهد مقدس، با دوست بزرگوارم «مریم عرفانیان» در حرم رضوی دیدار کردم. در این ملاقات، او دوتا از آثارش را به من هدیه داد؛ «طائر قدسی» و «به وقت اردیبهشت». دو کتاب از زندگینامۀ شهدای مدافع حرم.
از بین دو اثر، برای خوانش «به وقت اردیبهشت» را دست گرفتم؛ شاید به خاطر نزدیکی نام خانوادگی «شهید حسن قاسمیدانا» به نام خانوادگی خودم.
در بخش فهرست، نوزده داستان قید شده است؛ نوزده داستان کوتاهی که از زبان نزدیکان و آشنایان شهید روایت شده تا چهرۀ جوانی را به رخ بکشند که بارزترین خصوصیت اخلاقی او «خودسازی در جوانی» بود؛ تا بدان حد که تحصیل دانشگاهی در رشتۀ حقوق را رها کرده و برای کسب روزی حلال در نانوایی پدر در مشهد مشغول به کار میشود.
زاویۀ دید داستان، راوی کل است؛ راویای که در اکثر اوقات خود را جای مادر میگذارد و داستان را زبان او میگوید. گاه هم جای دوست و حتی گاهی جسارت به خرج داده و از دریچۀ نگاه خودش داستان را روایت میکند. در واقع نه تنها روایت فصل اول که روایت نُه فصل از کتاب را مادر بر عهده میگیرد و پا به پای دوستان پسر شهیدش تا آخرِ کتاب خاطره میگوید. مادری که در جوانی، در نبود همسرِ بهجبههرفتهاش، بار مسئولیت پسرانی را بر دوش میکشد که شیطنت و جسارتهای یکی از آنها در خانه و مدرسه را در کتاب، ذیل عناوین: «ظهر تبدار»، «هیچ برگی بی اذن تو زمین نمیافتد» «آشتی» و «عطر خاک شلمچه» ثبت میکند؛ نوجوانِ بسیجیِ خوشپوش و خوشاخلاقی که دوست و رقیب را مجذوب خود میکند و در جوانی در نبرد با داعش با قابلیتهای خاص و رشادتهایش، باعث مباهات همرزمان و حتی فرماندهاش میشود. همو که در عاقبتی خوش، میشود اولین شهید مدافع حرمِ لشکرِ زینبیون از استان خراسان رضوی. غیورمردی که همزمان با حملۀ گروههای تکفیری به حرم حضرت زینب(س) در فروردینماه 93 داوطلبانه به سوریه میرود و در عملیات امام رضا(ع) که شامل پاکسازی خانه به خانه بود، با اصابت چند گلوله به شهادت میرسد. «رفیقی که رقیب شد»، «به من نگو بیمعرفت»، «عملیات ثامنالائمه» «ما همه سرباز توایم یا زینب» و... برخی از عناوین این بخش است. و باز هم مادر؛ مادری داغدیده اما صبور؛ آنکه به وقت وداع با جنازۀ فرزندش آرام بود و شاید این آرامش باورناپذیر به خاطر آخرین بوسۀ خداحافظی بود که روی صورت پسرش جا ماند. «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی»، «جانم میرود»، «خبری در راه است» و «بوسهای که جا ماند» عناوینی است که حال مادرِ شهید از لحظۀ خداحافظی فرزندش تا لحظۀ به خاک سپردن او را بیان میکنند.
اگرچه این سرگذشتنامه با زبانی ساده و روان بازگو شده، اما از جمله ایراداتی که میتوان بر آن گرفت، نبود فضاسازی و تصویرسازیهای دقیق و واضح و ویرایش درست دیالوگها و برخی جملات است. و چه بسا که اگر نویسنده و ناشر به این دو مهم، اهمیت بیشتر میدادند نه تنها ارزش ادبی اثر که کشش و جاذبۀ داستان برای خواننده بیشتر میشد.
نام کتاب بنا بر گفتۀ نویسنده، ابتدا «مسافر بهشت» بود؛ نام یکی از فصلهای اثر. اما با مشورت و هماهنگی ناشر با توجه به زمان شهادت شهید بزرگوار، به نام «به وقت اردیبهشت» تغییر پیدا کرد.
از جمله اتفاقات خوبی که در حال حاضر برای این اثر رخ داده، انتخاب و تدریس آن به عنوان بخشی از کتابهای درس دفاعی دورۀ اول دبیرستان است؛ اتفاقی که امید میرود برای دیگر کتب حوزۀ مقاومت و حوزه دفاع مقدس روی دهد تا زندگینامۀ این شهیدان بزرگوار الگویی باشد برای جوانان نسل امروز.
این قطع رقعیِ 148 صفحهای که اولین اثر از مجموعه مدافعان حرمِ انتشارات بهنشر است، تا کنون در چهار نوبت روانۀ بازار شده است.