نقد کتاب «مردان نامرئی»
نام «صادق کرمیار» با نام «نامیرا» گره خوردهاست. هرجا که نامی از این نویسنده در میان باشد، رمان نامیرا در ذهن تداعی میشود. کتابی که با روایت داستانی در بستر حادثهای تاریخی، به واقعهٔ عاشورا میپردازد.
صادق کرمیار که علاوه بر «نامیرا» آثار دیگری نیز در کارنامهٔ نویسندگی خود دارد. در تابستان سال جاری تازهترین اثرش را با عنوان «مردان نامرئی» از انتشارات جمکران راهی بازار کتاب کرد.
مردان نامرئی از سالهای پایانی جنگ روایت میکند و هستهٔ مرکزی داستان را مردانی از گروه اطلاعات عملیات و شناسایی تشکیل میدهند.
داستان با یک واقعه در زمان حال شروع میشود. اتفاقی که برای یکی از شخصیتهای اصلی کتاب رخ میدهد و همزمان او را به یاد خاطراتش در جنگ و جبهه میاندازد. «علی حسینی» که در آغاز با نامی که همرزمانش او را میخواندند، «شهید حسینی»، به ما معرفی میشود؛ در روزی که میرود تا خاطراتش را برای انتشار به یکی از همرزمان قدیمش بسپارد به حادثهای دچار میشود و در حال تلاش برای رهایی از اتفاقی که برایش رخ داده به یاد خاطرات گذشته میافتد.
و اینگونه روایت داستان بین زمان حال و گذشته جریان مییابد. وقایع گذشته در سالهای پایانی جنگ رخ میدهد و پیرامون وقایع عملیات عاشورا میگردد و در نهایت به واقعهٔ پذیرش قطعنامه ختم میشود.
هر قسمتی از گذشته که در ذهن شهید حسینی تداعی میشود، توسط راوی دانای کل شرح و بسط داده شده و اینچنین علاوه بر روایت وقایع مربوط به رزمندگان ایرانی، به روایتهایی از جبههٔ عراق و واحد استخبارات حزب بعث میپردازد.
کرمیار با سوژه قرار دادن گروه شناسایی و اطلاعات عملیات ایران در مقابل واحد استخبارات عراق مخاطب را به مقایسهٔ این دو دعوت کرده. او با زیرکی ویژگیهای بارز این دو گروه را، که پر واضح است بر مبنای مستندات موجود است، در داستان گنجاندهاست. و همین ویژگیهایی که گاه در قالب شخصیتپردازی و گاه در خلال روایت به چشم میآید مخاطب را وادار به مقایسه میکند. در واقع کرمیار عملی را که با مطالعهٔ کتب تاریخی معاصر ممکن میشود با نوشتن رمانی 400 صفحهای محقق کردهاست.
او با مددگرفتن از مستندات موجود، صحنههایی را در داستانش بازسازی کرده که به نحوی بیان تاریخ است و از این حیث به ما اجازه میدهد تا اثر را رمانی تاریخی بدانیم.
کرمیار در بازسازی صحنههای جلسات یا گنجاندن حال و هوای آن روزها در میان اخباری که شخصیتهای کتاب از رادیو گوش میدهند، به وقایع و مستندات تاریخی تکیه زدهاست. همین شیوه که او به کار بردهاست برای مخاطب آشنا با آثارش، نامیرا را ( نه در محتوا که در فرم) یادآوری میکند. مردان نامرئی نیز همچون نامیرا در بستری از مجموعهحقایق تاریخی حیات مییابد و نقطهٔ قوت آن پیوند محکمش با تاریخ است. شیوهای که میتوانیم آن را امضای صادق کرمیار بدانیم .
در حقیقت تنیدهشدن روایت تاریخی در بافت داستانی اثر به شکلی جداییناپذیر؛ نقطهٔ قوت کتاب محسوب میشود.
از دیگر نقاط قوت اثر ریتم مناسب داستان است. کرمیار نبض ریتم را با دیالوگ کنترل میکند. او میداند ابزار مهمی چون گفتوگو را چگونه و در کجا استفاد کند و همین امر خمودگی و کسالت را از داستانش دور کردهاست. او بخش مهمی از پیشروی روایت و بخش عمدهای از شخصیتپردازی را روی دوش دیالوگها گذاشتهاست. عملی که درصورت ناشی بودن نویسنده ریسک بزرگی محسوب میشود؛ اما کرمیار از عهدهی آن برآمدهاست.
او در صحنههای جلسات فرماندهان، بهگونهای از ظرفیت دیالوگنویسی استفاده کرده که مخاطب را در مستند یا خیالیبودن آنها به شک میاندازد.
در مردان نامرئی روایت، خطی نیست و خردهروایتها به شکل تودرتو بیان میشوند و بین تهران و دوکوهه و بیمارستان و استخبارات عراق و سنگرهای عراقیها در گردش است. انگیزهی نویسنده برای گنجاندن صحنههای متعدد در داستانش کاملا مشهود است. در واقع کرمیار سعی کرده علاوه بر نمایش حالوهوای جبهه و عملیاتها و تمرکز بر مسئلهی جاسوسی در جبههها و مقایسهٔ دو جبهه، به توصیف حالوهوای پایتخت و خانوادههای رزمندگان نیز بپردازد. او تلاش کرده بخشهای مختلف و متفاوتی از جنگ را در رمانش نشان دهد و با شیوهی روایتی که برگزیده، تقریبا موفق هم شدهاست. ما در مردان نامرئی فقط با بخشی از زندگی یک رزمنده آشنا نمیشویم یا فقط از شرایط خاکریزها و پادگانها مطلع نمیشویم؛ بلکه با ابعاد گستردهای از جنگ روبهرو میشویم.
با این وجود تعدد شخصیتها و خردهروایتها، اثر را با کاستیهایی همراه کردهاست. بخشهایی از روایت، و یا بهتر است بگوییم بخشهایی از داستان، به دلیل تعداد زیاد خردهروایتها و خردهپیرنگها، در نهایت رها شدهاند و با پایان کتاب برای مخاطب تمام نمیشوند. یکی از خردهپیرنگهایی که با توجه به موضوع محوری کتاب، یعنی جاسوسی، سرانجام روشنی ندارد؛ مسئلهی جاسوسی «بهرامی» و «حمدان» است که به جز اشارهای جزئی و کوتاه و ناواضح سرانجامِ ماجرای آنها برای مخاطب تشریح نمیشود. خردهپیرنگی که بخش زیادی از جذابیت و کشش داستان را به خود اختصاص دادهاست و انتظار میرود سهم مهمی در پایان اثر داشتهباشد؛ در آخر با علامت سوال بزرگی در ذهن مخاطب رها شدهاست. اگرچه کرمیار تلاش کرده خردهروایتها را به خوبی به یکدیگر پیوند دهد و در انتقال و تغییر صحنهها استادانه عمل کرده اما آسیبی که خردهپیرنگهای ناتمام به اثر زدهاست، غیرقابل انکار است.
با این همه، مردان نامرئی در میان کتابهای بیشماری که تنها یک بعد(بعد خانوادگی و فردی) از زندگی رزمندگان و شهدا را نشان میدهد؛ اثری خواندنی است. اثری که بزرگنمایی و مبالغه نمیکند و با ترسیم فضایی باورپذیر، پیروزیها و شکستها، فزونیها و کاستیها، شادیها و غمها، یأسها و امیدها را در روزگار جنگ بازگو میکند.
اثری که تلاش میکند تا با مقایسهٔ میان دو جبهه نشان دهد که جنگ چگونه میتواند به زندگی عدهای معنا ببخشد و همزمان زندگی عدهای دیگر را از معنا ساقط کند.