قصه رویانا قصه انسان است | جستاری درباره کتاب «داستان رویانا»
داستان رویانا برای من فقط داستان زندگی علمی یک دانشمند جوان و چگونگی پیشرفت علمی یک موسسه نیست. بلکه قصه زندگی و تولد میوه زندگیم را هم برایم یادآوری میکند. همیشه دورادور پیگیر اخبار پیرامون پژوهشگاه رویان بودم و از زمانی که(سال 97) متوجه شدم کتابی در مورد دکتر کاظمی آشتیانی چاپ شده چندین بار تا مرحله خرید کتاب هم رفتم، اما باز پشیمان شدم و پا پس کشیدم. با این حال هر چند وقت یک بار به صفحه انتشارات راهیار سر میزدم و به جلد کتاب نگاهی میانداختم و دلم پر کشید به آن روزهایی که همراه همسرم کفش آهنی به پا، پاشنه در مطبها و مراکز درمان نازایی را از جا درمیآوردیم و بارها و بارها با کلمه نه افسرده و غمگین راهی خانه میشدیم. نمیدانستم آیا شهامت دارم با خواندن این کتاب آن روزها را بازیابی کنم در خودم یا نه. بالاخره قسمت شد و شهامتش را یافتم و کتاب خودش آمد به سراغم. تا صفحات میانی کتاب که بیشتر در مورد درمان ناباروری و پیشرفتهای نازایی صحبت میکند، مغزم محتویات کتاب را خط به خط با خاطرات و دادههای شخصی همسانسازی میکرد و پرنده خیالم را میبرد به آن روزها که گهگداری اخبار موسسه رویان از تلویزیون پخش میشد و من پرسوجو میکردم برای یافتن آدرس موسسه.
کسانی که خود یا یکی از آشنایانشان تجربه ناباروری و نازایی داشته باشند به خوبی میدانند که هزینه درمان نازایی بسیار گران است و بیمه هم این هزینهها را تقبل نمیکند. حتی در سالهای دور که ایران در این زمینه حرفی برای گفتن نداشت افراد زیادی برای درمان نازایی به خارج سفر میکردند که هم هزینه سنگینی داشت و هم مشکلات اقامت و ویزا و در خیلی از موارد هم خانوادهها بدون اینکه نتیجهای بگیرند با جیب خالی و روحیهای افسرده و ناامید به کشور بازمیگشتند. جرقه شروع داستان رویانا از همین قصههای بیفرزندی و آرزوی مادروپدر شدن شروع میشود. با قصه اجاق کوری یک نماینده مجلس، اولین جرقه در ذهن کاظمی بیست و پنجساله زده میشود و ایده تاسیس مرکزی برای درمان ناباروری شکل میگیرد و چند سال بعد در سال 1370، با تولد اولین نوزاد با روش آیویاف، به نام سیمین به اولین دستآورد عینی نائل میشود. کار موسسه به تولد سیمین ختم نمیشود و وارد مرحله پژوهشی تحقیقاتی و تربیت نیروی انسانی و از همه مهمتر جنینشناسی و نهایتا سلولهای بنیادی میشود و در سال 1385 به رویانا، اولین گوسفند شبیهسازی شده میرسند. تا جایی که با تلاشهای دکتر کاظمی و تیم حرفهای همکارانش، کشوری که در این حوزه حرفی برای گفتن نداشته موفق به تولید رده انسانی سلولهای بنیادی جنینی میشود و اسمش در کنار نه کشور دیگر قرار میگیرد. بدین ترتیب به خاطر اهمیت دانش سلولهای بنیادی ایران هم وارد مرحله جدیدی از پیشرفت علم پزشکی میشود: راهی برای درمان بیماریهای سخت و صعبالعلاج مانند انواع سرطانها و نیز ترمیم بافتهای آسیبدیده و جراحتهای بافتی بدن انسان.
داستان رویانا روایتی است از تاریخ شفاهی پیشرفت و به طور خاص تاریخ شفاهی پژوهشگاه رویان که آقایان بهنام باقری و محمدعلی زمانیان با توجه به خاطراتی که از پژوهشگران پژوهشگاه در منابع موجود بوده توانستهاند نشان دهند چگونه در زمان جنگ تحمیلی دکتر سعید کاظمی آشتیانی از طرف جهاد دانشگاهی مامور به انجام چنین کار بزرگی شده است.
در پشت جلد داستان رویانا میخوانیم: «کاظمی هرگز احساس خستگی نمیکرد و همواره روحیه بانشاطی داشت. اگر بخواهیم روش دکتر کاظمی را داشته باشیم، نباید احساس خستگی کنیم.»
با مطالعه داستان رویانا در کنار اطلاعات گامبهگام پیشرفت پزشکی کشور در زمینه سلولهای بنیادی، با روح بلند این مرد بزرگ آشنا میشویم. برای یک مدیر علمی چه چیزی بهتر و کارآمدتر از خستگیناپذیری است؟ با همین ویژگی و توانمندی، حتی در سفر حج تمتع نیز جلسات بحث و کلاسهای جنینشناسی در محل بعثه برگزار میکرد و در موسسه رویان هم گاهی میزبان نمایندگان بیوت مراجع بود. از آنجا که بعدها در مورد سلولهای بنیادی و شبیه سازی نیاز به استفتاء از مراجع داشتند این تعامل برایشان اهمیت زیادی داشت.
دکتر سعید کاظمی آشتیانی با همت والایش در واقع زکات علمش را پرداخت کرد و به برکت موسسهای که او و همکاران پرتلاشش ایجاد کردند، کلینیکها و تعداد زیادی مرکز دولتی و خصوصی درمان ناباروری در سطح کشور ایجاد شد که همگی حاصل تدبیر و روحیه مدیریتی و خستگیناپذیری او و همکارانش بوده است. او زمان تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی که با جنگ تحمیلی همزمان شد از دانشگاه به جبهه تغییر مسیر میدهد و سپس با روحیه جهادی، سوغات جبهههای حق علیه باطل، به جهاد دانشگاهی منتقل میشود و در کنار دوستان و همکاران همدلش شعار «ما میتوانیم» را بارها و بارها جامه عمل میپوشاند. چه آن زمان که از دبیر انجمن ناباروری خاورمیانه زخم زبان میشنود و چه زمانی که برای داشتن مکان تحقیق و پژوهش باید به مسوولین مربوطه رو میانداخت و گاهی پاسخ نه میشنید هرگز از پا ننشست. او آمده بود که بشود و کار نشد ندارد برایش معنا نداشت.
داستان رویانا در مورد انسانی صحبت میکند که روحیه چندبعدیاش زبانزد همه کسانی است که او را میشناسند. او هم قرآنخوان بوده و هم اهل ادبیات و فوتبال و به گفته همکارانش جلسات کاریشان با آیه و حدیث شروع میشده و در ایام مدرسه نیز از علاقمندان به برگزاری جلسات مشاعره و برپایی نمایشگاه کتاب بوده است. حتی در همان سالهای قبل از انقلاب نمایشنامه پرسروصدای ابوذر را با دوستانش در مسجد امام حسن علیهالسلام اجرا کردند. شاید بتوان گفت رمز موفقیت او در پیوند قرآن با کار و زندگی است. او موفقیتهای مهم و روزافزون موسسه رویان و تبدیل موسسه به پژوهشگاه و انجام موفقیتآمیز آزمایشات سلولهای بنیادی را در توکل به خدا میداند و هرگز اینها را موفقیتهای فردی تلقی نمیکند. در مراسم افتتاح موسسه رویان در خرداد 1370، روزی که رویان واسطهای در مسیر تولد انسان شده، دکتر سعید کاظمی از قاری مراسم میخواهد سوره مومنون، آیات خلقت انسان را تلاوت کند: و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین... و به یقین انسان را از عصارهای از گل آفریدیم.
در بخشی از کتاب از زبان مرحوم کاظمی میخوانیم: «وَ لَقَد اوحَینا الَی موسَی ان اَسر بِعِبادی... این آیه آمد که ما به موسی وحی کردیم که قومت را شبانه به آب بزن، به دریا بزن. شبانه قومت را به آب بزن و لاتخاف. از هیچ چیز نترس. برو جلو. بچهها را جمع کردیم. گفتیم خدا جوازش را داد.» او همه چیز را برای خدا و مردمش میخواست و در این راه حتی از جیب خود هم هزینه میکرد و برای شکرانه موفقیتهای علمی پژوهشگاه به سجده میافتاد و روزه میگرفت و صلوات نذر میکرد.
شگفتیآفرینی دکتر کاظمی به همین جا خلاصه نمیشود. در سال 1383 وقتی در همایش چهرههای ماندگار به عنوان چهره ماندگار زیست فناوری تقدیر میشود و جایزه چشمگیری به او تعلق میگیرد، دکتر همه را شگفتزده میکند و تمام مبلغ جایزه را بین همکارانش تقسیم میکند.
او معتقد بود این موفقیتها همان باقیات و صالحات است و نیز افتخاری است برای فرزندان و آیندگان و میگفت اگر پیش خدا یک چیزی داشته باشم، میگویم من و همکارانم برای این مملکت و نسل آینده جشنواره رویان را آوردیم.
مرحوم دکتر سعید کاظمی آشتیانی در سن 44سالگی دعوت حق را لبیک گفت و با ایست قلبی به رحمت خدا رفت. یاد و خاطرهاش گرامی. امید که پشتکار و همت والای او سرلوحه همه دانشجویان و استادان و خدمتگزاران کشور باشد.