غیرتمندتر از مرد | معرفی کتاب «مادر ایران»
مردان همیشه به شجاعت معروفند و این خصلت نشانه غیرت و جوانمردی و بزرگ منشی آنهاست. مردانی که در عرصههای مختلف زندگی سینه سپر میکنند برای حفظ کانون خانه و خانواده و در گسترهای بزرگتر برای حفظ ناموس و وطن. شهیدانی که براساس عقاید و ایمانشان شهادت را سرنوشت خویش کرده و تا پای جان ایستادگی میکنند تا مبادا دست تعرض دشمن بر خاک وطنشان چنگ بیاندازد. چه برازنده نامی است نام شهید. اما من «و شاید هم شما» معتقدم که شجاعتر و غیورمندتر از شهدا، مادران شهدا هستند. آنان که در اوج جوانمردی و بزرگمنشی از عزیزترین داشتههایشان گذشتند تا وطن باقی بماند و هموطن در آرامش و امنیت زندگی کند. مادرانی صبور که داغ دیدند و دم برنیاورند تا مبادا آه و فغانشان میدان نبرد و جنگ را خالی بگذارد. مادرانی که باید لحظهلحظه زندگیشان کتابی شود برای الگو گرفتن برای چگونه زیستن. برای ....
«مادر ایران» یکی از آن کتب است. اثری که در آن خواننده با زنی روبرو میشود که خودش و اعضای خانوادهاش از جمله همسر و سه فرزندش هرکدام بهنوعی با جنگ در ارتباط هستند. در حقیقت عصمت احمدیان خود سوژه کتاب است. مادران شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی. نویسنده در این اثر به دنبال روایت مادر شهید است نه روایت پسران شهیدش. هرچند که این دو روایت و دیگر روایات از هم تفکیک ناپذیرند. و «مادر ایران» ظرف این روایت است.
زن به تصویر کشیده در روایت زنی است پویا و تأثیرگذار در بعد زندگی فردی بهعنوان همسر و مادر و نیز در بعد زندگی اجتماعی بهعنوان مجاهدی مدبر و فعال در زمان جنگ و کارآفرینی موفق در دوران پس از جنگ تحمیلی. اولین بانویی که با کمیته امور مستضعفین اهواز همکاری کرد. اولین زنی که در زندان زنان کارون کلاس تدریس قرآن برگزار کرد و جهت نزدیکی کودک و مادر پیشنهاد ساخت مهدکودکی در حیاط زندان را داد. اولین بانویی که طرح دیدار از مادران شهدای اهواز را جهت دلگرمی و همدری با آنها راهاندازی کرد. اولین بانویی که ضبط صوت به دست گرفت و صدای رزمندگان جنگ را ثبت کرد تا هم خانوادهها از وضعیت فرزندانشان مطلع شوند و هم سندی باشد برای والدین تا بدانند کسی فرزندانشان را به اجبار روانه جبهه جنگ نکرده است. در نهایت همه این فعالیتهای خودجوش و هوشمندانه خواننده با بانوی قهرمانی مواجهه میشود که با سبک زندگی او معنای واقعی «آتش به اختیار» را میفهمد.
زنی که تجربه زیستیاش چنان غنی و متنوع و وسیع است که نتیجه آن میشود رمانی سیصد صفحهای. نویسنده در طول داستان دستمان را میگیرد و ما را مسافر لحظهها و ثانیههای تلخ و شیرین راوی میکند. روایت شیرین راهاندازی اولین کسب و کار، تأسیس اولین تولیدی لباس. راویت تلخ و جانسوز رختشورخانهای در کنار رودخانه کارون و پیدا کردن تکیه گوشتهای سیاه شده و انگشتهای قطع شده دست در لابهلای لباسهای رزمندگان. روایت باورناپذیر موشهایی که بدن رزمندگان را قلوهکن کرده بودند. موشهایی که گربههای گرسنه هم حریف آنها نشدند. روایت جانبازی دختر راوی در مسجد اهواز و آوارگی و خانه به دوری دو ساله مادر. روایت جانسوز وداع مادر با پیکر اولین فرزند شهیدش و به خاک سپردن آن با دستهای خودش.
در واقع داستان، روایت تلخ و جانسوز جنگ بدون حجاب و روتوش است. روایت صحنهها و حوادث جنگ از زاویه دید شیرزنی که شجاعت و ایستادگیاش را به رخ مردان میکشد و زیرکی و باهوشیاش مخاطب را به تعجب وامیدارد. قهرمان بانوی که با حفظ شأن مقام زنانگی، با حضور در عرصههای مختلف هویتی سیاسی و اجتماعی برای خود میسازد. هویتی مستقل و کارآمد که سعی دارد این دو خصلت را به دیگر زنان سرزمینش القا کند.
کتاب با راوی اول شخص و با شیبی ملایم از دوازده سالگی عصمت احمدیان شروع میشود و تا سن هفتاد و سه سالگی او ادامه میباید. ضربآهنگ قلم اگرچه دلنشین است اما یکدست نیست و ریتم روایت آهنگین است. و زبان داستان در حین قدرت و پختگی به قدری روان و سیال است که خواننده را تا پایان داستان با خود همراه میکند.
اگرچه فضا و موقعیت داستان خیلی دقیق و موشکافانه روایت نشده است اما بیان جزئیات به قدری است که مخاطب و خواننده خود را وسط ماجرا تصور کند. در واقع میتوان چنین گفت که با اثری روبرو هستیم که رقیقترین کلمات و توصیفها را دارد.
توجه به گویش محلی و لهجه زیبای اهوازی در جای جای اثر چشمنواز است و همین امر بر جذابیت آن افزوده است. همچنین دیالوگهای ساده و روان خواننده را خاطرجمع میکند که با اثری غیرشعاری روبه رو است.
در این اثر هرکسی کارش را به نحو احسن انجام داده است. مصاحبه کنندههایی که از سر صبر و حوصله با کودکی راوی همراه شدند و تا دهه 70 زندگی، دل به حرفها و درد دلهای او سپردند و بسیار وفادارانه همه گفتهها را ثبت و ضبط کردهاند. و نویسندهای که تدوینگری را خوب میداند و قلم توانمندی دارد و خاطرات ثبت شده را عیناً و بدون دخل و تصرف روایت کرده است و داستانی مستندگونه ارائه کرده است. در نهایت ویراستاری که بر اصول ویرایش مسلط است و از زاویه دید یک ویراستار به جرئت میتوانم بگویم که کتاب خالی از اشکالات ویرایشی است و چه در بعد صوری و چه بعد محتوایی.
جالب است بدانید که که زندگینامه این زن مجاهد به نویسندگی و کارگردانی محمد حبیبیمنصور در قالب مستندی زیبا و تاثیرگذار به نام «بانو» به تصویر کشیده شده است. آنچه که کارگردان در این مستند بدان پرداخته روایت زندگی پس از جنگ و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی این زن کوشا است. این مستند که روایتگری آن را مادر سینمای ایران، خانم ثریا قاسمی، برعهده گرفته است فانوس نهمین جشنواره مردمی فیلم عمار را در کارنامه خود دارد و نامزد بهترین مستند سی و هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر است و به تهیهکنندگی واحد مستند دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در عرض دید علاقه مندان قرار گرفته است.
کار تحقیق این اثر برعهده سید محمد آلعمران و نرگس اسکندری بوده است و نورالهدی ماه پری در پنج فصل کار تدوین آن به ثمر رسانده است و نشر راهیار حاصل این زحمات را در قالب قطعی رقعی روانه بازار چاپ کرده است.