نثر بدون پیچ و خم در چمدان های باز | نقد کتاب «چمدان های باز»
به عنوان یک نویسنده بارها به مناسبت های مختلف کتاب هدیه گرفته ام. هدیه هایی به جز هدیه های مرسوم و مناسبتی که مثلاً چون عاشق کتاب هستم به جای روسری و ماگ و اکسسوری های دیگر کتاب هدیه بگیرم. کتاب هایی که گاه از طرف ناشر و کتاب فروش به دستم می رسد یا از طرف نویسنده. مخصوصاً نویسندگان نوقلم. از بین این همه کتاب برخی مدت ها در صف انتظار ماندند. برخی با خواندن همان چند صفحه ئ اول از صف خوانش خارج شدند. البته تعداد زیادی هم قابل تحسین بودند. اما تعداد کتاب هایی که ذوق زده ام کردند شاید به تعداد انگشتان یک دست نرسد. کتاب هایی که نهایت چند روز در صف خوانش قرار بگیرند و در یکی دو نشست خوانده شوند.
«چمدان های باز» اثر «سید محسن روحانی»یکی از این کتاب ها بود. وقتی پیام«سید محسن روحانی» نویسنده ئ کتاب را دیدم تعجب کردم؛ چون بعد از بررسی صفحه ئ نویسنده متوجه شدم که نویسنده ایران زندگی نمی کند و جزو مخاطبان فعال صفحه ئ من نیست. و البته متوجه شدم که من هم صفحه ئ سید محسن روحانی را دارم اما پیگیر صفحه نبودم. فلذا کتاب کاملاً غریبه بود. کتابی درباره ئ مهاجرت. موضوع و عنوان کتاب همان ابتدا کنجکاوی من را تحریک کرد.
کتاب همراه با سفارش های نمایشگاه رسید. با یک یادداشت همراه کتاب. یادداشتی از طرف نویسنده به جای امضای کتاب. چون نویسنده خارج از ایران زندگی می کند و قطعاً امضای کتاب مقدور نیست.
در زیر تیتر کتاب ذکر شده بود:«روایت هایی از زندگی مهاجران آمریکا». من با همین فرض کتاب را دست گرفتم. با گمان اینکه در هر فصل قرار است داستان مهاجرت یک مهاجر را بخوانم. اما در همان چند فصل ابتدایی متوجه شدم که محوریت ماجراها با خود نویسنده یا راوی کتاب است.
نثر روان و خوش خوان، اولین و یا شاید بزرگترین امتیاز کتاب باشد. یک نثر ساده. نثری که سطحی و کم مایه نیست اما پرطمطراق هم نیست. نثری که کاملاً بر پایه ئ دستور زبان فارسی استوار است و مخاطب را در پیچ-وخم های زبان گرفتار نمی کند:«از هجده سالگی فکر می کردم دنیا جلوتر از من پیش می رود. حس جاماندگی یقه ام را ول نمی کند. همین شد که پیگیر گرفتن بورس تحصیلی شدم؛ کنکور دادم و دانشگاه رفتم» «اوایل من و خانواده با اختلاف ساعت دو کشور کلّی مشکل داشتیم. هیچ کدام مان به تفاوت هشت ونیم ساعتیِ بین ایران و شرق آمریکا عادت نکرده بودیم» «یعنی اول همه ئ مکالمه هایم سلام بود. چقدر طول کشید که من یاد بگیرم اینجا سلام دادن به خودی خود، خیلی مهم نیست.» این سبک نوشتن برای کسی که سال ها با زبانی غیر از زبان مادری صحبت کرده و حتی شاید با هما زبان دوم فکر کرده کار راحتی نیست. بنابراین بیش از نثر خوبِ نویسندگانی که به زبان مادری حرف می زنند و می نویسند و فکر می کنند قابل تحسین است.
قبلاً اشاره کردم که محوریت مطالب کتاب با راوی است اما روایت ها فقط روایت خود او نیست. راوی به عنوان یک دانشجو و بعدها به عنوان یک مدرس یا یک فرد شاغل با افراد زیادی برخورد داشته است. آدم هایی که هرکدام داستانی دارند و فلسفه ای و نظریه ای. اما محسن روحانی داستان این آدم ها را مجزا نکرده است. قصه این آدم ها جایی روایت می شود که راوی حضور دارد و بنا به دلایلی شنونده داستان هاست. اما شما هم مثل من خیال نکنید که در هر فصل قرار است به صورت کامل قصه ئ زندگی و مهاجرت یک آدم را بشنوید. داستان ها از دل گفتگوها بیرون می آیند و شاید در نهایت حتی پنج خط هم نباشند. اما چیزی که این داستان ها را ارزشمند می کند اطلاعاتی است که به مخاطب ارائه می شود و دیدگاه جدیدی به او می دهد. مثلاً مثل شرایط اقتصادی اجتماعی موطن مهاجرانی که سوژه های این روایت نگاری بوده اند. مهاجرینی از بنگلادش، کوبا، ونزوئلا، ایران و...
در گفتگو با این آدم ها مختصری از پلان اجتماعی سیاسی جوامع مورد بحث برای مخاطب نمایش داده می-شود. مثلاً مسلمان کُشی در یک کشور یا خدمات ویژه ئ دولتی در کشوری دیگر. برخی از این مهاجران در سرزمین خود موقعیت اجتماعی و اقتصادی خیلی خوبی داشتند اما بنا به دلایلی همه ئ آن امکانات را رها کردند و سختی مهاجرت را به جان خریدند:«هربار سرمو می ذاشتم رو فرمون و فکر می کردم به شش ماه قبلش. به پایگاه نظامی ای که هرروز عصر چندهزارنفر سرباز جلوم رژه تمرین می کردن و بهم احترام می-ذاشتن. محسن، این چیزای غربت سخته. یعنی آدم باید پوست کرگدن داشته باشه که این روزای سخت رو دووم بیاره. قطعاً بعد از هر سختی راحتی هم میاد ولی خیلی وقتا آدم کم میاره و هیچ کس تو روزای خوشحالیت نمی دونه هزینه ئ خنده و آرامشت چی بوده»
من همیشه معتقد بودم و هستم که مهاجرت به درد کسانی می خورد که سن کمی دارند و یک آینده ئ طولانی پیشِ رو دارند. به علاوه ئ اینکه مهاجران یا باید پشتوانه ئ مالی قوی داشته باشند یا پشتوانه ئ علمی و حرفه ای. مثل راوی کتاب چمدان های باز که در سن بیست و پنج سالگی و برای ادامه ئ تحصیل به آمریکا مهاجرت کرده است. اما در روایت های این کتاب با داستان افرادی مواجه شدم که بعد از نیم قرن زندگی به فکر مهاجرت افتادند و جالب تر اینکه در همین سن بالا به فکر ادامه ئ تحصیل افتادند. هرکدام با دلیل و منطق خاص خود.
با اینکه بنا به شناسنامه ئ کتاب قرار است «روایت هایی از زندگی مهاجران در آمریکا» را بخوانیم اما همه ئ فصل ها تجربیات مهاجران نیست. گاهی تجربه های شخصی خود نویسنده است هنگام مواجهه با رویدادها. و گاهی شخصی وارد ماجرا می شود که نسبت به رفتارها و گفته های او واکنش خاصی نشان می دهد و همین واکنش می شود بهانه ای برای روایت. مثل پرفسوری که رفتار محترمانه ئ محسن در برابر پدر را به چالش می-کشد یا دختری که یک توئیت طنز را برنمی تابد. نویسنده مکالمات را کاملاً شرح می دهد. هم نظرات طرف مقابل را و هم دفاعیات خودش را. اما در اکثر مواقع سکوت می کند و نظر نهایی خودش را درباره ئ مکالمات بیان نمی کند. این سکوت درواقع یعنی بی طرفی او. چه هنگام مواجهه با مهاجرین چه هنگام مباحثه با افراد دیگر. اما گاهی سکوت این نکته را به ذهن متبادر می کند که نویسنده درباره ئ این موضوع خاص بی طرف نیست و اتفاقاً سکوتش به معنای حق دادن به طرف مقابل است. راوی به هیچ عنوان نظر خودش را به مخاطب دیکته نمی کند. او با سکوتش به مخاطب حق انتخاب می دهد. مخاطب می تواند در یک موضع خاص موافق یا مخالف آن نظریه ئ خاص باشد.
فصل ها همه به درستی قاب بندی شده اند.(شروعِ جذاب، میانه ئ کامل و پایان بندی خوب) همه ئ این عوامل به علاوه ئ نثر خوب و موضوع کمتر شنیده شده باعث شده که کتاب جذاب و خواندنی باشد.
با اینکه نویسنده در چند فصل اول به چالش های شخصی و مشکلاتش به عنوان یک تازه وارد پرداخته و تا حدودی شهر نیویورک را توصیف کرده اما به عنوان یک مخاطب دوست داشتم بیشتر در جریان چالش های شخصی نویسنده قرار بگیرم و نیویورکِ خارج از فضای دانشگاه را هم لمس کنم. امیدوارم نویسنده در کتاب بعدی پدیده ئ مهاجرت و زندگی در نیویورک را از دیدگاه متفاوتی روایت کند و منِ مخاطب نیویورک را واضح تر ببینم.