مسیح یهودی منجی آخرالزمان | نقد کتاب «مسیحیت، صهیونیست و بنیادگرای آمریکا»
«هیچ کس نمی تواند آمریکا و آزادیهایش را بفهمد، مگر این که آگاه باشد و تأثیری را که دین به طور مستقیم بر روی ساخت و ایجاد این کشور گذاشته و می گذارد، درک کند...». جیمز ون - آمریکای امروز
فرجامشناسی و مباحث آخرالزمانی از مسائل بسیار مهم و تأثیر گذار در هندسه اعتقادی پیروان ادیان ابراهیمی است. به علاوه در دین اسلام عقیده به ظهور منجی تحت عنوان عقیده به مهدویت در زمانه حاضر بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. واپسین حرکت تاریخ به سمت واقعه ظهور منجی آخرالزمان، واجد مباحث متنوع و گستردهای است.
واقعه ظهور در مسیحیت با نام جنگ آرماگدون معرفی می گردد این واقعه برای همه انسانها با مرگ همراه است مگر برای یهودیان و مسیحیان معتقد به آرمان یهودیتی که توسط صهیونیسم معرفی می شود. مفهوم هزاره گرایی در مسیحیت با جنگ آرماگدون پیوند ناگسستی دارد. هزاره گرایان معتقدین به هزاره حکومت مسیح هستند.از نظر مسیحیان نوانجیلی که شعبهای از مذهب پروتستان است، آرماگدون جنگ مقدسی است و برای وقوع این جنگ مقدس یهودیان باید تمام سرزمین های وعده داده شده در تورات را که به گستره از نیل تا فرات است تصرف کنند. حمایت بی چون و چرا از اسرائیل و اقداماتش کلید وقوع جنگ آرماگدون و ظهور مسیح خواهد بود.
دریچه ارتباط و در نتیجه فهم ما از جامعه ایالات متحده از طریق رسانهها و به ویژه هالیوود شکل گرفته و این ارتباط محدود منجر به درکی ناقص از کلیت فرهنگی این کشور شده است.
آنچه در لایههای عمیق و متکثر جامعه آمریکا قابل رویت است حضور جدی مذهب(پروتستانیسم) و انگاره قدرتمند ظهور منجی است. این دو عنصر در کنار سرمایهداری محورهای سیاست خارجی آمریکا را تعیین میکنند.
کتاب مسیحیت، صهیونیست و بنیادگرای آمریکا نوشته رضا هلال روزنامهنگار و نویسنده مصری دقیقا تشریح و توضیح همان دو عنصر قدرتمندی است که در سطرهای بالا به آنها اشاره کردم. او میگوید: بذر این کتاب هنگامی که در دهه نود قرن گذشته در ایالات متحده زندگی میکردم، در وجودم کاشته شد. یکی از روزها وقتی کانالهای تلویزیونی را میگرفتم، نگاهم بر روی آگهی کانال سی.بی.ان متوقف شد، پات رابرتسون کشیش تلویزیونی را میدیدم که از فرارسیدن پایان تاریخ و دومین ظهورمسیح(منجی)سخن میگفت و مردم را پند و اندرز میداد. مدتی برنامههای ایستگاههای تلویزیون مذهبی که کلیسای تلویزیونی نامیده میشوند، مرا به خود مشغول داشتند. این ایستگاهها برای بینندگان آمریکایی موعظه و پند ارائه میدهند و زمینه رفتن به کلیسا جهت خواندن نماز را فراهم مینمایند، همچنین اخبار و میزگردهای مذهبی پیرامون نظر شریعت و دین درباره ازدواج، طلاق، تربیت، کودکان، سقط جنین وکاندیداهای انتخابات را پخش میکنند.
در تمام این برنامه ها ملاحظه کردم، اسرائیل نگین انگشتر برنامه های آن شبکههای مسیحی است؛ چون عنوان میشد که حمایت از اسرائیل و پشتیبانی از اشغال قدس توسط این کشور، فریضهای مذهبی است و به عبارت دیگر تأسیس اسرائیل گامی قبل از ظهور مسیح(منجی) است. امّا گام آخر، ساخت هیکل(معبد) بر بالای قبه صخره نزدیک مسجد الاقصی است.
مذهبی شدن و یهودی شدن آمریکا با شکل گیری و نشو و نمای آن ارتباط پیدا میکند. مهاجران اولیه آمریکا را اورشلیم جدید یا کنعان جدید تلقی کردند و خود را به عبرانیهای قدیم تشبیه نمودند، که از ظلم و ستم فرعون (جیمز اوّل پادشاه انگلیس) فرار کردند و از سرزمین مصر (انگلیس) به جست وجوی سرزمین موعود جدید گریختند، به این ترتیب، تعقیب و بیرون راندن سرخپوستان توسط مهاجران پروتستان در دنیای جدید (آمریکا) بسان تعقیب و بیرون راندن عبرانیهای قدیم توسط کنعانیها در فلسطین بود.
بدین ترتیب، شهرکنشینان از پندها و سفارشات حکایات (سفر خروج) چراغی فراراه خود در تدوین قانون اساسی آمریکا ساختند. بنابراین بندگی در مصر، بیرون رانده شدن، سرگردانی، وارد شدن به سرزمین موعود، قتل عام ساکنان آن و ... تاریخ پیشین و آیندهای برای ملت جدید برگزیده خداوند در سرزمین جدید موعود شد.
تبدیل دنیای جدید به اسرائیل جدید، هدف اصلی طرح شهرک نشینان پروتستانی پورتانی اولیه بود. آنها همیشه در انگلستان خواب تطبیق و اجرای شریعت تورات را میدیدند و هنگامی که به آمریکا آمدند، رؤیای دولتی را در سر پروراندند که دستورات و فرمانهای خداوند بر آن حکومت کند، حتی مورخی چون جان فیسک میگوید:
«همین که می بینی تاریخی در آمریکا ساخته می شود، ملاحظه می کنی که آن، تاریخی آمریکایی ـ یهودی است».
با ورود آمریکا به دوره رشد و بیداری بزرگ مذهبی در دهه 40 قرن نوزدهم، مسیحیت صهیونیسم از مسیحیت یهود زاده شد و با هدف قراردادن فرهنگ و سیاست آمریکا آنها را ملزم کرد به فریضه برپایی اسرائیل (برانگیختگی یهود) و حمایت از آنها، به عنوان فریضهای الهی و فرهنگی و در نهایت سیاسی. به این ترتیب صهیونیسم آمریکایی دههها پیشتر گوی سبقت را از صهیونیسم هرتزلی در زمینه برپایی اسرائیل ربود و این یکی از دلایل تفسیر کننده حمایت آمریکا از برپایی اسرائیل در سال 1948 وسپس پشتیبانی آمریکا از اسرائیل است. این حمایت و جانبداری، الهی و فرهنگی است که در جان و روح و سیاست آمریکاییها، سالها قبل از ظهور صهیونیسم یهودی و لابی یهودی ـ که هر روز بیش از پیش بر قدرت و نفوذ آن افزوده میشود، بی آن که به احساسات مسیحیان صهیونیست آمریکایی توجه کند ـ نفوذ کرده است.
بنابراین برای بحث و گفت وگو پیرامون مذهبی شدن و یهودی شدن آمریکا میبایست، بر جنبش احیای مذهبی در آمریکا که در بیست و پنج سال آخر قرن بیستم به وقوع پیوست تمرکز نمود و به آن توجه کرد. از سال 1976 ایالات متحده آمریکا شاهد به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی و مسیحیت اصولگرا بود که اصطلاحاً راست مسیحی یا مسیحیان راستگرا نامیده می شدند. به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی و اصولگرا با به قدرت رسیدن مسیحیت صهیونیسم، به ویژه پس از پیروزی اسرائیل در جنگ ژوئن 1967 و اشغال قدس توسط آن، ارتباط پیدا میکند و این مسئلهای است که مسیحیت صهیونیستی آمریکا آن را تأکیدی بر درستی و راستی پیشگوییهای تورات و مقدمه نزدیک بودن ظهور مسیح تلقی کرد، به این ترتیب مسیحیت صهیونیسم دارای سازمانهای مخصوص به خود شد که وسایل گروههای فشار لابی را به خدمت گرفت تا بر افکار عمومی و کنگره آمریکا با هدف تأکید بر مشروع بودن دولت اسرائیل و حمایت اقتصادی و نظامی و سیاسی از آن (به عنوان فریضه ای الهی و اخلاقی ـ آمریکایی) و یهودی کردن قدس به عنوان شهری که مسیح پس از ظهورش از آنجا بر جهان حکومت میکند، تأثیر بگذارد.
دهه نود شاهد تثبیت و تحکیم سازمانهای اصولگرای مسیحی تحت نامها و عنوانهای مختلف از قبیل «ائتلاف مسیحیان»، «احیای اصولگرایی»، «مجلس مطالعات خانواده»، «تمرکز بر خانواده»، «ائتلاف ارزشهای سنتی» و ... بود؛ هم چنین گروهها و جمعیتهای زور و خشونت ظاهر شدند و برای تخریب و از بین بردن سیستم اجتماعی و سیاسی و تأسیس دوباره آن بر اساس تعالیم و اصول کتاب مقدّس روی به قتل و کشتار و خونریزی آوردند تا زمینه بازگشت و ظهور مسیح را فراهم آورند.
سیستمهای مسیحیت سیاسی و اصولگرا فقط به آماده ساختن جامعه آمریکا برای بازگشت مسیح اکتفا نکردند، بلکه رسالت آنها، رسالت جهانی و صلیبی بود و نقش آن فقط به سیاست داخلی محدود نمی شد، به این ترتیب آماده ساختن جهان برای پایان تاریخ و دومین ظهور مسیح در چارچوب رسالت مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا، قرار میگرفت.
بی شک هر کس که به سیاست داخلی و سیاست خارجی آمریکا توجه دارد، می بایست از تأثیر دین آمریکایی و این فرضیه که این کتاب بر اساس آن تألیف شده و عنوان می کند: آمریکا کشوری یهودی ـ مسیحی است، آگاه و مطلع باشد. و بداند که مسیحیت آمریکایی از زمان پای گذاشتن مهاجران پروتستانی پورتانی اولیه بر سواحل آمریکا، صبغه ای یهودی یافت و با اولین بیداری و آگاهی بزرگ مذهبی در قرن نوزده تبدیل به مسیحیتی یهودی شد و از آن تاریخ مسیحیت صهیونیسم از آن نشأت گرفت و نشو و نما یافت.
پیش از آنکه مسیح بتواند ظهور کند یهودیان باید مالک تمام سرزمینهایی که خداوند به آنها وعده داده شده، باشند. اما وقتی رهایی کامل سرزمین صهیون صورت گرفت ظهور چندان طول نخواهد کشید و به همین دلیل است که از نظر آنها ایجاد دولت اسرائیل خطیرترین و مهم ترین رویداد تاریخ معاصر میباشد. پیش از هر چیز خداوند خواستار آن بود که یهودیان مالک ارض قدس باشند. درباره اینکه چه کسانی مالک ارض قدس باشند خداوند خود مسئله را حل کرد او همه این سرزمین را به یهودیان وعده داده است
با این فرضیه این کتاب، مسیحیت سیاسی و اصولگرا، در آمریکا را در هفت فصل مورد بحث و بررسی و مناقشه قرار داده است:
فصل اول؛ مسیحی یهودی: این فصل به ریشه های مسیحیت یهودی در تاریخ مسیحیت و تاریخ غرب میپردازد و تحلیل خود را از ظهور قدیس پولس تا جنبش اصلاح طلبانه پروتستانها و سپس عصر انقلاب اروپا تا دوره امپریالیستی بریتانیا ادامه میدهد.
فصل دوم؛ مسیحی یهودی آمریکایی: این فصل به بحث و بررسی در نشو و نمای مسیحیت یهودی در آمریکا و سپس تبدیل شدن آن به مسیحیت صهیونیستی تا برانگیخته شدن دولت اسرائیل می پردازد.
فصل سوم؛ احیای دینی و مسیحیت صهیونیستی: این فصل بحث و گفت وگو پیرامون آغاز جنبش احیای مذهبی در ایالات متحده آمریکا از دهه پنجاه و سپس به قدرت رسیدن رادیکالهای افراطی در دهه هفتاد و ارتباط آن با به قدرت رسیدن مسیحیت صهیونیستی در آمریکا را در بر می گیرد.
فصل چهارم؛ به قدرت رسیدن راست مسیحی و لابی مسیحی صهیونسیتی: این فصل به بررسی نحوه به قدرت رسیدن راست مسیحی در دهه هشتاد طی حکومت ریگان، رئیس جمهور اسبق آمریکا و آمادگی وی جهت برافروختن هارمجدون به عنوان اوّلین قدم جهت آمادگی برای ظهور مسیح و تشکیل و ایجاد لابی مسیحی صهیونیستی می پردازد.
فصل پنجم؛ حزب اللّه و پیروزی یهود مسیحیت: این فصل اتحاد میان راست مسیحی و راست سیاسی در حزب جمهوری خواه در دو دوره بوش و کلینتون و سلطه و حاکمیت یهود مسیحیت و جنگ فرهنگی که بر جان و روح آمریکا حاکم است و امتداد و نفوذ مسیحیت صهیونیستی را در میان کاتولیکها نشان میدهد.
فصل ششم؛ اصولگرایی و خشونت: مسیحیِ یهودی و مسیحیِ مسیحی، این فصل به بررسی سازمانهای اصولگرا و گروهها و جمعیتهای خشونت مقدسی می پردازد که برای براندازی رژیم اجتماعی و سیاسی حاکم و جایگزین ساختن رژیمی که از کتاب مقدس کمک میگیرد، فعالیت میکنند تا بدان وسیله زمینه بازگشت و ظهور مسیح را فراهم نمایند.
فصل هفتم؛ رسالت جهانی صلیبی: این فصل نقش مسیحیت سیاسی و اصولگرا در سیاست خارجی از طریق حمله به سازمان ملل متحد و صندوق بین المللی پول و خلع سلاح و به ویژه حمله جهت تصویب قانون منع سرنگونی مذاهب به عنوان بخشی از رسالت جهانی خویش جهت آماده ساختن جهان برای ظهور مسیح را مورد بازنگری قرار میدهد.
در پایان: مسیح یهود و پایان تاریخ نقش دین در سیاست آمریکا را در چارچوب طرح بزرگتری که سالهای قبل با هدف تشریح و تفسیر آمریکا آغاز کردیم، تفهیم و تبیین کند.
نکنته:
از این کتاب دو نسخه به فارسی منتشر شده است. یکی با عنوان مسیح یهودی و فرجام جهان که توسط نشر موعود منتشر شده است و ترجمهای بسیار ضعیف و پر از اشکال از کار است. اما نسخه بعدی تحت عنوان مسیحیت، صهیونیست و بنیادگرای آمریکا ترجمه علی جنتی توسط نشر ادیان منتشر شده که بر عکس نسخه قبلی از قوت بسیار مقبولی برخودار است.