1. خانه
  2. مطالب
  3. یادداشت سردبیر / چه لذتی در کتاب سوزی؟!
یادداشت سردبیر / چه لذتی در کتاب سوزی؟!

یادداشت سردبیر / چه لذتی در کتاب سوزی؟!

مطالب 1398/9/17 5 دقیقه زمان مطالعه 0

ری بردبری فارنهایت 451 را در نُه روز نوشت و وقتی از او پرسیدند چه شد که این رمان را نوشتی؟ گفت: وقتی شنیدم هیتلر در خیابان های برلین کتاب ها را سوزاند دردی در قلبم حس کردم!
در ابتدای این رمان نوشته شده است که فارنهایت 451 دمایی است که در آن صفحات کتاب آتش گرفته و می سوزد. داستانِ رمان داستان مونتاگ از آتش نشانانی است که به جای آنکه آتش را بنشانند بنابر دستور حکومت کتاب های ممنوعه را می یابند و می سوزانند! 
مونتاگ کارت های توی دستانش را نگاه کرد. "داشتم فکر می کردم. در مورد آتیش هفتۀ پیش. در مورد اون مَرده که کار کتاب خونشو ساختیم. چه اتفاقی براش افتاد؟"
{کاپیتان بیتی}: " با جیغ و داد فراوان بردنش دیوونه خونه."
"اون که دیوونه نبود."
بیتی آرام کارت هایش را مرتب کرد. " هر کی فکر کنه می تونه دولت آمریکا و ما رو احمق فرض کنه، دیوونه اس".
مونتاگ گفت: "خیلی سعی کردم تصور کنم چه حسی داره. منظورم اینه که آتیش نشانا خونه یا کتابای توشونو بسوزونن."
"ما که کتابی نداریم."
" اما اگه مثلا یه چندتایی داشتیم."
"راستشو بگو، چنتا کتاب داری؟"
بیتی چشمک آرامی زد.
"هیچی." مونتاگ ورای او به دیواری که فهرست یک میلیون کتاب ممنوع به آن زده شده بود، خیره شد...


روزهای پایانی آبان ماه 1398 و در روزهای آشوب و اعتراض در شهریار، کتابخانه ای توسط آشوبگران به آتش کشیده می شود و کتابهای کتابخانه خاکستر می شوند. قلبم از دیدن این صحنه سوخت. بیش از آنکه از تخریب یک بانک به درد آید. هرچند بیت المال بیت المال است؛ چه بانک، چه پمپ بنزین و کتابخانه. 
دیدن کتابهای خاکستر شده در فارنهایت چهارصد و پنجاه و یکِ شورشهایِ بنزینی برایم سوالات فراوانی داشت. اینکه معترضین از کتاب چه بدی دیده بودند؟ از کتاب هم احساس خطر می کردند؟ کتاب سوزی را چه لذتی است؟ نقش کتاب در گرانیِ بنزین چه بود؟ کتابخانۀ شهریار آیا نهادی نفتی بوده است که جوابگو نبوده است؟
همیشه فکر می کردم اگر ترسی از کتاب باشد برای حکومت هاست که شاید از گفتن، دانستن و آگاهی هراسان باشند و تا بوده این قوم مغول و هیتلر بوده اند که کتابخانه ها را می سوزانده اند.
مشهور است که نازی ها در حمله به خانه های مخالفان خود کتاب های ضاله را بیرون می ریختند و به آتش می کشیدند. آمار این کتاب سوزی را 25000 کتاب عنوان کرده اند. حتی در مکان کتاب سوزی نازی ها در شهر فرانکفورت یادبودی نصب کرده اند که این جملۀ هاینریش هاینه شاعر آلمانی بر آن نقش بسته است:
"این ابتدای کار است. آنجا که کتاب ها را می سوزانند، انسان ها را نیز خواهند سوزاند".
هرگز فکرش را نمی کردیم که یک روز ببینیم خودمان با دست خودمان آگاهی را آتیش بزنیم. 

*


شبهِ روشنفکران قطعا این داستان را دربارۀ حکومت ها صادق می دانند و همیشه حکومت ها را محکوم به کتاب سوزی می کنند؛ از آنجا که لیستی از کتاب های ممنوعه همیشه وجود دارد و در نظر اغلب آنان لیست کتب ممنوعه مساویِ کتاب سوزی است! هر چند دولتی هم سرکار باشد که اتفاقا تعداد کتاب های ممنوعه ای که مجوز چاپ می گیرند بیشتر از کتاب های غیرممنوعه باشد!

شبه روشنفکرانی که همیشه شاکیند و کتابهای ممنوعه را بیشتر از کتابهای مجوز گرفته می شمرند چرا در این کتاب سوزی سکوت کرده اند؟! نکند کتاب سوزی برای براندازی حکومت جایز است؟!
جالب تر اینکه همین شبه روشنفکرها از سوزاندنِ کتابخانه های ما توسط اعراب می گویند. برای ایجاد شبهه در ذهنهای مسلمانان ایران و ایجاد دعوای عجم و عرب چه دروغهایی که سرهم نکرده اند. شهید مطهری درجواب همینان گفته است:
می گویند: «فاتحین عرب کتابخانه ملی ما را آتش زدند و تمام تأسیسات علمی ما را بر باد دادند»، بهتر بود تعیین می فرمودند که آن کتابخانه ملی در کجا بوده؟ در همدان بوده؟ در اصفهان بوده؟ در شیراز بوده؟ در آذربایجان بوده؟ در نیشابور بوده؟ در تیسفون بوده؟ در آسمان بوده؟ در زیر زمین بوده؟ در کجا بوده است؟ چگونه است که از کتابخانه ای ملی که به آتش کشیده شد اطلاع دارند اما از محل آن اطلاع ندارند...
بامزه تر آنکه کتاب سوزی احمدِکسروی که او را فرهیخته (!) هم می دانند را سانسور و یا توجیه می کنند:
«کسروی و همفکرانش ادبیات صوفیانه ایران را موجب عقب ماندگی کشور و مانع رشد مدرنیته در کشور می دانستند! اما راهی که آن ها برای خلاصی ذهنیت ایرانی از این به زعم آن ها ادبیات زیان آور اندیشیده بودند عجیب است. آن ها سالی یک بار تعدادی دیوان سعدی و حافظ و ... را طی مراسمی که اسمش را جشن کتاب سوزان گذاشته بودند، طعمه ی آتش می کردند.»
*
راستی می دانستید که داعشیان در این چند سال در عراق و سوریه چند کتابخانه را تخریب  و چندین کتاب را از بین بردند؟ یکی از مهمترینهایش از بین بردن کتابخانه ها در موصل بود؛ به خاطر قدمت تاریخی و فرهنگش. گفته اند که در کتابخانه های موصل کتابهای خطی فراوانی نگه داری می شده است. 
 این حقیقت مسلم است که وقتی فرهنگ یک ملت را از بین بردی دقیقا ملتی که آن فرهنگ را زیسته اند، نابود کرده ای! 
 اصلا انگار #کتاب_سوزی یک بیماری مسری بین اشرار عالم است!
*
حال که پس از گذشت چند هفته از اغتشاشات آخر آبان، پرده ها برافتاده و دست های پشت صحنه نمایان شده اند، از خودم می پرسم: چرا دشمن همیشه روی آنهایی برنامه می ریزد که از خرد و آگاهی بی بهره اند؟ و جواب خودم را اینگونه می دهم که شعبان بی مخ ها اگر درکی از کتاب و آگاهی داشتند به اجنبی کولی نمی دادند! هیزمی نمی شدند برای به آتش کشیدن یک کتابخانه...
حکومت هایی که پشت ماجرای آخر آبان 98 بوده اند و خود اعتراف کرده اند که دو سال در پی آن بوده اند، نشان دادند که ری بردبری درست گفته است که "هر کی فکر کنه می تونه دولت آمریکا و ما رو احمق فرض کنه، دیوونه اس". هر آنکس که آمریکا را احمق بداند نیازمند تیمارستان است. چون آمریکای خوب همان کتاب سوزان فارنهایت 451 است...

 

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved