انتشارات مرتبط : سوره مهر
«هنوز سکوت آنجا تو گوشهایم مانده. سکوت شبهای منطقه. سکوت قبل از تیرباران شدنمان. سکوت لحظه های بازجویی. سکوت سلول های انفرادی الرشید و سکوتی که تو دل و جان دیوار های قلعه تکریت و بعقوبه بود.»
به گزارش گزارش پاتوق کتاب فردا به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، از صفحه اول که کتاب «مردی که خواب نمی دید» ، خاطرات اسیر آزادشده ایرانی اسدالله خالدی را که می خوانی، تو را پرت می کند به سال های دور و کوچه پس کوچه های قدیم تهران. از سر پل امیربهادر و بازارچه قوام الدوله و مدرسه هدایت با پسر بچه شیطانی همراه می شوی تا اردوگاه های صلیب ندیده.
نویسنده با چنان ظرافتی جزئیات خاطرات کودکی اسدالله را توصیف کرده که گویی آن پسرک شرور و شیطان را جلو چشمانت می بینی و رژه شپش ها روی سرش را که «شاباجی» می کشت می شنوی.
این کتاب حاصل یک سال مصاحبه و گفت و گوی بختیاری با صاحب خاطره است و در چهارده فصل تنظیم شده است و جریان زندگی پُرفراز و نشیب اسدالله خالدی را بازگو می کند.
خالدی متولد محله قدیمی شاپور تهران است. دوران ابتدایی و راهنمایی اش را در مدرسه ای در همان محله و دوران دبیرستانش را در مدرسه فرانسوی رازی در خیابان فرهنگ گذرانده است. پس از اخذ مدرک دیپلم برای ادامه تحصیلات راهی آلمان نزد برادرش می رود و فارغ التحصیل رشته مهندسی کشاورزی از شهر گیس ِ آلمان می شود.
بختیاری دانشور آنقدر سِحر قلم دارد که تمام زندگی اسدالله را مو به مو نوشته همانطور که خودش خواسته: «من می گویم تو بنویس.»
در بخشی از این کتاب آمده است:« همهمان را تپاندند تو هفت تا اتوبوس. دست بسته؛ با چشمهای باز. بعد با یک دسته نگهبان مسلح و راننده های سبیل از بنا گوش در رفته راهیمان کردند به جایی که فقط خودشان میدانستند. دلم پر از آشوب بود. هم خوشحال بودم، هم ناراحت. با خودم گفتم: دوباره خودت را بسپار به خدا ... فقط به خدا ...
خیلی زود فهمیدیم که اتوبوس ها راهی اردوگاه هستند. کدام اردوگاه خدا عالم بود. ساعتها پشت سر هم میگذشت. کند و آزاردهنده. خشکی صندلی ها پاهایم را بیحس کرده بود. طنابها مچ دستهایم را میسابیدند. مغزم پر شده بود از سوزش و فکر. سعی کردم چرتی بزنم. وقت خوبی بود برای خواب. اینطوری چند ساعتی از دنیای اسارت بیرون میرفتم. اما نتوانستم. انگار روحم را هم اسیر کرده بودند. پیش خودم فکر کردم: آیا توانسته ام با این مقاومت، امتحانی هر چند کوچک را به خوبی به پایان برسانم؟»
«هنوز سکوت آنجا تو گوشهایم مانده. سکوت شبهای منطقه. سکوت قبل از تیرباران شدنمان. سکوت لحظه های بازجویی. سکوت سلول های انفرادی الرشید و سکوتی که تو دل و جان دیوار های قلعه تکریت و بعقوبه بود.»
مرتضی سرهنگی گفت: کتاب «مردی که خواب نمی دید» خاطرات مهندس خالدی که به قلم مرحوم داوود بختیاری دانشور به نگارش درآمد؛ در زمانی منتشر شد که هنوز بازار کتاب های خاطرات دفاع مقدس رونق نداشت و این اثر ارزشمند آن گونه که باید، …
کتاب «خوابگردها» بیانگر ارتباط رهبران سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با نهادهای اطلاعاتی و نظامی عراق از سال ۵۸ تا ۸۱، نوشته صفاءالدین تبرّائیان به چاپ دوم رسید.
نویسنده رمان «حریم» گفت: کار های من برگرفته از شخصیت خودم است و من نمی توانم داستانی بنویسم که رگه های اعتقادی من در آن نباشد.
کتاب «مردی که همه چیز را می دانست» جدیدترین اثر مریم بصیری با موضوع زندگی امام محمد باقر(ع) منتشر شد.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کردهاید میتوانید ایمیل و یا شماره تلفن همراه خود را وارد کنید تا کد تغییر پسورد برای شما ایمیل یا پیامک شود
قبلا ثبت نام نکردهاید؟وارد شوید