1. خانه
  2. مطالب
  3. کودک و نوجوان
  4. تضمین هشتاد و سه درصدی | جستاری درباره کتاب «دروازه مردگان»
تضمین هشتاد و سه درصدی | جستاری درباره کتاب «دروازه مردگان»

تضمین هشتاد و سه درصدی | جستاری درباره کتاب «دروازه مردگان»

رمان دروازه مردگان با تضمین هشتاد و سه درصد، نوجوان را سر کیف می آورد و اگر قدری احساساتی باشد، ممکن است در لحظاتی آبغوره هم بگیرد. فقط ای کاش و ای کاش فصول پایانیِ کتابِ دوم قدری با حوصله تر نوشته می شد!
کودک و نوجوان 1399/2/23 5 دقیقه زمان مطالعه 0

الان که این کلمات را با اضطراب پشت سر هم ردیف می کنم، از سوی خواهر کوچکم تهدید به مرگ شده ام. او مرا تهدید کرده که اگر بدِ کتابِ «دروازه مردگان» را بگویم مرا زنده نخواهد گذاشت. این طور که از قرائن پیداست، دست و زبانم از بدگویی کتاب بسته است. امیدوارم اگر هم جایی از دهانم در رفت و به ضعفی اشاره کردم، خداوند، خود پشتیبان و محافظم باشد!

کلاس هشتمِ حاضر و سوم راهنماییِ سابق که بودم، کرمِ کتاب های ترسناک به جانم افتاده بود؛ کتاب هایی از جنس "آر ال استاین" و هم کیشان. گاهی با یکی از بچه های کلاس سر این که کدام، کتاب ترسناک تری خوانده ایم، کَل می انداختیم و گاهی طوری که دیگران نبینند، کتاب ها را با یک دیگر رد و بدل می کردیم (سعی ما بر این بود لای کتاب ها سی دی پی اس و امثالهم جاساز نکنیم). آن زمان تحت تأثیر همان مطالعات، انشاءهایم وارد دنیای مرگ و نفرین و وحشت شده بود. الغرض این که، کتاب های ترسناک و فانتزی یکی از حلقه های اتصال قدیمی من با کتاب محسوب می شود. به همین علت خواندن کتاب «دروازه مردگان» برایم به نوعی بازگشت به آرمان های کتابخوانی ام بود؛ آرمانِ کتاب خواندن برای تجربۀ وحشت هایی که جگر تجربه اش را نداشتم یا اصلاً از بیخ و بن امکان تجربه نداشت.

اولین برخوردم با کتاب، کما فی السابق با جلد آن بود. حقیقتاً از معدود رمان های نوجوان ایرانی بود که جلدش به تنهایی و فارغ از اسمِ چشمک زنش، دلبری می کرد. پس از عبور از جلد و وارد شدن به دنیای کاغذها، مدال «داستان جذاب» را بر سینه اش می زنم؛ داستانی هوشمندانه و البته گیرا. این سبک داستان نویسی "حمیدرضا شاه آبادی" است. او در قالب تاریخ، معاصرترین معضلات را بازگو می کند. شاه آبادی حین بیان مسئلۀ تمایز روح و جسم، به حال و روز وخیم سوریه گریز می زند و در میان تصاویری که از فقر اقتصادی و فرهنگی دورۀ قاجار می سازد، حرف از حیای شاهزاده ها و زنان درباری می زند و در تهرانِ بیمارِ آن دوران، میرزا حسن خان رشدیه و امثال او را طبیبِ درد بی سوادی و تحجر معرفی می کند. داستان او در دل تاریخ شخصیتی دارد که برای تحصیل نجوم، به خارج رفته، اما پس از بازگشت به ایران علمش در هیچ دکانی به فروش نمی رود. گویا در خلال داستان با زبانی ساده علت ماندگاری دانشجویان پس از اپلای را در خارج کشور توضیح می دهد.

اما با این همه، رمانش، کتاب موعظه نیست. یک داستان گیرای پربار است با رفت و آمد به زمان گذشته و حال. زمان حال، داستان پسری را روایت می کند که به دست نوشته های "رضاقلی" در اوایل قرن 14 شمسی دست پیدا کرده است. رضاقلی زندگی پر فراز و نشیبی داشته و سری هم به دنیای مردگان زده است. پسر با خواندن دست نوشته ها، مسحور آن ها می شود و دنبال عمارتی می رود که رضاقلی و کودکان کار، مدتی در آن محبوس بودند؛ عمارتی که بین دیوارهایش مرده خوابانده اند.

ترسناک ترین قسمت داستان برایم آن جایی بود که رضاقلی از خواب بیدار می شود و پدر و مادرش را در درشکه نمی بیند. آن جا بود که خاطرۀ کابوس های کودکی در من غلیان کرد و یاد زمان هایی افتادم که در اتاق تاریکِ خانه از خواب می پریدم و خیال می کردم در عمق تاریکی تنها رها شده ام. اما رضاقلیِ بی نوا واقعاً رها شده و تازه ، پا در مسیر رعب آور زندگی اش گذاشته است. این که می گویم ترسناک ترین قسمت داستان، این قسمت است، دو تفسیر مکمل در پی دارد: تفسیر اول این که نویسنده کار خود را در این بخش به نحو احسن انجام داده و حس و حال رضاقلی به بهترین وجه به منِ مخاطب القا شده است. اما تفسیر دوم که نباید نادیده گرفت، ناکام گذاشتن خواننده در یافتن لحظات ناب وحشت در مابقی داستان است. البته سخت است باور کنیم در کم گذاشتن مایۀ فانتزی و وحشتِ کار، تعمدی در کار نبوده؛ احتمالاً قصد نویسنده وارد نکردن نوجوان به وهم های مضر و احیاناً جلوگیری از شب ادراری او بوده است.

از دیگر نکات، شباهت داستان «قبرستان عمودی» با یکی از فیلم های هندیِ انگلیسی ساز است. فضای ابتدایی داستان، بیگاری کشیدن از کودکان کار، توصیف صحنۀ مستراح های پولی و شیوه فرار رضاقلی به نظر الهام گرفته از فیلم میلیونر زاغه نشین باشد.

اگر حمیدرضا شاه آبادی یک نویسندۀ فراماسونِ امریکانشین بود، حتماً می گفتم پرداختن به مسئلۀ شیوع وبا و طرز مواجهه مردم با آن و قرنطینه تهران و... اتفاقی نبوده، بلکه اشاره به ویروس کرونایی داشته که در کمتر از یک سال پس از رونمایی از جلد دوم کتاب، جهان را در نوردیده است. خوشبختانه نه شاه آبادی فراماسون است و نه من اهل ربط دادن آن به این. در هر صورت در بخش هایی از «شب خندق» (جلد دوم «دروازه مردگان») به خرافات پیرامون بیماری وبا و قرنطینه پرداخته که می تواند در روزگار کرونایی ما، قابل توجه باشد.

در بخشی از داستان، نویسنده عرض ادبی هم خدمت ساحت رمان دارد و از زبان نادر، می گوید: «رُمّا یعنی درد مردم، یعنی گفتن حرف دل مردم، یعنی مرهم گذاشتن رو زخم آدمای بیچاره... من اگر کاره ای بودم همه ی مملکت رو از روی رُمّا اداره می کردم. نگاه می کردم ببینم اونایی که رُمّا می نویسن چی می گن، حرف اونا رو همه جا جاری می کردم.»

به نادر جوان باید گفت: «آرزو بر جوانان عیب نیست!»

همان طور که گفتم، رمان «دروازه مردگان» به قلم "حمیدرضا شاه آبادی"، به اندازه جلدش شلوار خیس کن نیست، ولی مجذوب کننده است. با تضمین هشتاد و سه درصد، نوجوان را سر کیف می آورد و اگر قدری احساساتی باشد، ممکن است در لحظاتی آبغوره هم بگیرد. فقط ای کاش و ای کاش فصول پایانیِ کتابِ دوم قدری با حوصله تر نوشته می شد! چراکه شخصیت کافول، به باقی قصه نمی چسبد. پایان بندی و فرضیه ای که درباره چشم باز خوابیدن رضی مطرح می شود هم با ترس او از شکورِ پساحوضی سازگاری ندارد. تا حدودی این پایان کم رمق را می توان نادیده گرفت، البته به امید حساب شده تر بودن سومین "گانۀ" در دست چاپ از سه گانۀ «دروازه مردگان»!

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved