1. خانه
  2. مطالب
  3. ادبیات
  4. مستوریت | نگاهی به کتاب «معسومیت» اثر مصطفی مستور
مستوریت | نگاهی به کتاب «معسومیت» اثر مصطفی مستور

مستوریت | نگاهی به کتاب «معسومیت» اثر مصطفی مستور

مستور در «معسومیت» طرفدارانش را غافلگیر نکرده اما در تکرارِ الگوهای همیشگی اش، موفق بوده. شاید «معسومیت»، ماموریتی برای تثبیت «مستوریّت» در ادبیات ایران باشد!
ادبیات 1398/10/6 4 دقیقه زمان مطالعه 0

سبکِ نویسندگیِ مصطفی مستور، برای دوستدارانش آشناست. او، استاد خلق موقعیت های تامل برانگیز و کاراکترهای غریب در کمترین حجمِ ممکن است. مستور، کلمه را تلف نمی کند و از حداقلِ کلام برای انتقالِ حداکثرِ احساس استفاده می کند. شاید برای همین است که اکثر کتاب های مستور و شاید بتوان گفت تمامِ کتاب های ماندگارش، بسیار کم حجم هستند و به زحمت دویست صفحه را رد می کنند.
کتاب جدید مستور هم چنین ویژگی هایی را دارد. «معسومیت» داستانی 191صفحه ای است در 23 بخش. روایتگرِ یک زمستانِ طولانی از زندگیِ یک جوانِ خسته، کلافه و البته جستجوگر که عشق به سینما را از پدرش ارث برده و دیدارِ تصادفیِ دوستی قدیمی، او را از کارگری در کارواش به نویسندگی در رادیو رسانده. نویسنده ای که البته استادِ غلط نوشتنِ کلمات و نادیده گرفتنِ قواعد املایی است. سراسرِ «معسومیت»، از عنوان تا پاراگراف آخر، پر از غلط های املاییِ راوی است که البته به شخصیت پردازی «مازیار» کمک کرده و امروزی بودنش را برای مخاطب، باورپذیر جلوه داده.


آدم های رها
شخصیت های «معسومیت» فاصله ی معناداری با شخصیت های آثار قبلیِ مستور ندارند. عموماً پسران و دخترانی رها هستند که در بی قیدی روزگار می گذرانند و البته لابلای مکالمات روزمره شان، حرف های گل درشت می زنند و پندهای عارفانه می دهند. شخصیت های قصه اگرچه عادی و معمول نیستند، اما باورپذیر از آب درآمده اند و این هنر مستور است که می تواند در دهانِ شخصیتی مثلِ مازیار، روایتی از دوران زندگی پیامبر اسلام بگذارد و چنین چیزی  برای مخاطب پذیرفتنی باشد. این هنر مستور است که می تواند تشبیه ها و کنایه های عمیقی درباره معنای زندگی را از دهانِ یک دخترِ خیابانی بازگو کند و کسی به شعاری شدن یا گل درشت بودن متهمش نکند. و البته این هنر مستور است که می تواند عرفان، ادبیات، عشق و فیلمفارسی را در مخلوط کنِ ذهنش بریزد و از ترکیبِ آن ها، «داستان» بیرون بکشد. داستانی خواندنی و پُرکشش.  از این منظر، مستور در «معسومیت» همان الگوهای سابق را به کار گرفته و ویژگیِ جدیدی به آثارش اضافه نکرده. جهانِ معسومیت، تفاوت معناداری با جهان «روی ماه خداوند را ببوس» یا «استخوان خوک و دست های جذامی» ندارد. جهانِ معسومیت، همان جهانِ مدرنِ آدم های یله ی همیشگیِ اوست. جهانِ آدم هایی که ردپای عشق را در زندگی هایشان جستجو می کنند و البته در آخرِ ماجرا، به جای خاصی نمی رسند!


از ثبت احوال تا کافه
ماجرای «معسومیت» با ضرباهنگِ تند و کلماتِ تیز آغاز می شود. خشمِ راوی، از همان کلماتِ اولِ بندِ اول پیداست و در ادامه ی ماجرا هم کم نمی شود. دیدارِ تصادفی با اردلان، پای مازیار را به رادیو باز می کند و چند فقره دیدارِ تصادفیِ دیگر، از اداره ی ثبت احوال تا کافه پیکولو، پای دو دختر را هم به این ماجرا می کشانَد و مربعِ عشقیِ کتاب، شکل می گیرد! مربعی که پیشرانِ ماجراست و سازنده ی قصه. در این مرحله، «معسومیت» چیز بیشتری از رمان های عامه پسند ندارد. کتاب، چیزی بیش از روایت شیفتگی های کوچه-خیابانی نیست. اما از اینجا به بعد است که مستور، فرمول های خود را وارد کتاب می کند و با سویه های عرفانی-ادبی، از دل همین ماجرای ظاهراً ساده و کلیشه ای، موقعیت های نابی خلق می کند. موقعیت هایی که در یکی-دو صحنه، تاثیر عمیقی بر مخاطب می گذارند.
مستور، متخصص توصیفات موجزِ دقیق است. «معسومیت» هم در ادامه آثار قبلی مستور، لحظات درخشانی دارد که هنرِ نویسنده را به چشم مخاطب می آورد. رابطه ی مازیار و پدرش، در اوج ایجاز و با حداقل اطاله ی کلام، باورپذیر است. توصیف جداییِ مازیار و نادیا، پر از قاب های ماندنی است و حتی کاراکترِ فرعیِ «سلجوق» هم به گونه ای در کتاب توصیف شده که ذهن مخاطب را درگیرِ خود می کند. این شاید مهم ترین ویژگی «معسومیت» باشد و مزیتِ نسبیِ کتاب را بسازد.


در آستانه ی کلیشه
شاید استفاده از لفظ «کلیشه ای» برای «معسومیت» چندان دقیق نباشد اما آخرین کتاب مستور، در ادامه ی تجربه های پیشینِ او قرار می گیرد و اگرچه شخصیت های متفاوت و لحظاتِ دلنشینی دارد، اما تجربه ی بکر و اتفاقِ ویژه ای در مقایسه با سایر آثار مستور، در آن دیده نمی شود. اختصار و گزیده گوییِ مستور همچنان مشهود است، شخصیت ها ذهن مخاطب را قلقلک می دهند و تاثیری-ولو لحظه ای- بر خواننده می گذارند. جهانِ داستان هم، چیزِ بیشتری از جهانِ همیشگیِ آثار مستور ندارد. شاید اگر آثارِ بعدی مستور هم در همین مسیر و بر همین مدار باشند، چند سال بعد بتوان از «کلیشه ی مستور» صحبت کرد و آثار او را تکراری دانست. امروز اما برای رسیدن به چنین نتیجه ای، کمی زود است.
 مستور در «معسومیت» طرفدارانش را غافلگیر نکرده اما در تکرارِ الگوهای همیشگی اش، موفق بوده. شاید «معسومیت»، ماموریتی برای تثبیت «مستوریّت» در ادبیات ایران باشد! تلاشی برای تحکیمِ جایگاهِ سبکِ خاصِ نگارشیِ مستور در میان رمان ها و داستان های فارسی. مستور در «معسومیت» با خودش و ساخته های ذهن خودش، به تساوی رسیده و مساوی، برای نویسنده ای در قامتِ مستور نتیجه ی بدی نیست، اما درخشان و ماندگار هم نیست. 

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved