کتاب منگی، روایتگر زندگی ملالآور جوانی بینام است. او در کشتارگاه کار میکند و همواره با خود میگوید که بالاخره یک روز از این محل متعفن برای همیشه خواهد رفت. رمان منگی، اثری کاملاً نمادین است و این جوان مجهول نمایندهی تمام انسانهای دنیای مدرن محسوب میشود.
در رمان منگی (Etourdissement) شخصیت اصلی داستان نامی ندارد و این اقدام هوشمندانهی ژوئل اگلوف (Joel Egloff) باعث میشود شما به راحتی خود را جای آن شخص بگذارید و ارتباط برقرار کنید. در حقیقت برای هر کدام از شنوندگان رمان منگی این امکان وجود دارد که جای قهرمان داستان باشند.
شخصیت اصلی داستان، جوان کارگری است که از صبح تا شب در کشتارگاه کار میکند و از بوی بد آنجا دیگر جانش به لبش رسیده است. برخی از منتقدان کشتارگاه، داستان را نمادی از زندگی مدرن میدانند؛ چرا که به همان اندازه پر سر و صدا و ناخوشایند است.
راوی داستان که کارگر سادهای است با لحنی عامیانه ماجرا را شرح میدهد و همین موضوع به صمیمیت آن اضافه میکند. او زندگی سختی دارد و از وضعیت خود راضی نیست و در مواجهه با شرایط بد به خود میگوید: «بالاخره روزی از اینجا خواهم رفت.» این جوان تا شب زیر دست کارفرمایی ظالم کار میکند که از کارگران خود در سختترین وضعیت ممکن کار میکشد و آنها را به مرز جنون میرساند. شخصیت دیگر رمان منگی مادربزرگ راوی است که او شبها برای استراحت به خانهاش میرود.
برداشتی سطحی است اگر رمان منگی را اثری بدانید که میخواهد وضعیت کشتارگاههای فرانسه را به تصویر بکشد. در حقیقت ژوئل اگلوف با به تصویر کشیدن زندگی روزمره و ملالآور جوانی عادی، رمان خود را مانند آینهای در مقابلتان قرار میدهد و باعث میشود تصویر حقیقی خودتان را در این کتاب بیابید. به همین دلیل تا آخرین لحظات، نگران و پیگیر سرنوشت راوی هستید. از طرف دیگر، نویسندهی این رمان جذاب و شنیدنی، سابقهی فیلمنامهنویسی و کارگردانی دارد و همین موضوع قدرت توصیفات کتاب را بیشتر میکند.