loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

بینوایان - جلد دوم (افق / جیبی)

رمان های جاویدان جهان

ناشر افق

نویسنده ویکتور هوگو

مترجم محسن سلیمانی

سال نشر : 1401

تعداد صفحات : 704

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 100672 10003022
360,000 342,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

ماریوس نوه‌ی آقای ژیونورمان پس از بگومگو با پدربزرگش، که از ناپلئون و انقلاب کبیر فرانسه نفرت دارد، خانه‌ی او را ترک می‌کند. نورمان از همان آغاز با ازدواج دختر و دامادش مخالف بوده و اجازه نداده دامادش ماریوس را ببیند. مشکلات ماریوس دانشجوی انقلابی، وقتی بیش‌تر می‌شود که دل به کوزت زیبا می‌بازد.

از ویکتور هوگو حدود پنجاه اثر به یادگار مانده، اما بی‌شک بینوایان شاهکار اوست. او در این اثر، روابط اجتماعی، جغرافیا و بخشی خاص از تاریخ فرانسه را به شیوه‌ای اعجاب‌انگیز به تصویر می‌کشد.
پدر ویکتور هوگو سرلشکر ارتش ناپلئون بناپارت بود. هوگو در بینوایان، یکی از برترین رمان‌های قرن نوزدهم جهان را آفرید.

قبل از این که صدایی به گوش نگهبان که در سلول نرده داری که درش به خوابگاه باز می‌شد خوابیده بود، برسد، دیوار سوراخ شده بود و آن دو از لوله‌ی دودکش بالا رفته و نرده‌های دهانه‌ی دودکش را با زور کنده و روی شیروانی بودند. در آن لحظه باد و باران شدیدتر شده بود و شیروانی لیز بود.
ژرفنایی به پهنای شش قدم و به عمق هشتاد قدم آن‌ها را از دیوار دور زندان جدا می‌کرد و ته این ژرفنا تفنگ نگهبان در تاریکی برق می‌زد. آن‌ها یک سر طنابی را که بروژن در زندان انفرادی بافته بود به میله‌های آهنی که تازه یک سرشان را کنده بودند گره زدند و سر دیگر آن را به آن‌طرف دیوار بیرونی انداختند. بعد جستی زدند و از روی ژرفنا به‌طرف دیوار دیگر پریدند، به هره‌های دیوار چسبیدند، از روی دیوار گذشتند و از طناب سر خوردند و روی بام گرمابه‌ی زندان پریدند. بعد طناب را کشیدند و توی حیاط گرمایه پریدند و از آن گذشتند. دریچه‌ی دربان را هم هل دادند و باز کردند و بالاخره با کشیدن طناب در کالسکه رو در کنار دریچه، در باز شد و به‌زودی در خیابان بودند. از زمانی که در تاریکی از روی تخت بلند شده بودند تا وقتی‌که به خیابان رسیده بودند، بیش‌تر از سه‌ربع طول نکشیده بود اما وقتی طناب را می‌کشیدند، طناب پاره شده بود و تکه‌ای از آن جلو دودکش بالی شیروانی باقی‌مانده بود. آن‌ها آسیبی ندیده بودند فقط تقریباً تمام پوست دست‌هایشان کنده‌شده بود. چند لحظه بعد هم به بابه و مونپارناس که در اطراف زندان پرسه می‌زدند، ملحق شدند.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما