از پی سال ها و قرن های رفته برآمد و شد آدمی بر پهنه خاک و سیر تاریخ ، همواره و همواره در اندیشه بوده ایم که:
مانده ام سخت عجیب کز چه سبب ساخت مرا - یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
«پرسش از حقیقت انسان و انسان حقیقی» راز آلوده ترین پرسش و کهن ترین آن است، با عمری به اندازه بودن آدمی بر پهنه خاک، از این رو و به سبب ناگشوده ماندن درب ها بر ساحات عالی قدسی، حکایتی از تصور خویش سر داده و آن همه را همه حقیقت پنداشته است.
«محرمان حرم ستر و عفاف ملکوت» به چشم یقین دریافته اند که انسان حقیقی ، هم اوست که خالق هستی در وصفش فرمود «یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک» ای احمد(محمد) هر آینه منظور از آفرینش کون و مکان تو بودی و حقیقت انسان نیز جلوه گر در اوست که چون مغناطیسی ، جان همه ساکنان عالم امکان را به سوی خود می کشد تا شاید، چون او شنود، در او شوند و در سیری و سفری نورانی و قدسی، به سراپرده جمله حقایق راه یافته، نورانی شوند و همه کمالات نهفته در خویش را به تجربه بنشینند.
آنچه محتوا و موضوع این رساله را به خود اختصاص داده، بیان حقیقت انسان ، انسان حقیقی و کیفیت سفر انسان متعارف، بال به بال انسان کامل برای رسیدن به عالی ترین مراتب کمالی توحیدی است،
شاید دریافت شود که:
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم - آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم