در داستان تو هنوز یک شیری «دممنگولهای» شیری است که در شناخت خود از نعمتِ راهنما محروم مانده و این محرومیت او را از اصل خود دور کردهاست. گم شدن دممنگولهای در دشت و گرفتار شدن او در چاله، اولین چالش در زندگی اوست.
اما او چنان با ماهیت اصلی وجود خویش بیگانه است که دشمنان را به عنوان دوست میپذیرد و نیمی از عمر خویش را در میان آنان به نارضایتی سپری میکند. در مواجه با این داستان کودک میآموزد که رسیدن به ریشه و شناختن اصل خود مهمترین قدمِ هر انسان در مسیر زندگی است.