●دسته بندی: سیره انبیاء و اولیاء الهی
●ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
●نویسنده: مصطفی چمران
●سال نشر: 1397
●تعداد صفحات: 103
علی در روزگار خود بی نظیر بود،یکتا بود، فقط گروهی که حتی از انگشتان دست تجاوز نمی کردند بودند که علی را درک می کردند، علی رامی فهمیدند، علی را واقعاً دوست می داشتند و پیروی می کردند؛ اما عده ی آن ها بسیار بسیار قلیل بود. علی تنها بود و نمونه ی تنهایی او همان بود که در میان نخلستان های کنار فرات سر خود را به داخل چا ه فرو می برد و از اعماق قلب خود ضجه می کرد، فریاد برمی آورد. این نشانی از تنهایی او بود که در دنیا کسی او را درک نمی کرد، عدالت او را نمی فهمید و حتی نمی توانست با حق و حقیقتی که علی نمونه ی آن است زندگی کند. شما می دانید که طلحه و زبیر پرچمداران صدراسلام بودند. طلحه و زبیر کسانی بودند که پس از کشته شدن عثمان، علی را به زور بر منبر بردند و او را مجبور کردند که خلافت را بپذیرد؛ اما درست چند ساعت پس از قبولی خلافت از طرف علی (ع) هنگامی که طلحه و زبیر و عده ای دیگر دور او حلقه می زنند، تا مشورت کنند. علی(ع) یکباره شمعی را که در وسط این مجلس روشن بود خاموش می کند، طلحه و زبیر می گویند: ای علی چرا شمع را خاموش کردی؟ علی می گوید: تا جاییکه برای مصحلت مسلمین سخن می گفتم حق داشتیم که از شمع بیت المال استفاده کنیم؛ اما آنجا که مسئله ای شخصی و فردی مطرح می شود، به هیچ وجه اجازه نمی دهم که حتی یک لحظه از شمع بیت المال برای مصالح شخصی صرف گردد. این بزرگترین ضربتی بود که بر طلحه و زبیز وارد می شود. این پرچمداران اسلام می فهمند که با عدل علی نمی توانند زندگی کنند. علی بالاتر از آن است که بتوانند با او زندگی کنند و به همین علت علی را ترک می کنند. می روند و عایشه را عَلَم می کنند و جنگ جَملَ را به را ه می اندازند و آن خونریز ی های بزرگ که نتیجه ی خودخواهی ها و خودپرستی های یک چنین کسانی بود.