در کتاب حاضر افسانه جوانی به نام «رعد» بازگو میشود که بزرگترین آرزویش کسب مهارت در تیراندازی و شکست دادن قهرمان تیراندازی شهرشان به نام «طوفان» است. «رعد» برای فراگیری فنون تیراندازی عازم سفری طولانی میشود و در پی آن، به سرزمین ختن، نزد استاد تیراندازی میرود. استاد که «نسیم» نام دارد، طی چند سال سه کار مهم را به او میآموزد: باز نگه داشتن چشمها و پلک نزدن، چیزهای کوچک را بزرگ دیدن و چیزهای بزرگ را کوچک دیدن.
به این ترتیب رعد به تیرانداز چیرهدستی تبدیل میشود و به سرزمین خود باز میگردد. روز مسابقه تیراندازی فرا میرسد. اما در لحظه موعود که رعد میبایست با «طوفان» رقابت کند، رعد رقیب تنومندش را آن قدر کوچک میبیند که مسابقه دادن با او را در شان خود نمییابد. از همین رو از ادامه مسابقه خودداری میکند.
کتاب با طرحهایی رنگی همراه است. این افسانه برای گروه سنی «ج» به طبع رسیده است.