یک روز با فرزندم در کربلا به حرم امام حسین علیه السلام رفته بودیم. امام را آنجام دیدیم. من و پسرم کنار امام نشستیم. چند نفر با شیرینی و شکلات و خرما، از مردم پذیرایی میکردند. یکی از آنها جلو آمد و به ما شیرینی تعارف کرد. اما یادش رفت که جلوی فرزند کوچک من هم شیرینی بگیرد. امام که متوجه شده بودند، فوری خودشان یک شیرینی برداشتند و با مهربانی به پسر کوچک من دادند.