150,000
تومان
5 ٪
142,500
تومان
افزودن به سبد خرید

باکره و کولی

افق کلاسیک 12

دسته بندی: رمان و داستان کوتاه

ناشر: افق

نویسنده: دی. اچ. لارنس

ویراستار: رضا فیض

سال نشر: 1402

تعداد صفحات: 152

فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
گزیده کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

باکره و کولی داستانی جذاب و نفس‌گیر نوشتۀ دی. اچ. لارنس، نویسندۀ شهیر انگلیسی، است. لارنس این داستان را در سال 1926 نوشت و مدتی پس از مرگش در سال 1930 منتشر شد. او هرگز فرصت نیافت داستان را بازنویسی کند یا نگاهی دوباره به آن بیندازد. از این منظر، اهمیت داستان بیشتر هم می‌شود؛ لمسِ خام و اصیل لارنس – بی هیچ احتیاط و سانسوری – هنوز بر خط‌خطِ این داستان خوانده می‌شود. منتقدانی هستند که این اثر را پیش‌نویسی از معروف‌ترین اثر لارنس می‌دانند: فاسقِ لیدی چترلی.

داستان دربارۀ دختری گوشه‌گیر، تنها و بی‌رفیق است. پدرش کشیش است و دختر، ایوت، از زندگی خود بیزار است. زندگی یک‌نواخت و بی‌روح، در روستایی خواب‌برده و بی‌هیجان، با آدم‌هایی تکراری و محافظه‌کار. دختر می‌داند این تمام زندگی نیست. او می‌داند باید چیزی باشد که اعماق روحش را به آتش بکشد و شوق زندگی را در جانش جاری سازد. دختر با یک مرد کولی – آزاد و رها و دل‌فریب – آشنا می‌شود، به فکر فرار هم می‌افتد.
اما سؤال اینجاست: آیا دختر می‌تواند ترس‌های خانوادگی و قراردادهای تنگ‌نظرانۀ اجتماعی را پشت‌سر بگذارد و ذاتِ نابِ زندگی‌اش را دنبال کند؟

لارنس در باکره و کولی دستِ طبیعت و عنصر شانس و اتفاق را در روند ماجرا وارد می‌کند. او رئال می‌نویسد، اما آنچه در جملات کوتاه و کوبنده‌اش جا خوش کرده، صداقتی است که در نقاطی از داستان، توی صورت خواننده می‌کوبد و او را میخ‌کوب می‌کند. دیوید هربرت لارنس، معروف به مخفف نامش، دی. اچ. لارنس در سال 1885 در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد، تنها سرچشمۀ مهر در سال‌های کودکی برایش مادر بود و ارتباط چندان خوبی با پدرش نداشت. لارنس داستان‌هایی از نظر اخلاقی بحث‌برانگیز می‌نوشت و سال‌ها پس از مرگ، و با وجود شهرت خیره‌کننده‌اش، آثار او در بسیاری از مدارس مذهبی انگلستان ممنوع بود.

گزیده کتاب

هرگز کسی نفهمید زن کولی به او چه گفت. انتظار برای همراهانش طولانی شد. شامگاه رسید و تاریکی را بر پهنه‌ٔ آسمان گستراند و رطوبت و سرما را همراه آورد. از دودکش ارابهٔ دوم دود و بوی غذای اشتهاآور بیرون می‌زد. شکم اسب سیر شده بود و پتویی زردرنگ می‌پوشاندش و دو مرد کولی، دور از آن‌‌ها، آهسته با هم گپ می‌زدند.
آن کوره‌راه پرت افتاده و پنهان، به‌نحوی غریب، آرام و دنج و ساکت می‌نمود. یکی از شاخص‌ترین وجوه مجادله‌انگیز آثار دی. اچ. لارنس نثر منحصربه‌فرد اوست. به عقیدهٔ عده‌ای، لارنس خیلی بد می‌نوشت. مشخصا جیمز جویس شیوهٔ نگارش او را عاری از بلاغت و شیوایی می‌دانست و گمان می‌برد لارنس فقط بیان مقصود می‌کند، همین و بس!
ستایشگران سبک او همین ویژگی را از جنبهٔ مثبت تأویل می‌کنند و ایراد را حسن به‌شمار می‌آورند. آنان قبول دارند آنچه منتقدان «بیان زمخت لارنسی» می‌نامندش قواعد متعارفی را زیر پا می‌گذارد.

اطلاعات کتاب

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام