●دسته بندی: ازدواج و خانواده
●ناشر: آیین فطرت
●نویسنده: محسن عباسی ولدی
●ویراستار: مرتضی بهرامی خشنودی
●تصویرگر: مهدی عزیزی
●با همکاری: رادیو معارف
●سال نشر: 1402
●تعداد صفحات: 357
تا از تُنگ تَنگ منیت در نیایی؛ به دریای احدیت راه نیابی. آنچه انسان را قرار می برد، "منیت" هایی است که پیکر بندگی می درد، ازدواج، نقطه پایان "من" است و آغاز "او". از همین رو آن را مایه آرامش خوانده اند. پس ازدواج، وقتی به آرامشت برساند، که تو را از منت برهاند. تا من هستی و تنها به فکر خویش، بی قراری و دل پریش، «او» که برایت همسری از جنس خودت آفرید، وجودت طوفان زده ات در ساحل «ما» شدن آفرید. لیک این آرامش پابان راه نیست. "ما" نقطه پرواز "تو" برای رسیدن به "او" است. مقصد، تنها یک خانه است؛ خانه دوست. *** ازدواج که فقط دیدن و پسندیدن نیست. نه، اصلا فقط دیدن و پسندیدن است؛ اما دیدن که فقط با چشم نیست، نه، اصلا دیدن هم فقط کار چشم است، اما چشم که فقط اینهایی نیست که زیر ابرو و دو طرف بینی ات جا خوش کرده اند. مگر برد نگاه این چشم ها چقدر است که می خواهی همسفرت را با اینها ببینی و بپسندی؟ عقل هم برای خودش چشمی دارد، به کارش اگر بیندازی، حتی به چشم سرت، درست دیدن را می آموزد. خیال نکن اگر چشم عقلت را باز کردی، پایش را می گذارد روی سر دلت. عقل خودش معلم کلاس عشق است. چشمش را باز کن تا به دلت درست عاشق شدن را یاد بدهد. چشم عقل را که می بندی، فقط به عاشق شدن فکر می کنی، چشم عقل را که باز می کنی، او عاشق شدن را کنار عاشق ماندن می بیند...