●دسته بندی: کودکان و نوجوانان
●ناشر: سوره مهر
●نویسنده: جعفر ابراهیمی شاهد
●تصویرگر: فراز بزاززادگان
●سال نشر: 1403
●تعداد صفحات: 88
یکی بود، یکی نبود. در زمانهای قدیم، سه دوست بودند که با هم زندگی میکردند. آنها دوستی صمیمانهای با یکدیگر داشتند. مردم وقتی آن سه دوست را با هم میدیدند، میگفتند: «این سه دوست، مثل یک مغز بادام هستند در سه پوست!»هیچکس اسم واقعی این سه دوست صمیمی را نمیدانست. مردم، آن سه دوست را با نامهای «دوست یکم» و «دوست دوم» و «دوست سوم» صدا میکردند. یک روز این سه دوست با هم قرار گذاشتند که دوستی خودشان را تا پایان عمر ادامه دهند و هیچوقت از یکدیگر جدا نشوند. برای آنکه رشتهی دوستیشان روز به روز محکمتر شود، تصمیم گرفتند در طول یک سال، در خرج و مخارج زندگی با هم شریک باشند. برای همین، صندوقچهای تهیه کردند و به خانه آوردند. دستِ برادری به هم دادند و سوگند یاد کردند که مثل سه برادر با هم زندگی کنند و در همهی خوشیها و ناخوشیها کنار یکدیگر باشند. از آن پس، آن سه دوست، درآمد روزانهی خود را در صندوقچه میگذاشتند و در آن را میبستند. آن سه دوست تصمیم گرفته بودند که آنقدر کار کنند و پول در بیاورند تا آن صندوقچه پُر از سکه شود و در پایانِ سال، هر سه در آن سکهها شریک باشند؛ بدون آنکه از هم بپرسند که کدام یک بیشتر پول در صندوقچه گذاشته و کدام یک کمتر.