600,000
تومان
5 ٪
570,000
تومان
افزودن به سبد خرید

میریام: خاطرات رباب صدر

تاریخ شفاهی - 9

دسته بندی: خاطرات، زندگینامه و سفرنامه

ناشر: موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر

سال نشر: 1403

تعداد صفحات: 662

فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

کتاب میریام: خاطرات سیده رباب صدر به کوشش حمید قزوینی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر منتشر شده است.

کتاب میریام خاطرات خانم رباب صدر (1324-) خواهر امام موسی صدر و مدیر مؤسسات خیریه و اجتماعی امام موسی صدر از هنگام تأسیس در سال 1342 شمسی است. این مؤسسات یکی از نهادهایی است که از سوی امام موسی صدر، رهبر ایرانی شیعیان لبنان تأسیس شد و به تکفل دختران یتیم در جنوب لبنان می‌پردازد.

میریام خاطرات رباب صدر است که در شهر قم و خانواده‌ای روحانی رشد کرد و پس از ازدواج در دل فعالیت‌های اجتماعی قرار گرفت. رباب صدر تا امروز بیش از 60 سال است که عمر خود را وقف توانمندسازی زنان، سرپرستی دختران یتیم و ارتقای سطح زندگی محرومان کرده است. خاطرات خانم رباب صدر، علاوه بر روایتِ همراهی و همکاری با برادرش سید موسی صدر، مروری بر تجربۀ زیستۀ او در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است؛ تجربه‌ای که از طریق روایت مستقیم بازخوانی می‌شود.

رباب صدر با آنکه در خانواده‌ای با مردان تأثیرگذار پا به عرصۀ حیات اجتماعی گذاشت و خود را وامدار برادرش امام موسی صدر می‌داند، این مسیر را به انتخاب و تلاش خود پیمود، و خاطراتش حکایت چند دهه کوشش مستمر با حفظ هویت دینی، ذیل ارزش‌های اخلاقی، در زمانه و جامعه‌‌ای است که زن را جدی نمی‌گرفت و رباب صدر بر آن بود که در کنار برادر یا در غیاب او این ذهنیت را تغییر دهد.

میریام در کتاب مقدس نام خواهر حضرت موسی و هارون و یکی از انبیاء زن در ادیان ابراهیمی است. این نام البته داستان دیگری هم دارد. میریام نام مستعار رباب صدر در سال‌های اشغال لبنان بوده است. در بخشی از کتاب میریام از زبان رباب صدر می‌خوانیم:«در زمان جنگ با بچه‌های مقاومت از طریق بی‌سیم ارتباط می‌گرفتیم. هر کس برای خودش اسم رمز داشت. اسم من «میریام» بود. یعنی مریم. دستم را می‌گذاشتم روی دکمهٔ بی‌سیم و می‌گفتم:«میریام تَحکی» [میریام حرف می‌زند]، فوری جواب می‌دادند. بی‌سیم برای این بود که اگر خطری متوجه ما می‌شد بتوانیم خبر بدهیم. هر لحظه ممکن بود بریزند در خانه یا مؤسسه و آدم را بکشند و تکه‌وپاره بکنند. اقلا یکی بفهمد که دارند ما را می‌کشند. (می‌خندند)».

گام نخست برای تدوین کتاب میریام مانند هر پروژهٔ تاریخ شفاهی دیگری، جلب نظر مصاحبه‌شونده بود. خانم صدر در توضیح علل پذیرش مصاحبه ‌تصریح می‌کند:«من انگیزه‌ای نداشتم دربارۀ خودم صحبت کنم، هنوز هم ندارم، لطفی ندارد که بنشینم و بگویم من چه کارهایی کردم. علاوه بر این همیشه می‌ترسیدم بعضی حرف‌ها دربارۀ افراد و قضایای مختلف از نظر اخلاقی و شرعی صلاح نباشد.

در عین حال خیلی از دوستان سفارش می‌کردند تجربیاتم را در کنار امام موسی صدر ضبط کنم یا بنویسم و در دسترس مردم باشد. می‌گفتند این خاطرات و تجربیات متعلق به تو نیست و نوعی سرمایۀ اجتماعی است که باید آن را حفظ کرد؛ اما باز هم من عقب می‌انداختم و می‌گفتم بماند برای بعد. تا اینکه یکی از دوستان تذکری داد که ترسیدم، گفت از کسی می‌خواستند خاطراتش را تعریف کند که زیر بار نمی‌رفت تا اینکه، بر اثر حادثه یا بیماری، قدرت صحبت کردن را از دست داد. من ترسیدم که اگر بعد از سال‌ها همکاری با برادرم، امانتی که از ایشان در سینۀ من هست، وظیفه دارم آن‌ها را بگویم، با اینکه این کار برای من آسان نیست و یادآوری بعضی خاطرات اذیتم می‌کند. علاوه بر اینکه خیلی مطالب از ذهنم پاک شده، ولی قبول کردم. به همین جهت تصمیم گرفتم با هدف کمک به حفظ سیره و اندیشۀ امام موسی صدر این کار را شروع کنم. ما که کاری برای اخوی نکردیم، شاید این کار خدمتی به ایشان باشد».

دورهٔ تدوین کتاب میریام بسیار طولانی است. غیر از دو جلسه که در 14 و 15 آبان 1391 در تهران انجام شد، ادامۀ مصاحبه‌ها به علت حضور ایشان در لبنان مدتی به تأخیر افتاد. بالاخره با سفرهای متعدد به لبنان 12 جلسه از تاریخ 1393/9/27 تا 1394/11/5 برگزار شد، در همین مدت چهار جلسه هم در تهران برگزار شد. پس از آن، 18 جلسه برای بازخوانی متن و مصاحبۀ تکمیلی از تاریخ 1401/5/8 تا 1401/10/7 در لبنان و تهران برگزار شد. این‌ها غیر از مواردی است که به صورت تلفنی سوال شده است.

کتاب میریام در هفت فصل تدوین و نگارش شد. البته به منظور حفظ چارچوب موضوعی، برخی جابه‌جایی‌ها ناگزیر بود. همچنین برخی مطالب تکراری یا غیر مرتبط بود که همگی در متن به شکل […] مشخص شده است. مصاحبه‌گر، حمید قزوینی، در مقدمهٔ کتاب می‌گوید: من در جلسات مصاحبه با هیچ محدودیت و خط قرمزی در طرح سوالات مواجه نبودم، هرچند بعضی پرسش‌ها یادآور خاطرات تلخی بود که موجب تأثّر ایشان می‌شد و صحبت را برایشان سخت می‌کرد.

اطلاعات کتاب

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام