●دسته بندی: رمان و داستان کوتاه
●ناشر: خط مقدم
●نویسنده: محمد حنیف
●ویراستار: زهرا حیدری
●سال نشر: 1402
●تعداد صفحات: 400
«آقای نویسنده میداند که شخصیتهای داستانهایش اغلب از بدیلشان در زندگی عادی زاده میشوند؛ از این و آن چیزهایی دریافت میکنند؛ بال و پر میگیرند. سپس در خلال حوادث و تعامل با شخصیتهای دیگر صیقل مییابند و به تدریج آنقدر از اولین پیکرهشان دور میشوند که نویسنده، همزادشان را فراموش میکند. اما محمد حنیف میداند که این یکی شخصیت، دقیقا مطابق شخصیتی در عالم واقعیِ زندگی او شکل گرفته است.
کدام یک؟ نمیداند.
حبیبه از ناخودآگاهش سر برآورده؛ اما اطمینان دارد که معادل اولیهی وی در زندگیاش حضور داشته و برایش بسیار عزیز بوده است. اصولا از نگاه این نویسنده، تمام شخصیتها خاکستریاند؛ ملغمهای از خوبیها و بدیها. اما تصویری که نویسنده از حبیبه در ذهن دارد، همچون شمایل یک قدیسه است؛ پاک و بیگناه. آنقدر در زندگیاش مرارت دیده و سختی کشیده که نویسندهای مثل حنیف اگر هم بخواهد، نمیتواند به شیطنتهای احتمالی چنین آدمی اشاره کند…»