... چند روز بعد که به غرب رفتیم، یکی از دوستان از تهران آمد و گفت: خیلی نگران علی هستم، چون خواب دیده ام که علی وارد جماران شده و همه درها به روی او باز شد. تا به امام رسید، امام او را بوسید و پرسید که این بار هم طرح جدیدی داری؟علی گفت: «طرح هایم تمام شده. آمده ام دعا برای شهادتم بکنید.» خواب را که برای علی تعریف کردیم، خندید...