کلت 45
سال نشر : 1400
تعداد صفحات : 472
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 12611
10003022
معرفی کتاب
این اثر داستان خانواده ای را در دهه 1350 دنبال می کند که وارد فعالیت های سیاسی می شوند. این اتفاق روند زندگی آن ها را تحت تاثیر خود قرار می دهد. فعالیت های سیاسی این خانواده به سازمان مجاهدین خلق گره می خورد و حوادث تا سال 1360 ادامه می یابد.مخاطب در این کتاب با محوریت و فعالیت سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در سال های قبل و بعد از انقلاب آشنا می شود. داستان دو شخصیت اصلی دارد، اما ماجراهای رمان زندگی خانواده ای چهار نفری را دنبال می کند.
کُلت 45 اسلحه مورد استفاده نیرو های ساواک و مجاهدین خلق (منافقین) و نمادی از قدرت است که روزی در دست تمامی این افراد جای داشت.
نویسنده کتاب در معرفی اش می گوید: " کلت 45 اولین رمان من است. محصول بیست و چهار سالگی ام. اگر الآن داری نگاش می کنی و مرددی که بخری یا نه، معطل نکن. خیال کن داری یه بسته شکلات تلخ می خری که سی وشش دانه شکلات تویش هست و می خواهی هرچند ساعت یکبار یک گاز بزنی".
فراز 1:
در طول راه برای چندمین بار به چیزی که می خواست درباره اش حرف بزند فکر کرد. بابت این فراموش کاری از دست خودش ناراحت بود، اما با مسکّن «شب با بابا حرف می زنم» خودش را تسلی داد. اگر می دانست هیچ وقت دیگر فرصت حرف زدن با بابا را پیدا نمی کند، حتماً تمام راه آمده را به دو برمی گشت...
صفحه 30 فراز 2:
هیچ زخمی کاری تر از خاطرات نیست. فکر اینکه «روزی برادری داشته ام و شش سال است از او بی خبرم» مینو را می آزرد. از کم رنگ شدن خطوط چهره بابا، مامان و داداش در ذهنش می ترسید. هر روز به قاب عکس خانوادگی شان پناه می برد.
ص 199فراز 3:
شهین جواب احساساتی ای به ابراهیم نداد. اگر احساسات می توانست او را از انجام درست وظایف تشکیلاتی اش باز دارد، مثل یک سامورایی حاضر بود هاراگیری کند.
ابراهیم بار دیگر از جواب عاری از لطافت شهین دل زده شد. برای چندمین مرتبه صدای هشدار «وارد نشوید، منطقه ممنوعه» به صدا درآمده بود.
ص 446
در طول راه برای چندمین بار به چیزی که می خواست درباره اش حرف بزند فکر کرد. بابت این فراموش کاری از دست خودش ناراحت بود، اما با مسکّن «شب با بابا حرف می زنم» خودش را تسلی داد. اگر می دانست هیچ وقت دیگر فرصت حرف زدن با بابا را پیدا نمی کند، حتماً تمام راه آمده را به دو برمی گشت...
صفحه 30 فراز 2:
هیچ زخمی کاری تر از خاطرات نیست. فکر اینکه «روزی برادری داشته ام و شش سال است از او بی خبرم» مینو را می آزرد. از کم رنگ شدن خطوط چهره بابا، مامان و داداش در ذهنش می ترسید. هر روز به قاب عکس خانوادگی شان پناه می برد.
ص 199فراز 3:
شهین جواب احساساتی ای به ابراهیم نداد. اگر احساسات می توانست او را از انجام درست وظایف تشکیلاتی اش باز دارد، مثل یک سامورایی حاضر بود هاراگیری کند.
ابراهیم بار دیگر از جواب عاری از لطافت شهین دل زده شد. برای چندمین مرتبه صدای هشدار «وارد نشوید، منطقه ممنوعه» به صدا درآمده بود.
ص 446
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1400
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1400
-
شمارگان200
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات472
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن392
-
تاریخ ثبت اطلاعاتچهارشنبه 28 فروردین 1392
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتچهارشنبه 18 خرداد 1401
-
شناسه12611
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط