حاء. سین. نون
5 (1)
تعداد صفحات : 163
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 13458
10003022
معرفی کتاب
کتاب حاء. سین. نون، به قلم سید علی شجاعی نوشته شده است و در انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است. شجاعی که پیش از این نیز در نگارش رمان هایی با تم مذهبی با مخاطب خود مواجه شده است، در این رمان به روایتی ویژه و بدیع از زندگی امام حسن مجتبی (ع) در فاصله سال های پس از شهادت حضرت علی (ع) تا شهادت امام حسن (ع) توجه نشان داده است و سعی کرده با خلق زاویه دید تازه، به بیان جدیدی از زندگی این امام معصوم دست پیدا کند.نویسنده، سید علی شجاعی این رمان 160 صفحه ای را در 16 فصل نوشته است که عناوین هر فصل از آن به ترتیب از حروف سازنده عبارت «حسن منی و انا من حسن» شروع می شود. نکته قابل توجه در نگارش این رمان، نگاه نویسنده به بهره مندی از حوادث و رویدادهای تاریخی برای ساخت روایت خود است. شجاعی در این رمان که برای نگارش آن 55 منبع را مورد مطالعه قرار داده، نشان داده است که صلح امام دوم شیعیان با معاویه از دو منظر نمایانگر پیروزی امام حسن (ع) و شکست معاویه بوده است.
نخست اینکه این صلح جنگ تحمیلی معاویه به امام حسن (ع) برای انتقام فتح مکه را ناکام گذاشت و دوم اینکه، پیروزی امام حسن (ع) برای ناکام گذاشتن خواست معاویه بود. به عبارت دیگر داستان این کتاب سعی دارد تا ماجرای صلح امام حسن(ع) را با توجه به محورهای عملیاتی و اندیشه ای جبهه معاویه تعریف و ابعاد تازه ای از پیروزی امام حسن (ع) را در کنار روایت مظلومیت امام حسن(ع) نشان دهد.
زبان نگارشی به کار رفته در کتاب حاء. سین. نون، توسط شجاعی را باید ادامه تلاش های او در عبارت سازی متناسب با موقعیت رخداد یک واقعه در آثار ادبی دانست که پیش از این نیز در آثاری مانند کتاب «فصل شیدایی لیلاها» نیز تجربه شده است. شجاعی در متن این کتاب موفق به خلق زبانی فاخر و در عین حال ساخته و پرداخته خود رسیده است که نمونه بارز آن استفاده از ضرب المثل هایی است که تار و پودش برگرفته از زبان عربی است و تاکنون کمتر توسط مخاطب فارسی زبان شنیده شده است.
حاء... سین... نون... و لخته خونی در تشت. فرستاده ای به تاخت از شام تا مدینه می آید. به تاریکی شب بر اسب و هنگام آفتاب، خزیده زیر سایه ای. منزل به منزل، مرکب رها می کند و مادیانی تازه نفس و باز به تاخت تا مدینه... فرستاده شام را نه کسی می بیند و نه می شناسد. تنها دو کس با او دیدار می کنند... معاویه در شام و... میم... و لخته خونی در تشت.
در می گشایم و فرستاده هم نقاب از چهره:
- مرا با جعده بنت اشعث کاری هست.سر می گردانم و تا انتهای کوچه را می پایم. تنهاست.
- جعده... منم.
سر می گرداند و تا انتهای کوچه را می پاید. رهگذری نیست.فرستاده؛ بی هیچ کلامی دست در همیان می برد و رقعه ای پیچیده می دهدم. و دوباره نقاب بر چهره می زند و بر اسب...پرآشوب، جایی در پستوی خانه می شوم به خواندن مکتوب:
- از امیر مؤمنین و خلیفه مسلمین، معاویه بن ابی سفیان به دخترم و نور چشمم، جعده بنت اشعث؛ او که به زودی جامه همسری پسرم، یزید می پوشد.هزار شکر و سپاس خدا را که چشمان بی سویم، آفتاب زیبایی و حُسن تو را، از پس فرسنگ ها دید و شناخت؛ و دانستم که تو شایسته سروری در قصر شامی و نه کنیزی، در خرابه ای میان مدینه.
تو هم شکر و سپاس خدا را بگو که بعد از سال ها، حق بزرگی خاندانت باز پس داده می شود و دِین این امت به اشعث هم.تا قصر شام و سلطنت بر عرب، تنها یک گام داری و آن هم ظرف زهری است به همراه این مکتوب.او که در خانه اش همسری، پیوسته به کار توطئه علیه حکومت ماست و مدام در اندیشه این تخت و مقام.
و آن یک گام تو، خوراندن این زهر به اوست که خلافت ما بی دغدغه باشد و البته تو هم، در پی اش، عازم شام شوی و به همسری یزید درآیی، با کابینی برابر قریه ای از شامات و تمام باغ هایش. خبر درگذشت او که به من رسد، بی درنگ صد هزار درهم هبه ات می کنم به شادباش آمدنت.مروان بن حکم، امین ماست در مدینه؛ انجام کار را به او خبر برسان. والسلام.
زانوهایم سست می شود و خم و بی اختیار بر زمینم... سروری در قصر شام و همسری یزید... چقدر دست نیافتنی می نماید... تا همیشه که نمی توان تاوان یک اشتباه داد... بعد از آن که پدرم برابر علی شمشیر زد و به قتلش همت گمارد و ناکام ماند، گفتم شاید اکنون قدرت از آن خاندان علی است و به همسری حسن در آمدم... اما او قدرت نمی خواست و تمام این ده سال مدینه، پی عبادت بود و تعلیم و تفسیر و... تاوان آن اشتباه، همین ده سال زندگی... بیش از این روا نیست چنین بمانم... بلاهت است بختِ آمده را راندن... سروری در شام از آن من است...
در می گشایم و فرستاده هم نقاب از چهره:
- مرا با جعده بنت اشعث کاری هست.سر می گردانم و تا انتهای کوچه را می پایم. تنهاست.
- جعده... منم.
سر می گرداند و تا انتهای کوچه را می پاید. رهگذری نیست.فرستاده؛ بی هیچ کلامی دست در همیان می برد و رقعه ای پیچیده می دهدم. و دوباره نقاب بر چهره می زند و بر اسب...پرآشوب، جایی در پستوی خانه می شوم به خواندن مکتوب:
- از امیر مؤمنین و خلیفه مسلمین، معاویه بن ابی سفیان به دخترم و نور چشمم، جعده بنت اشعث؛ او که به زودی جامه همسری پسرم، یزید می پوشد.هزار شکر و سپاس خدا را که چشمان بی سویم، آفتاب زیبایی و حُسن تو را، از پس فرسنگ ها دید و شناخت؛ و دانستم که تو شایسته سروری در قصر شامی و نه کنیزی، در خرابه ای میان مدینه.
تو هم شکر و سپاس خدا را بگو که بعد از سال ها، حق بزرگی خاندانت باز پس داده می شود و دِین این امت به اشعث هم.تا قصر شام و سلطنت بر عرب، تنها یک گام داری و آن هم ظرف زهری است به همراه این مکتوب.او که در خانه اش همسری، پیوسته به کار توطئه علیه حکومت ماست و مدام در اندیشه این تخت و مقام.
و آن یک گام تو، خوراندن این زهر به اوست که خلافت ما بی دغدغه باشد و البته تو هم، در پی اش، عازم شام شوی و به همسری یزید درآیی، با کابینی برابر قریه ای از شامات و تمام باغ هایش. خبر درگذشت او که به من رسد، بی درنگ صد هزار درهم هبه ات می کنم به شادباش آمدنت.مروان بن حکم، امین ماست در مدینه؛ انجام کار را به او خبر برسان. والسلام.
زانوهایم سست می شود و خم و بی اختیار بر زمینم... سروری در قصر شام و همسری یزید... چقدر دست نیافتنی می نماید... تا همیشه که نمی توان تاوان یک اشتباه داد... بعد از آن که پدرم برابر علی شمشیر زد و به قتلش همت گمارد و ناکام ماند، گفتم شاید اکنون قدرت از آن خاندان علی است و به همسری حسن در آمدم... اما او قدرت نمی خواست و تمام این ده سال مدینه، پی عبادت بود و تعلیم و تفسیر و... تاوان آن اشتباه، همین ده سال زندگی... بیش از این روا نیست چنین بمانم... بلاهت است بختِ آمده را راندن... سروری در شام از آن من است...
-
زبان کتابفارسی
-
چاپ جاری9
-
تاریخ اولین چاپ1391
-
شمارگان1200
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات163
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن214
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 28 خرداد 1392
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتپنجشنبه 30 شهریور 1402
-
شناسه13458
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط