پنجره ای به آفتاب
تعداد صفحات : 236
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 1375
10003022
معرفی کتاب
پنجره ای به آفتاب، تجدید نظر در اشعار منتشر شده مشفق کاشانی است که در کتابی به همین نام گردآوری شده است. اشعار این کتاب با زبانی به دور از پیچیدگی و بیانی رسا و قابل درک سروده شده است. در این اشعار، مشفق با اخلاص و صمیمیتی خاص با معبود یگانه نجوا می کند و از خطاهای مرتکب شده طلب بخشش می کند. مشفق در سروده های خود، پرداختن به مقام ائمه معصومین علیهم السلام را مدنظر قرار داده است. برخی از اشعار او در مقام پیامبر اکرم (ص) سروده شده است. «مولود کعبه» هم نام شعری در وصف مولای متقیان علی (ع) است. مشفق با تعابیری کنایی و استعاری، تصویری از حادثه کربلا را نیز رقم زده است و زندگی فاطمه زهرا (س) امام حسن مجتبی (ع)، سومین امام شیعیان، امام سجاد (ع) و سایر ائمه علیهم السلام را در عناوینی مانند عید غدیر، شهادت حضرت زهرا (س)، میلاد علی (ع)، بعثت پیامبر و ... مورد پردازش قرار گرفته است. شاعر از پرداختن به اتفاقات قرن اخیر نظیر جنگ افغانستان، بوسنی و فلسطین نیز غافل نمانده است.محمود شاهرخی (جذبه) مقدمه ای به عنوان «دولت بیدار» بر این کتاب نگاشته است.
غزل «دریا در غدیر» منتخب از این کتاب را از نظر می گذرانید:
از کران مشرق آمد عالم آرا در غدیر / با طلوعی جاودان خورشید بطحا در غدیر
مسند انداز زمین شد آسمان آن دم که دید / با فروغ ایزدی، عرش معلاّ در غدیر
ز آن دو پیکر تیغ تا جوید نشان سرمدی / خیمه بر بام فلق افراشت جوزا در غدیر
ریخت گردن بند پروینی به بزم آفتاب / بر جبین موج، رقصان شد ثریا در غدیر
هر ستاره دیده ای شد، دیده ای چشم انتظار / کهکشان را، تا ببیند مرتضی را در غدیر
تا علی دست خدایی کرد بیرون ز آستین / از بغل بیرون نیامد دست بیضا در غدیر
با ولایت استوار آیین یزدانی نگشت / بر اهورایی سریر نور، الاّ در غدیر
مثل شبنم پاک از دامان گل پرواز کن / تا مگر آگه شوی از «راز دریا» در غدیر
برکه، کی دریای پُر گوهر برآرد در کنار / ای عجب ناممکن آمد ممکن، اما در غدیر
ز آن خُم سربسته خضر آورد آب زندگی / مردگان را مژدگانی، جان مسیحا در غدیر
تا برافروزد تنور شعله خیز کربلا / سر کشید از خاک گلگون، لاله لا در غدیر!
از کران مشرق آمد عالم آرا در غدیر / با طلوعی جاودان خورشید بطحا در غدیر
مسند انداز زمین شد آسمان آن دم که دید / با فروغ ایزدی، عرش معلاّ در غدیر
ز آن دو پیکر تیغ تا جوید نشان سرمدی / خیمه بر بام فلق افراشت جوزا در غدیر
ریخت گردن بند پروینی به بزم آفتاب / بر جبین موج، رقصان شد ثریا در غدیر
هر ستاره دیده ای شد، دیده ای چشم انتظار / کهکشان را، تا ببیند مرتضی را در غدیر
تا علی دست خدایی کرد بیرون ز آستین / از بغل بیرون نیامد دست بیضا در غدیر
با ولایت استوار آیین یزدانی نگشت / بر اهورایی سریر نور، الاّ در غدیر
مثل شبنم پاک از دامان گل پرواز کن / تا مگر آگه شوی از «راز دریا» در غدیر
برکه، کی دریای پُر گوهر برآرد در کنار / ای عجب ناممکن آمد ممکن، اما در غدیر
ز آن خُم سربسته خضر آورد آب زندگی / مردگان را مژدگانی، جان مسیحا در غدیر
تا برافروزد تنور شعله خیز کربلا / سر کشید از خاک گلگون، لاله لا در غدیر!
-
زبان کتابفارسی
-
چاپ جاری3
-
تاریخ اولین چاپ1386
-
شمارگان2200
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات236
-
ناشر
-
شاعر
-
وزن287
-
تاریخ ثبت اطلاعاتشنبه 13 مهر 1387
-
شناسه1375
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط