کتاب نخل میثم؛ مجموعه اشعار - جلد پنجم، سروده غلامرضا سازگار است و توسط انتشارات بین الملل منتشر شده است. بیان آن چه در دل نهفته است نیازمند زبانی گویا و روشی سودمند است. چه بسیار مطالب گهربار و گرانمایه که عدم فصاحت و بلاغت گوینده، باعث تباهی آن شده است. از شیوه رایج و پر معنی در بیان فضایل و مصائب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می توان به ادبیات شعر و شاعری اشاره کرد. این مجموعه نخل میثم کوشیده است با نگرشی صحیح به این مقوله و بهره مندی از روایات و سخنان صحیح السند، به ذکر و بیان مدایح و مراثی معصومین علیهم السلام بپردازد.
گزیده کتاب
مثنوی با عنوان «در ولادت مولا علی علیه السلام» را در زیر می خوانیم: امشب حرم خدا حرم شد / از مقدم یار محترم شد کعبه شده محو و مات و مدهوش / دیوار ز هم گشوده آغوش هر قطعه سنگ، کوه طوری است / هر نخله خشک، نخل نوری است در زمزمه های آب زمزم / آوای علی علی است هر دم ای هجر، شب وصال تبریک / مجد و شرف و جلال تبریک هر ریگ روان شده ثناگو / با ذکر «علی علی علی هو» سر زد ز صفا صفای مطلق / ای مرده بگو «علی علی حق» حوران همه جان به کف نهادند / در پشت مقام ایستادند بت های حرم به سجده رفتند / با هم، دم «یا علی» گرفتند ای کعبه زهی زهی سعادت / میلاد تو شد از این ولادت ای کعبه سعادتت مبارک / ای بیت، ولادتت مبارک ای دختر شیر، شیر زادی / بر خلق جهان امیر زادی این شیر خداست روی دستت / شمشیر خداست روی دستت این جان محمد است، مادر! / قرآن محمد است، مادر! تو حامل نور سرمد استی / تو مادر جان احمد استی بر خویش ببال مام کعبه! / طفل تو بُود امام کعبه نوزاد تو پیر کائنات است / طفل تو امیر کائنات است روزی که نبود نام هستی / می کرد علی خداپرستی از صبح ازل علی، علی بود / پیوسته به هر ولی ولی بود در بود و نبود مقتدا بود / او بود و محمد و خدا بود ای نفس رسول و جان قرآن / ای دست خدا، زبان قرآن خورشید بلند بام کعبه / از صبح ازل امام کعبه ای خانه کعبه زادگاهت / ای صحنه حشر دادگاهت تو احمد و احمد است حیدر / یک روح که دیده در دو پیکر گفتار هماره تو تنزیل / شاگرد قدیمی تو جبریل در لیله قدر، قدر قدری / در صحنه بدر، بدر بدری میدان نبرد پای بستت / شمشیر نیازمند دستت تو قله عرش را امیری / یا همدم کودک صغیری؟ غیر از تو که، ای خدای را شیر / بخشیده به خصم خویش شمشیر؟ در ملک وسیع حق امامی / با پیر فقیر هم کلامی با آنکه امام جمع بودی / در بزم فقیر، شمع بودی تو مالک عرش در زمینی / حیف است میان ما نشینی در عرش امام آفتابی / در فرش چرا ابوترابی؟ ای قلب تو خانه محمد / جای تو به شانه محمد تو بت شکن و خداپرستی / بر شانه وحی بت شکستی بت های حرم قیام کردند / بر تو همگی سلام کردند هر بت که فتاد و بر زمین خفت / فریاد کشید و یا علی گفت ای پشت سرت دعای کعبه! / ای بت شکن خدای کعبه! ای مهر تو لطف بی نهایت / توحید و نبوت و ولایت مهر تو بود تمام دینم / تا کور شود عدو من اینم روزی که نه آب و نه گِلم بود / جای تو به خانه دلم بود با مهر تو روی خود نمودم / با مهر تو چشم خود گشودم دل را به ولات زنده کردم / گه گریه و گاه خنده کردم ای شهد ولایت تو شیرم! / ای کرده به عشق خود اسیرم! مادر که میان گاهواره / می کرد به صورتم نظاره هر شب که به گاهواره خفتم / تا صبح «علی علی» شنفتم صد شکر خدای را که هر دم / با دوستی تو رُشد کردم عمری به محبتت اسیرم تا با تو بمانم و بمیرم ای مهر تو بود و هست «میثم» / فردا تو بگیر دست «میثم»