بدون شک «دجال» او همان گونه که خود نیز می گوید کتابی است برای چشم باز کردن، دوباره دیدن، دوباره خواندن و به عبارتی بازسنجی تمامی ارزش هایی که سال های طولانی حقیقت می پنداشته ایم! نیچه تهدیدی را از جانب مسیحیت در می یابد... تهدیدی که در مقابل ابر انسان نیچه قد علم می کند، رعب و وحشت می آفریند و تسلیم شدن در برابر آن، تباهی انسانیت را به همراه دارد! از دیدگاه او، این تباهی گرفتار نوع آدمی می شود؛ نظیر پاسکال - فیلسوف و ریاضی دان فرانسوی - که باور کرده بود خردش به دلیل گناه موروثی تباه شده است. در حالی که نیچه می پندارد که خود مسیحیت او را تباه کرده است! نیچه می کوشد در کتاب دجال خود، مقدمات بیگانگی انسان با خواسته ها و حقایق زندگی اش را به روشنی نشان دهد. او انسان را ترغیب می کند به این که به انسانی آفرینشگر و به عبارتی به انسانی ایده آل یا «ابر انسان» تکامل یابد، خود را بسازد، ماهیت بخشد و از تباهی رها سازد. آدمی نیاز به ژرف نگری و چشمانی بیناتر برای رسیدن به ارزش های والای انسانی دارد اما انسان امروزی تباهی را دریافته و با این حال تمام امور به همان روال گذشته است! دجال را باید خواند... باید با نگرشی جدید زیست... زمان، زمانِ بازسنجی تمامی ارزش هاست!