جهت گیری محتوای این اثر بدان سوست تا پاسخ هایی را برای این سوال که چرا اسلام برخی از احکام مربوط به خانواده را امضا نموده است، بیابد. بنابراین مفروض آن است که برخی از احکام مربوط به حوزه خانواده، قبل از اسلام نیز، در میان عرف آن زمان رواج داشته و بدان عمل می شده است. جامعه شناسان کارکردگرا در این موارد، به کارکردهای قواعد رایج در میان عرف متوسل می شوند و با رویکردی کارکردگرایانه به تحلیل آن قواعد می پردازند. شاید در یک نگاه افراطی، کارکردها علت آن قواعد باشند اما در این نوشتار، نگارنده به دنبال آن نیست که علت آن احکام را کارکردهای آن معرفی کند. بلکه صرفا بر این ادعاست که احکام امضایی دارای کارکردها و آثاری است و این نوشتار در صدد کشف و معرفی آن کارکردهاست. شاید در مواردی این کارکردها را "حکمت" آن احکام معرفی نماید حکمت هایی که در معارف دینی با زبان "مصالح" "مفاسد" نیز بیان می شوند.