loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

غدیر در مدائن

ناشر شهید کاظمی | خیزش نو

ویراستار محمدمهدی همتی

تحقیق و تنظیم کتاب محمدجواد امامی

سال نشر : 1393

تعداد صفحات : 80

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 18840 10003022
احتمال تاخیر در تهیه
25,000 22,500 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

«غدیر در مدائن» اولین قدم در روایت داستانی غدیر است. شخصیت محوری این داستان یک جوان ایرانی است که ماجرای غدیر را از زبان حذیفه -فرماندار مدائن و از یاران حضرت امیر علیه السلام- می شنود. با به خلافت رسیدن حضرت امیر علیه السلام دو نامه به حذیفه می رسد که یکی از آنها را باید در مسجد برای مردم بخواند. در جریان قرائت نامه حذیفه امام علی علیه السلام را «امیرالمؤمنین حقیقی» خطاب می کند و همین تعبیر آتشی می شود بر خرمن تصورات پیشین مسلم تا بخواهد بداند و به جمع شیعیان بپیوندد و به سوی سرنوشت عاشقان امیرالمؤمنین قدم بردارد.

این داستان گرچه کاستی هایی به لحاظ فنی و ساختاری دارد ولی می تواند با توجه به حجم اندکش کتاب خوب و جذابی برای معرفی بهتر غدیر به دانش آموزان، دانشجویان و دیگر اقشار جامعه باشد. می شود این کتاب را به عنوان عیدی روز غدیر هدیه داد، هدیه ای که جام هایی از ماجرای غدیر را به عاشقانش می چشاند. می شود این کتاب را در مدارس جمع خوانی کرد و بیشتر با غدیر آشنا شد.

چه بهتر که دید و بازدید های روز عید به یک احوالپرسی و صله رحم معمولی ختم نشود و از مجالسی که گرد هم می آییم بهتر استفاده کنیم و فراز هایی از خطبه غدیر را در کنار هم بخوانیم.

"بازگرداندن ثلث سپاه اسلام، با وجود آنکه پیامبر پیشاپیش مسلمانان به راه افتاده بود، کار کوچکی نیست! آیا چنین کارشکنی از افراد معمولی بر می آید؟ جنگ احد سه سال پس از هجرت پیامبر بود. منافقین تا پایان عمر مبارک پیامبر- یعنی سال دهم هجری- دست از کارشکنی و توطئه بر نداشتند. با دشمنان مسلمانان رابطه داشتند، اخبار محرمانه را به ایشان می رساندند و در جنگ ها موجب تفرقه و سستی سپاه اسلام بودند. از هیچ فرصتی برای شایعه پراکنی و ایجاد تزلزل در جامعه کوچک مدینه چشم پوشی نمی کردند. دل پیامبر از ایشان خون بود."

مسلم با دهانی که از تعجب باز مانده بود به حذیفه می نگریست. دست و پایش کرخت شده بود و کم کم آثار خشم در صورتش نمایان می شد.

حذیفه نگاهش را از مسلم گرفت و جمعیت را از نظر گذراند و گفت: "آیا تا کنون از خود نپرسیده اید پس از رحلت پیامبر چه بلایی سر این جماعت آمد؟ چرا دیگر از توطئه ها و کارشکنی ها خبر نبود؟"

سکوتی غم بار مسجد را فراگرفته بود. صدایی از هیچ کس در نمی آمد. تنها صدای وزش باد در کوچه های مدائن به گوش میرسید که برای لحظه ای پرده مسجد را با خود بلند کرد و نور مهتاب به شبستان تابید.»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما